اظهارات رادیکالیسم و سادهسازیهای شیخ ادامه داردکروبی با متهم کردن ایران به انحصارطلبی و نادیده گرفتن قانون اساسی سعی دارد تصویر استبدادی از حاکمیت کشور ساخته و آن را با حکومت پهلوی برابر کند.
سادهلوحی بیپایان کروبی

مهدی کروبی که سال 84 کمی بیشتر از 5 میلیون رأی داشت، در انتخابات 88 یکدهم این مقدار رأی را هم کسب نکرد و پس از آن برای اینکه وزنش بیشتر به چشم بیاید خود را به یکی از اضلاع فتنه تبدیل کرد. او اخیراً بعد از آزادی از حصر خانگی در جلسه با اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی حضور یافته و در این جلسه اظهاراتی را مطرح کرده است که نشان میدهد او همچنان برای دیده شدن و در صدر اخبار قرار گرفتن، مسیر جدیدی جز حاشیهزی بودن را نیاموخته است.
او شرایط کنونی را بحرانزده توصیف کرده و با مقصر دانستن شیوه حکمرانی ایران، مذاکره مستقیم با آمریکا را به عنوان چاره معرفی کرده است. کروبی که در این جلسه سابقه همراهی خود با امام خمینی را یادآور میشود بدون توجه به مشی ضداستکباری امام، نقض پیمان مکرر آمریکا ازجمله اقدام نظامی اخیر و تلاش برای نابودی میز مذاکره را کاملاً سانسور کرده و اینگونه القا میکند که تابوهای خودساخته ایران عامل گرفتاری مردم است. طبیعی است کسی که میخواهد صرفاً ایدههای تکخطی بدون پشتوانه و تضمین اجرایی همچون مذاکره مستقیم را روی میز قرار بدهد نباید هم به نقش طرف مقابل در گرفتاریهای به وجود آمده اشاره کند. اما طنز ماجرا این است که افرادی همچون کروبی که سالهاست در توهم پیمان صلح با آمریکا به سر میبرند سایرین را به توهم و گرفتاری در تابوهای خودساخته متهم میکنند. کسانی که در تقبیح اقدامات ضدایرانی و علنی طرف مقابل حاضر نیستند حتی یک جمله انتقادی طرح کنند، چگونه میتوانند مدعی شوند قدرت تکلمشان را در تابوهای خودساخته و فضاهای گعدهای از دست ندادهاند؟
با خودتان هم در تناقضید
کروبی در بخشی از صحبتهایش وضعیت کشور را نتیجه سیاستهای غلط و ماجراجویانه توصیف کرده است. فارغ از پرداختن به سیاهبینی مطلق کروبی، یک تضاد تاریخی در عملکرد او با اظهارات امروزش جلب توجه میکند. کسی که کشور را متهم به ماجراجویی میکند، در حج خونین سال 66 مسئولیت داشته است. او بعدها طی مصاحبهای مراسم برائت از مشرکان را به معنی «صدور مسالمتآمیز انقلاب» توصیف کرده بود. البته مفهوم صدور انقلاب از دیدگاه امام خمینی به معنی الگوگیری ملتها و دولتها از ایران برای رهانیدن خود از سلطه خارجی و جلوگیری از غارت منابعشان است و این تعبیر ایشان در جلد 13 صحیفه امام در صفحه 281 اینگونه آمده است: «ما میخواهیم این چیزی که در ایران واقع شد و این بیداری که در ایران واقع شد و خودشان از ابرقدرتها فاصله گرفتند و دست آنها را از مخازن خودشان کوتاه کردند، این در همۀ ملتها و در همۀ دولتها بشود، آرزوی ما این است.»
کروبی که حتی در همین جلسه با اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی خود را از اعضای همراه امام از ابتدای نهضت معرفی میکند باید به این پرسش پاسخ دهد که نسبت اظهارات امروز او با آنچه امام به آن اعتقاد داشت و خود کروبی نیز به عنوان مسئول بعثه ایشان در حج سال 66 اجرایی کرده بود، چیست. از آن زمان تاکنون ایران هیچگاه ادعای صدور مسلحانه انقلاب را نداشته و همچنان هم کشورهای منطقه را به خروج از سلطه غرب تشویق میکند بدون اینکه دخالتی داشته باشد. ایران هیچگاه اقدامی که کروبی آن را ماجراجویی در مسائل بینالمللی توصیف میکند انجام نداده و اگر اقدامات مسالمتآمیزی همچون حج برائت که محل سر دادن شعارهای ضداستکباری است مطابق تعریف او ماجراجویی محسوب میشود، پس خود او اولین کسی است که باید پاسخگوی اقداماتش باشد نه منتقد.
رادیکالیسم خوب است اما نه برای همسایه!
مهدی کروبی درحالی با متهم کردن کشور به اتخاذ رویکردهای ماجراجویانه در فضای بینالمللی و در حوزه مسائل داخلی سعی در رادیکال جلوه دادن رویکردهای کشور دارد که خود او یکی از نمادهای رادیکالیسم در کشور است. کسی که امروز مدعی است «برخی کشور را ملک خانوادگی خود میدانند» و خواهان «بازگشت به سمت مردم و به رسمیت شناختن حق آنان» است، خود متهم ردیف دوم حمله به حق مردم است. کروبی که در سال 88 تیغ دیگر قیچی بوده و به جان آرای مردمی افتاده است چگونه میتواند خود را مدعی حقخواهی مردم جلوه داده و به کشور اتهام تندروی بزند. آیا نادیده گرفتن آرای مردم و نپذیرفتن شکست به این معنی نیست که این کروبی بوده که کشور را ملک شخصی خودش تصور کرده و هرگونه تصمیم جمعی در تضاد با منافع شخصی را برنمیتابد؟ کسی که برای منفعت سیاسی شخصی حاضر است منافع ملی را قربانی کرده و کشور را تا مرز فروپاشی ببرد، چگونه میتواند به دیگران چنین برچسبی بزند؟
رادیکالیسم در رفتار شخصی کروبی نیز نمود داشت. مرتضی محمودی، قائممقام کروبی در بنیاد شهید روایتهایی از برخوردهای زننده او را تشریح میکند: «آقای کروبی انسان مغروری بود و چون نماینده امام در بنیاد شهید بود، فکر میکرد هر کار غیراخلاقی و غیرانسانی میتواند انجام بدهد. او برخی از افراد که نسبت به اموال شهدا شکایت داشتند، به جای اینکه به دادگاه خانواده بفرستد، خود فردی را به عنوان قاضی در بنیاد شهید منصوب کرده بود و هرکس که پررویی میکرد به زندان میانداخت. حتی در مواردی خودش به صورت آنان سیلی میزد. بنده سر این موضوع چند بار با ایشان دعوا کردم. او با کارمندان و مسئولان بنیاد شهید هم اینگونه برخورد میکرد؛ به طور مثال به صورت رئیس بنیاد شهید یک شهرستان سیلی میزد. یک بار به صورت یکی از همشهریهای ما سیلی زد که همشهری ما بلند شد کروبی را بزند که بنده او را کنترل کردم.» کسی که اینچنین غرق در رفتارهای تند است اکنون سایرین را متهم به رادیکالیسم میکند.
مطالب پیشنهادی













