زباله برای روباه، سود برای بسازوبفروش

فعال محیط زیست در گفت‌وگو با «فرهیختگان» بیان کرد: نمی‌شود گفت حضور گونه‌های حیات‌وحش در شهر‌ها پدیده‌ای جدید یا نامأنوس است. مشکل در ناآشنایی مردم با انواع اکوسیستم‌ها و گونه‌های جانوری و مهم‌تر از آن، نبود مهارت و آموزش لازم برای مواجهه با این گونه‌هاست.

  • ۱۴۰۴-۰۶-۲۳ - ۱۸:۰۵
  • 00
زباله برای روباه، سود برای بسازوبفروش

از شغال تا سمندر؛ حضور گونه‌های جانوری در دل شهر‌ها

از شغال تا سمندر؛ حضور گونه‌های جانوری در دل شهر‌ها

فاطمه قدیری، خبرنگار گروه جامعه: حیات‌وحش و حریم زیستگاه‌های طبیعی در ایران سال‌هاست زیر فشار سنگین توسعه بی‌قاعده، تغییرات اقلیمی و سوءمدیریت شهری قرار دارد. اکنون این روند به نقطه‌ای رسیده که فاصله میان شهر و طبیعت به شکلی کم‌سابقه فروریخته و گونه‌هایی که روزگاری در دل بیابان‌ها و کوه‌ها زیست می‌کردند، بی‌مقدمه در بافت شهری ظاهر می‌شوند. خبر تازه‌ای که این روز‌ها توجه افکار عمومی را برانگیخته، گزارش حضور مکرر روباه‌ها در تهران است؛ پدیده‌ای که شاید به خشکسالی و کمبود منابع طبیعی نسبت داده شود، اما درواقع ریشه‌ای عمیق‌تر در تخریب زیستگاه‌ها و تغییر الگو‌های زیستی دارد.
از شرق تا شمال پایتخت، گزارش‌های متعدد از مشاهده روباه‌ها، شغال‌ها و حتی برخی پرندگان و خزندگان منتشر شده است؛ گونه‌هایی که به‌ظاهر به شهر «هجوم» آورده‌اند، اما درحقیقت از زیستگاه طبیعی خود رانده شده‌اند. آنچه امروز در بوستان‌های شمال تهران یا حتی در حاشیه‌های مسکونی به چشم می‌خورد، نتیجه سال‌ها تصرف بی‌محابای منابع طبیعی، گسترش بی‌رویه ساخت‌وساز و فقدان سیاست‌گذاری محیط‌زیستی کارآمد است. واقعیت آن است که روباه بازیگوش پارک تهران صرفاً یک حیوان گمشده نیست؛ بلکه نشانه‌ای از برهم‌خوردن توازن شکننده اکوسیستم است.
این وضعیت زمانی نگران‌کننده‌تر جلوه می‌کند که در کنار آن، پدیده نگهداری گونه‌های وحشی در منازل مسکونی نیز به چشم می‌خورد. پدیده‌ای که در اکثر مواقع با رهاسازی حیوان و آسیب جدی به آن همراه است. ماجرای توله شیر امیرعلی‌اکبری، قهرمان پیشین ورزش‌های رزمی که سرانجام به باغ‌وحش سپرده شد، یک نمونه آشکار از این روند خطرناک است. ماجرایی که نشان می‌دهد مرز میان حیات‌وحش و زیست انسانی در ایران نه‌تنها به واسطه توسعه شهری، که به‌دلیل فقدان ضابطه و نظارت در نگهداری حیوانات نیز مخدوش شده است.

از شغال تا سمندر؛ حضور گونه‌های جانوری در دل شهر‌ها

در همین راستا مجید دریکوند، فعال محیط زیست در گفت‌وگو با «فرهیختگان» به بررسی این تغییر در اکوسیستم پرداخت و اظهار داشت: «نمی‌شود گفت حضور گونه‌های حیات‌وحش در شهر‌ها پدیده‌ای جدید یا نامأنوس است. مشکل در ناآشنایی مردم با انواع اکوسیستم‌ها و گونه‌های جانوری و مهم‌تر از آن، نبود مهارت و آموزش لازم برای مواجهه با این گونه‌هاست. شهرنشینی و تخریب زیستگاه‌ها باعث شده گستره زندگی برخی گونه‌ها تغییر کند؛ الگوی تغذیه و زیست بعضی حیوانات با ساختار‌های شهری همخوانی پیدا کند و درنتیجه در شهر‌ها لانه بسازند، تغذیه کنند و ادامه حیات دهند.
برخی گونه‌ها مانند شغال، روباه، گربه‌های وحشی، انواع پرندگان، خزندگان و جوندگان کوچک، ازجمله حشره‌خواران ریز به‌راحتی در پارک‌ها و فضا‌های سبز شهری لانه پیدا می‌کنند و معمولاً آسیبی جدی به جوامع شهری نمی‌رسانند. این پدیده در کشور‌های خارجی هم مشاهده می‌شود. در پارک‌های بزرگ شهر‌ها در آمریکا و اروپا نیز گونه‌های جانوری دیده می‌شوند. در تهران نیز در پارک جمشیدیه می‌توان انواع طوطی‌ها و مرغ مینا را دید. هرجا بستر مناسب و جریان آب وجود داشته باشد، احتمال حضور گونه‌هایی مثل سمور یا شنگ بیشتر است و در برخی نقاط انواعی از سمندر‌ها (مثل سمندر کوهستانی لرستان یا سمندر امپراتور) گزارش شده‌اند. گاهی پرندگان قاچاق‌شده یا رهاشده (که مردم به‌دلیل آموزش‌های ناکافی یا از سر احساسات ر‌ها می‌کنند) به تکثیر و لانه‌گزینی بعضی گونه‌ها دامن‌ زده‌اند.»

تصرف زیستگاه‌ها حیوانات را به شهر کشاند

وی با اشاره به دلایل افزایش این گونه‌ها گفت: «این امر به علت تصرف زیستگاه‌های طبیعی‌شان توسط انسان است؛ آن‌ها ناگزیر به سازگاری با محیط شهری شده‌اند. بسیاری از این حیوانات رژیم غذایی خود را از شکار در طبیعت به استفاده از پسماند‌ها و زباله‌های شهری تغییر داده‌اند و سبک زندگی‌شان نیز پنهان‌کارتر شده است، زیرا به‌صورت غریزی می‌دانند انسان‌ها ممکن است به آن‌ها آسیب برسانند؛ بنابراین در ساعت‌هایی مانند شب یا صبح زود فعال می‌شوند. روباه از ابتدا قابلیت زیست شبانه داشت و در شهر‌ها نیز از نور و ساختار‌های شهری برای تأمین نیاز‌های خود استفاده می‌کند.
از سوی دیگر، عادت نادرست و بی‌اطلاعی مردم در غذا دادن به حیوانات خیابانی مانند سگ‌ها و گربه‌های بی‌صاحب مسئله‌ساز است. خوراک دادن بدون آگاهی و مسئولیت، پسماند‌های گوشتی یا باقی‌مانده غذا که در پارک‌ها ر‌ها می‌شود حیوانات شهری و حتی گونه‌هایی مانند روباه و شغال را جذب می‌کند. این رفتار، اگرچه از سر دلسوزی انجام می‌شود، می‌تواند تعادل اکوسیستم شهری را بر هم بزند و مشکلات جدیدی خلق کند. حیوانات و گونه‌های جانوری برای ادامه حیات خود به سه مؤلفه پناه (جایی که در آن از سرما و گرما در امان باشند و بتوانند زادآوری کنند)، ساختار (روابط میان گونه‌ها و محیط‌زیستشان) و خرداقلیم (دما، رطوبت، گرما و سرما و دیگر عوامل ترمودینامیکی که بقا را ممکن می‌سازد) نیاز دارند. در شهر‌ها اغلب این الگو‌ها از بین می‌روند، روابط شکار و شکارچی (صید و صیادی) مختل می‌شود و حیوانات به‌دنبال منابع غذایی جایگزین می‌گردند. طبیعی است که زباله‌ها و غذا‌هایی که انسان برای سگ‌ها و گربه‌ها ر‌ها می‌کند، جذاب‌ترین و در دسترس‌ترین منبع غذایی برای آن‌ها باشد. نمونه‌ای جالب در فضای مجازی منتشر شد که کلاغی در تهران در حال خوردن کتلت بود؛ درحالی‌که غذای کلاغ کتلت نیست. کلاغ، موش یا گربه‌ای که به خوردن غذای پخته انسانی عادت کند، نشان می‌دهد الگوی طبیعی زندگی‌اش تغییر یافته است.»

افزایش جوندگان، کاهش پوشش گیاهی و تشدید سیلاب؛ پیامد غیبت روباه در اکوسیستم

این فعال محیط زیست با تأکید بر اینکه هرگونه جانوری نقشی در اکوسیستم دارد، تصریح کرد: «به‌عنوان مثال، روباه در طبیعت وظیفه دارد جمعیت جوندگان و خزندگان را کنترل کند. وقتی روباه در شهر بماند و از زباله‌ها تغذیه کند، از ایفای نقش خود در اکوسیستم بازمی‌ماند. درنتیجه جمعیت جوندگان در زیستگاه طبیعی افزایش می‌یابد و این مسئله تعادل اکوسیستم را بر هم می‌زند. جوندگان با تغذیه از ریشه‌ها و ساقه گیاهان و دانه‌ها، پوشش گیاهی را کاهش می‌دهند. کاهش پوشش گیاهی به پدیده‌ای به نام رواناب یا سیلاب منجر می‌شود. وقتی برگ‌ها و پوشش گیاهی وجود دارند، شدت ضربه قطرات باران به زمین کاهش می‌یابد و ذرات خاک پیوستگی خود را حفظ می‌کند. اما با نابودی پوشش گیاهی، باران مستقیم به خاک می‌خورد، ذرات خاک از هم می‌پاشند و فرسایش خاک سرعت می‌گیرد. به همین سادگی، نبود روباه در زیستگاه طبیعی می‌تواند زنجیره‌ای از تغییرات را به راه اندازد. البته گریزی از این وضعیت نیست؛ گسترش شهر‌ها اجتناب‌ناپذیر بوده است. تهران روزگاری محدود به چند دروازه بود و بیرون آن بیابان‌های گسترده بود. امروز اما در توچال، دربند، دارآباد و دره فرحزاد جاده کشیده شده، سنگ‌فرش و پارک ساخته شده و بافت طبیعی منطقه تغییر ماهیت داده است. در چنین شرایطی، روباه دیگر جایی برای ساخت لانه در دل سنگ‌ها ندارد. پس به‌جای صرف انرژی زیاد برای شکار موش یا پرنده، از زباله‌ها تغذیه می‌کند. از آنجا که شهرداری هم نتوانسته زباله‌ها را به‌طور کامل و به‌موقع جمع‌آوری کند، این منابع غذایی برای روباه و دیگر گونه‌ها در دسترس مانده و به‌ویژه در حاشیه شهر‌ها و پارک‌های شمال تهران امکان حیاتشان را فراهم کرده است.»

همزیستی با حیات‌وحش شهری نیازمند آگاهی است، نه احساسات بی‌قاعده

دریکوند با بیان اینکه تنها راهکار این است که واقعیت حضور حیوانات در شهر‌ها را بپذیریم و به مردم و دستگاه‌های خدمات‌رسان آموزش بدهیم، گفت: «در این میان، سازمان محیط زیست نقش اصلی در آموزش عمومی دارد و شهرداری‌ها نیز بیشترین وظیفه را در مدیریت این مسئله بر عهده دارند. در بسیاری از شهر‌های کشور گونه‌های مختلف جانوری زندگی می‌کنند و ما نه می‌توانیم و نه باید حضور آن‌ها را انکار کنیم؛ بلکه باید شیوه زندگی مشترک در کنار آن‌ها را بیاموزیم. نکته مهم این است که نباید در حیات آن‌ها دخالت کنیم. در بسیاری از نقاط دنیا، مانند مناطق قطبی یا شهر‌های آفریقا، مردم آموزش می‌بینند که هنگام مواجهه با حیوانات وحشی مثل خرس قطبی یا شیر چگونه رفتار کنند. هیچ‌کس در آن شرایط نمی‌کوشد حیوان را نوازش کند یا برایش غذا ببرد. متأسفانه در کشور ما به‌دلیل احساسات انسانی، بسیاری از مردم با سگ‌ها و گربه‌های خیابانی این‌گونه برخورد می‌کنند؛ آن‌ها را نوازش می‌کنند و به آن‌ها غذا می‌دهند، بی‌آنکه بدانند این رفتار می‌تواند تعادل اکوسیستم را بر هم بزند.
یادمان باشد که سگ‌ها و گربه‌ها با افزایش جمعیتشان به چرخه اکوسیستم آسیب می‌زنند و از سوی دیگر، کم شدن گونه‌هایی مانند روباه، شغال و پرندگان در زیستگاه طبیعی و ورودشان به شهر‌ها نیز تغییرات زیانباری در تعادل چرخه حیات ایجاد می‌کند. ازاین‌رو باید به مردم آموزش داد که چگونه در مواجهه با حیوانات وحشی رفتار کنند، چگونه از آن‌ها فاصله بگیرند و چگونه حریم حیوانات را حفظ کنند. برای نمونه می‌توان به فیلمی که از منطقه سرخ‌حصار منتشر شد اشاره کرد. فردی به یک روباه نزدیک شد، تلاش کرد آن را نوازش کند و به آن غذا داد. روباه هرچند غذا را خورد، اما پای فرد را هم گاز گرفت. چنین اتفاقی نشان می‌دهد فراموش کرده‌ایم روباه حیوانی وحشی است و اساساً نباید چنین برخوردی با آن داشت. به بیان ساده، باید بپذیریم که همزیستی با حیوانات شهری نیازمند آگاهی و آموزش است، نه احساسات بی‌قاعده.»

خشکسالی علت اصلی حضور روباه‌ها در شهر نیست!

این فعال محیط زیست درخصوص اخبار منتشر شده درباره این موضوع که دلیل حضور روباه‌ها در شهر خشکسالی است، گفت: «این توضیح تنها بخشی از ماجرا را بیان می‌کند و چندان با واقعیت کامل منطبق نیست. روباه‌ها سال‌هاست در تهران حضور دارند؛ چه در زمستان و چه در تابستان. کافی است شب‌ها به مناطقی مانند پارک جمشیدیه، دربند، توچال یا حتی فرحزاد بروید تا نشانه‌های آن‌ها را ببینید. بنابراین نمی‌توان گفت ورودشان فقط به‌دلیل خشکسالی اخیر است یا اینکه بدون خشکسالی در تهران وجود نداشته‌اند. دو عامل کلیدی برای بقای روباه در تهران پررنگ‌تر از همه‌ است؛ غذا (زباله‌ها و پسماند‌های شهری، به‌ویژه به دلیل غذادهی اشتباه مردم به سگ‌ها و گربه‌ها، به‌طور غیرمستقیم خوراک روباه‌ها و شغال‌ها را هم تأمین می‌کند) و پناهگاه (لابه‌لای پارک‌ها، بوته‌ها، درختان و حاشیه‌های سبز شهری فضا‌هایی وجود دارد که برای استراحت و پنهان‌شدن این حیوانات مناسب است) و این دو عامل باعث شده روباه‌ها در شهر بمانند و سبک زندگی‌شان را با محیط شهری تطبیق دهند. بنابراین، این‌طور نیست که خشکسالی باعث شده روباه‌ها از ۵۰ کیلومتر آن‌طرف‌تر به تهران بیایند. در اطراف تهران، از لواسان و فشم گرفته تا دره دارآباد و جاجرود، چشمه‌ها و منابع آب وجود دارند و حیوانات برای رفع نیاز آبی خود همچنان از آن‌ها استفاده می‌کنند. اگرچه خشکسالی می‌تواند فشار مضاعفی بر زیستگاه‌ها وارد کند، اما علت اصلی حضور پررنگ روباه در تهران، تخریب زیستگاه‌های طبیعی و در دسترس بودن غذای آسان در شهر است، نه کمبود آب.»

مسئولیت‌گریزی یا ضعف قانون؟ جای حیوان وحشی در خانه نیست!

همان‌طور که گفته شد یکی دیگر از پدیده‌های نسبتاً نوظهور و نگران‌کننده نگهداری گونه‌های وحشی (از شیر و ببر گرفته تا انواع خزندگان، پرندگان شکاری و مار‌های بزرگ) در خانه، و بازار سیاه خرید و فروش این حیوانات در فضای مجازی است. در این میان، غیبت سیاست‌گذاری روشن، ضعف نظارت و نبود آگاهی عمومی، راه را برای گسترش چنین روندی هموار کرده است. نتیجه آنکه حیواناتی که باید در زیستگاه طبیعی خود باشند، به ابزار سرگرمی، خودنمایی یا هیجان‌جویی بدل می‌شوند؛ روندی که هم بقای حیوان را تهدید می‌کند و هم امنیت جامعه انسانی را به خطر می‌اندازد.
نمونه اخیر این وضعیت، ماجرای توله شیر امیرعلی‌اکبری است. علی‌اکبری، قهرمان پیشین ورزش‌های رزمی، مدتی پیش شیری را به خانه آورد و مدعی شد توانایی مراقبت از آن را دارد. پس از رسانه‌ای شدن موضوع، حیوان به باغ‌وحش تحویل داده شد؛ جایی که سرنوشتش با مرگ رقم خورد. علی‌اکبری و عده‌ای از افراد در واکنش به این رخداد، مسئولیت را متوجه دستگاه‌های متولی دانستند و ادعا کردند اگر شیر در خانه علی‌اکبری می‌ماند، زنده می‌ماند.
دریکوند در این خصوص تصریح کرد: «اساساً باید روشن باشد که خانه جای نگهداری شیر یا هیچ حیوان وحشی دیگری نیست. در ماجرای اخیر، علی‌اکبری ادعا کرده‌ که اگر شیر نزد او نگهداری می‌شد، زنده می‌ماند؛ درحالی‌که این استدلال از اساس مخدوش است. حتی اگر دستگاه‌های متولی هم در نگهداری یک شیر دچار مشکل شوند، این توجیهی برای نگهداری آن توسط یک شهروند عادی نیست. شیر نه در خانه جای دارد و نه حتی به تعداد زیاد در باغ‌وحش. اگر این حیوان به خانه آورده نمی‌شد، به باغ‌وحش نیز فروخته نمی‌شد. پس همچنان مسئولیت مرگ آن بر عهده خریدار و فروشنده باقی می‌ماند. بنابراین، آقای علی‌اکبری هم نمی‌تواند از خود سلب مسئولیت کند. آنچه مسلم است این‌که شهروندان هنگام نگهداری حیوانات خانگی باید به ضوابط و مسئولیت‌های مشخصی پایبند باشند. حیوانات خانگی تعریف روشنی دارند؛ اما گونه‌های وحشی مانند شیر، مار پیتون، تمساح، سوسمار، خزندگان و پرندگان شکاری جایی در خانه ندارند. این‌ها باید در زیستگاه طبیعی خود زندگی کنند، نه در خانه‌های افراد به‌عنوان ابزار خودنمایی یا ارضای امیال شخصی. نگهداری حیوانات وحشی در خانه تبعات زیادی دارد، حیوان به زندگی انسانی وابسته می‌شود و در صورت نبود صاحب، آسیب جدی می‌بیند، همچنین خلق‌وخوی طبیعی‌اش تغییر می‌کند و به موجودی شرطی‌شده بدل می‌شود که دیگر «شیر» به معنای واقعی نیست. و مهم‌تر از همه هم به سلامت انسان و هم به بقای خود حیوان آسیب می‌زند. به‌طور کلی، موضوع نگهداری حیوانات در خانه در کشور ما به یک آشفته‌بازار تبدیل شده است. نه سازمان‌های متولی برنامه مشخصی دارند و نه نظارت مؤثری وجود دارد. حتی اگر اراده‌ای برای ساماندهی باشد، گستردگی مسئله فراتر از توان نهاد‌های موجود است. پس موجی که به راه افتاده مبنی بر این‌که «اگر شیر نزد آقای علی‌اکبری بود، نمی‌مرد» نه تنها منطقی نیست، بلکه انحرافی و غیرقابل استناد است. این حیوان در هر صورت باید در طبیعت یا در زیستگاهی استاندارد نگهداری می‌شد، نه در خانه یک فرد.»

نظرات کاربران