«فرهیختگان» بررسی میکندبرای آمریکاییها و بهویژه شخص ترامپ، بگرام صرفاً یک پایگاه نظامی سابق آمریکا نیست، بلکه از دید آنها این پایگاه به شکلی نمادین، مقیاس نفوذ و ردپای سیاسی و نظامی آمریکا در منطقه را نشان میدهد. بر همین اساس نیز ترامپ هر وقت از خروج فضاحتبار ایالات متحده از افغانستان یاد میکند، بلافاصله نام بگرام را نیز در کنار آن قرار میدهد.
چرا پایگاه بگرام برای آمریکاییها مهم است؟

میراحمدرضا مشرف، پژوهشگر مسائل بین الملل: «در تلاشیم تا پایگاه بگرام را پس بگیریم. آنها [طالبان] به چیزهایی از ما نیاز دارند. این پایگاه بهویژه ازآنجهت برای ما مهم است که تنها یک ساعت با مناطقی که چین در آنجا سلاحهای هستهای خود را تولید میکند، فاصله دارد.» این اظهارات ترامپ در لندن و در جریان ملاقات با نخستوزیر انگلیس استارمر، باعث شد پایگاه بگرام یکبار دیگر در مرکز توجهات بینالمللی قرار گیرد. پیشازاین موضوع بگرام و باز پسگیری آن از سوی ایالات متحده، توسط ترامپ و در زمان انتخابات ریاستجمهوری مطرح شده بود که البته بسیاری آن را صرفاً جزئی از برنامههای تبلیغاتی وی تلقی کردند.
بااینحال تأکید ترامپ بر این موضوع در اولین جلسه کابینه دوم در فوریه 2025 (بهمن ماه سال گذشته) نشان داد که او صرفاً با اهداف تبلیغاتی این موضوع را مطرح نکرده است. از آن زمان به بعد، ترامپ چندین بار دیگر بحث بگرام و لزوم کنترل مجدد آمریکا بر آن را به میان آورده، اما از هفته گذشته و پس از تأکیدهای مکرر ترامپ در لندن و کاخ سفید، این قضیه کاملاً جنبه جدی پیدا کرده است. حالا ترامپ تا بدانجا پیش رفته که تسلط دوباره بر بگرام را حق مسلم آمریکاییها میداند و به طالبان نسبت به مقاومت در برابر این موضوع هشداری جدی میدهد: «اگر افغانستان پایگاه هوایی بگرام را به سازندگان آن یعنی آمریکا بازنگرداند، اتفاقهای بدی رخ خواهد داد.»
چرا بگرام برای آمریکاییها مهم است؟
برای آمریکاییها و بهویژه شخص ترامپ، بگرام صرفاً یک پایگاه نظامی سابق آمریکا نیست، بلکه از دید آنها این پایگاه به شکلی نمادین، مقیاس نفوذ و ردپای سیاسی و نظامی آمریکا در منطقه را نشان میدهد. بر همین اساس نیز ترامپ هر وقت از خروج فضاحتبار ایالات متحده از افغانستان یاد میکند، بلافاصله نام بگرام را نیز در کنار آن قرار میدهد. اما اینکه چرا بگرام تا بدین حد برای آمریکاییها و رئیسجمهور ترامپ دارای اهمیت است، به دو موضوع مرتبط میباشد؛ اول موقعیت ژئوپلیتیکی پایگاه نظامی بگرام و دوم ظرفیتهای نظامی و لجستیکی این پایگاه.
الف) موقعیت ژئوپلیتیکی پایگاه نظامی بگرام: پایگاه نظامی بگرام تقریباً در 45 کیلومتری کابل، پایتخت افغانستان قرار دارد. این پایگاه در دهه 1950 و توسط شوروی سابق ساخته شده است. به نظر میرسد موقعیت ژئوپلیتیکی این مکان در همان هنگام نیز توجه روسها را به خود جلب کرده بود. نزدیکی به پایتخت و قرار گرفتن در مرکز و نقطه تلاقی شمال و جنوب افغانستان بخشی از این ویژگیها به شمار میآید. اما از آن مهمتر، موقعیت پایگاه در دسترسی به کشورهای پیرامونی افغانستان است.
بگرام تنها 200 کیلومتر با مرز پاکستان فاصله دارد و از سوی دیگر کمترین فاصله ممکن برای دسترسی همزمان به کشورهای چین، ایران و منطقه آسیای مرکزی را فراهم میکند. در این راستا پایگاه بگرام طی دو دهه گذشته این توانایی را در اختیار واشنگتن قرار داده تا قدرت خود را در سراسر آسیای جنوبی و مرکزی به رخ بکشد؛ اقدامات نظارتی در منطقه انجام دهد، از مأموریت ضدتروریستی پشتیبانی کند و دشمنان مهم منطقهای خود مانند چین، روسیه، ایران و حتی در مواقعی پاکستان را زیر نظر بگیرد.
ب) ظرفیتهای نظامی و لجستیکی: درک موقعیت ژئوپلیتیکی حساس بگرام باعث شد آمریکاییها از همان ابتدای اشغال افغانستان، برنامهریزی بلندمدتی برای این پایگاه داشته باشند؛ برنامهای که اهدافی بسیار فراتر از برنامه مبارزه با تروریسم را پیگیری میکرد. احداث باندهای متعدد و بعضاً بسیار طولانی فرودگاهی (طولانیترین باند فرودگاهی بگرام 3.6 کیلومتر است)، آن هم با زیرساختهای بسیار محکم از بتن و فولاد سنگین که امکان فرود و جابهجایی بمبافکنهای سنگین و بزرگترین هواپیماهای ترابری را فراهم میکند. ایجاد بزرگترین مراکز استقرار نیروها و همچنین بخشهای فرماندهی که طی دو دهه وظیفه هدایت جنگ در افغانستان را بر عهده داشتند، برپایی بیمارستانی بسیار مجهز، استقرار پیشرفتهترین تجهیزات در حوزههای نظامی، امنیتی و اطلاعاتی و در نهایت زندانی با ظرفیت هزاران نفر؛ همگی بخشی از ظرفیتهای نظامی و لجستیکی این پایگاه به شمار میآمدند. صرف چنین هزینه سنگینی روی پایگاه بگرام از سوی آمریکاییها، یکی از نکاتی است که بهشدت از سوی ترامپ موردتوجه قرار گرفته و او را به لزوم بازگرداندن مجدد بگرام به سازندگانش مجاب کرده است: «این یکی از قدرتمندترین پایگاههای هوایی ساخته شده در تاریخ است؛ از نظر وزن و بار قابلتحمل. این پایگاه نظامی بهگونهای مجانی به طالبان واگذار شده است، درحالیکه هیچ دلیلی برای رهاکردنش وجود نداشت...» ریلی مور، نماینده کنگره و یکی از سیاستمداران آمریکایی درباره اهمیت بگرام برای این کشور اینچنین میگوید: «پایگاه هوایی بگرام برای منافع امنیتی آمریکا اهمیتی راهبردی دارد و تصمیم برای بازپسگیری آن از حکومت طالبان اقدامی سنجیده است. شکی نیست این تصمیم کاملاً منطقی است. واقعاً تراژدی است که امروز دیگر در آن نقطه حساس چشم و گوش نداریم، باآنهمه هزینه و جانهایی که برای به دست آوردنش صرف شد.»
بین طالبان و ترامپ بر سر بگرام چه گذشته است؟
ترامپ در روزهای گذشته و برای اولینبار فاش کرد مذاکراتی میان دولت او و طالبان بر سر پایگاه بگرام در جریان است. طالبان اگرچه بهصراحت به این موضوع اشارهای نکردهاند، اما تلویحاً ماهیت برگزاری چنین مذاکراتی را پذیرفتهاند. ذاکر جلالی از مشاوران وزارت خارجه طالبان در توییتی مذاکره بر سر بگرام را تلویحاً در قالب یک معامله توصیف میکند: «ترامپ فراتر از سیاست، یک بازرگان و معاملهگر موفق است.» منابع سیانان نیز اذعان کردهاند بحث بر سر بازگرداندن بگرام میان طالبان و آمریکا از ماه مارس (اسفندماه سال گذشته) آغاز شده است. برخی سفر اخیر هیئت آمریکایی به همراهی خلیلزاد را که ظاهراً بهمنظور رهایی گروگانها انجام گرفته بود، با مذاکرات بر سر بگرام بیارتباط نمیدانند، بهویژه آنکه ملاقاتی نیز میان خلیلزاد و ملابرادر، دو مذاکرهکننده اصلی و بانیان اصلی توافق دوحه انجام گرفته است. ترامپ مدعی شده از همان ابتدا برنامهای برای خروج آمریکا از بگرام وجود نداشته و حفظ بگرام در برنامه دولت اول قرار داشته است. این در حالی است که در توافق دوحه نهتنها هیچ اشارهای به این موضوع نشده، بلکه بر خروج نیروهای خارجی از افغانستان تأکید گردیده است. اما اینکه در حواشی توافق دوحه میان طالبان و مذاکرهکنندگان آمریکایی چه گذشته یا ضمائم پنهانی در این توافق وجود دارد یا خیر، چندان روشن نیست.
علاوه بر این عدهای مدعی هستند خروج نیروهای آمریکایی از بگرام هیچگاه به شکلی کامل انجام نگرفته است. اگرچه این احتمال بسیار ضعیف است، اما ممکن است در این اواخر و در اثنای مذاکرات، امکاناتی برای حضور مجدد ایالات متحده در نظر گرفته شده باشد، کمااینکه در فروردین امسال، برخی رسانهها و حسابهای کاربری نزدیک به نهادهای امنیتی پاکستان از گذر یک هواپیمای سنگین C-17 آمریکایی از فضای پاکستان و فرود آن در پایگاه هوایی بگرام خبر دادند. این خبر همان هنگام از سوی ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان تکذیب شد.
چین و پایگاه نظامی بگرام
نزدیکی بگرام به چین و نظارت بر برنامه هستهای این کشور از طریق این پایگاه، یکی از توجیهات مهم و همیشگی ترامپ برای بازگشت آمریکاییها به بگرام بوده است. البته ترامپ حتی در مقاطعی مدعی تسلط نظامی چینیها بر این پایگاه نیز شده است. بااینحال روشن است اساس تفکر ترامپ بر مهار چین و بهویژه کنترل برنامه هستهای این کشور قرار دارد: «ما قصد داشتیم بگرام را حفظ کنیم، نه بهخاطر افغانستان، بلکه بهخاطر چین؛ زیرا دقیقاً یک ساعت با جایی که چین موشکهای هستهای خود را میسازد، فاصله دارد.» به نظر میرسد ترامپ به منطقه سینکیانگ و میدانهایی که سیلوهای موشکی و سایتهای هستهای چین در آن قرار دارند، اشاره دارد. شهرهایی مانند یومن و سایت هستهای لوپ نور از قدیمیترین مراکز هستهای چین محسوب میشوند که اولین آزمایشهای اتمی این کشور نیز در این مناطق انجام گرفته است. اما آنچه ایالات متحده و شخص ترامپ را بیشازپیش نسبت به این موضوع حساس کرده، گزارشهای منتشرشده از سوی مراکز اطلاعاتی و علمی آمریکا در مورد افزایش تحرکات و ساختوسازها در اطراف این مناطق طی چند سال اخیر است. این تحرکات بهعنوان بخشی از تلاش چینیها برای نوسازی نظامی و گسترش زرادخانههای هستهای دیده شده و پایگاه بگرام میتواند زمینه نظارت بسیار بهتری بر این پایگاهها فراهم کند.
در این شرایط واکنش چینیها بهاحتمال بازگشت ایالات متحده به پایگاه بگرام بسیار تند بوده است. در این راستا وزارت خارجه چین نسبت به اقداماتی که تنشهای منطقهای را تشدید میکند، هشدار داد: «چین تلاش برای بازپسگیری بگرام را بهعنوان عامل بالقوه بیثباتی در یک منطقه شکننده میداند و نسبت به افزایش تنشهای منطقهای برای منابع ژئوپلیتیکی هشدار میدهد. تأکید ما این است تبلیغ تنشهای منطقهای حمایتی را جلب نمیکند.» چین درعینحال بر احترام این کشور به استقلال، حاکمیت و تمامیت ارضی افغانستان و همچنین بر تعیین آینده افغانستان به دست مردم این کشور تأکید میکند. اما در کنار مواضع چین، کارشناسان حوزه بینالملل نیز هشدار دادهاند هر گونه تلاش ایالات متحده برای استقرار مجدد در بگرام میتواند خطر یک بنبست ژئوپلیتیکی با چین را به همراه داشته باشد.
تأثیر تحولات جدید خاورمیانه بر مواضع آمریکا در قبال بگرام
دراینبین برخی معتقدند تحولات جدید در خاورمیانه و بهخصوص جنگ 12 روزه میان جمهوری اسلامی ایران و رژیم صهیونیستی در تقویت مواضع ترامپ بر سر بازپسگیری بگرام نیز تأثیرگذار بوده است. برایناساس در جریان حمله هوایی آمریکا به تأسیسات هستهای ایران، پنتاگون و کاخ سفید بیشازپیش خلأ وجودی بگرام را احساس کردند. حرکت هواپیماهای غولپیکر «بی 52» از پایگاهی بسیار دور و هزینههای فراوان پشتیبانی لجستیکی از این عملیات احتمالاً ترامپ را بیش از گذشته به فکر بهرهگیری از پایگاه بزرگ بگرام نزدیک کرده است. حمله موشکی ایران به پایگاه نظامی آمریکا در قطر و دغدغه جدی کشورهای عربی نسبت به آسیبپذیری آنها در برابر وقوع هر گونه جنگ بزرگ میان ایران و ایالات متحده هم در این زمینه بیتأثیر نبوده است. اما در مورد بگرام شرایط فرق میکند.
با توجه به سلطه دو دههای آمریکا بر این پایگاه و هزینههای هنگفتی که صرف آن شده، احساس آمریکاییها و شخص ترامپ این است که بگرام بهمثابه بخشی از خاک آمریکا و در رده پایگاههای دائمی ایالات متحده در کشورهای چون فیلیپین و یا کره جنوبی قرار دارد. علاوه بر این یکی از تحلیلگران اسرائیلی نیز اخیراً پیوندی میان اصرار ترامپ برای بازگشت به بگرام و پیمان دفاع متقابل راهبردی پاکستان و عربستان برقرار کرده است. آلون میزراهی، تحلیلگر معروف اسرائیلی مقیم آلمان تأکید دارد دررابطهبا پیشکشیدن مجدد موضوع بگرام از سوی ترامپ، باید به شرایط زمانی و دلایل او هم توجه نشان داد. به باور این تحلیلگر اسرائیلی پس از حمله اسرائیل به قطر، سعودیها به دنبال توازن قوا در خاورمیانه و در برابر اسرائیلی هستند که احتمالاً حتی از استفاده از ظرفیت سلاح اتمی نیز ابایی ندارند. در این شرایط پاکستان تنها کشور اسلامی محسوب میشود که با توجه به توانایی هستهاش، ظرفیت ایجاد توازن و بازدارندگی در خاورمیانه و در تقابل با اسرائیل را ایجاد میکند. اما ترامپ با بازگشت به بگرام میخواهد این ظرفیت را تضعیف کند، آن هم با قراردادن بگرام و تجهیزات مدرن رهگیری آن بر سر راه موشکها و تسلیحات اتمی پاکستان.
این جدال به چه سرنوشتی منتهی خواهد شد؟
در نهایت اغلب تحلیلها پیرامون سرنوشت این منازعه تمرکز نشان میدهند. گزینههای متعددی در این مورد پیش رو قرار دارد؛ در وهله اول این گمانهزنی مطرح است که مذاکرات و چانهزنیها میان طالبان و آمریکا به نتیجه برسد و به کنترل مجدد بگرام توسط آمریکاییها منتهی شود. دراینبین ابرازهای زیادی برای این معامله وجود دارد که مهمترین آنها میتواند شناسایی رسمی حاکمیت طالبان بر افغانستان توسط ایالات متحده و حتی متحدان غربی آن باشد. بحث برداشتن تحریمهای اقتصادی یا تحریم مقامات طالبان و در کنار آن توافقات و امتیازات تجاری گسترده نیز مطرح است.
بااینحال احتمال موفقیت این مسیر بسیار کم است؛ چراکه طالبان تاکنون مواضع سرسختانهای در برابر درخواست آمریکا از خود نشان دادهاند. البته این احتمال دورازذهن نیست که توافقی بر سر کنترل بگرام برای مدت زمانی مشخص و محدود یا حتی قراردادن بخشی از آن در اختیار آمریکاییها حاصل شود. توییت اخیر خلیلزاد، نماینده پیشین ایالات متحده در افغانستان چنین ذهنیتی را تقویت میکند، در جایی که وی از پخش اطلاعات نادرست در مورد آینده همکاری امنیتی میان ایالات متحده و افغانستان از جمله بگرام سخن میگوید. خلیلزاد تأکید میکند برداشت او این است که ایالات متحده قصد بازپسگیری بگرام از افغانها را ندارد؛ ادعایی دوپهلو که ممکن است صرفاً به تصرف با زور یا تصرف دائمی و کامل اشاره داشته باشد، اما راه را برای توافقی دوجانبه و در قالبهای مشخص زمانی باز گذاشته باشد. اما مسیر دوم تهاجم نظامی دوباره آمریکا به افغانستان برای تسلط دوباره بر بگرام است؛ موضوعی که ترامپ از اظهارنظر صریح در مورد آن خودداری کرده است و اکثر نظامیان و سیاستمداران در واشنگتن نیز بهشدت مخالف آن هستند. چنین اقدامی علاوه بر هزینههای هنگفت اولیه و لزوم بهکارگیری حجم وسیعی از نیروها و تجهیزات، با مشکل نگهداری و حفظ امنیت پایگاه و گرفتار شدن دوباره ایالات متحده در باتلاق افغانستان مواجه خواهد شد. بااینحال گزینه نظامی دیگری هم وجود دارد که میتواند بر انجام یک عملیات محدود نظامی علیه برخی مقامات طالبان، بهعنوان نمونه شخص ملا هبتالله، اتکا داشته باشد؛ اقدامی که میتواند به حذف مخالفان آمریکا در درون تشکیلات طالبان منجر شود.
در نهایت سرمایهگذاری روی نیروهای مخالف طالبان میتواند یکی از گزینههای مطلوب و تا حدی ممکن تلقی شود. این رویکرد بارها از سوی کشورهای مختلف در افغانستان امتحان شده و نتایج مثبتی را نیز برای مداخلهگران خارجی به همراه داشته است. اقدام اخیر کنگره آمریکا در تصویب قانونی برای حمایت از جناحهای مخالف طالبان را میتوان از همین زاویه موردتوجه قرار داد.
مطالب پیشنهادی











