معلمان را گرفتار مافیای مقالهفروشی نکنیدطرح رتبهبندی معلمان که با هدف ارتقای کیفیت آموزش و ایجاد رقابت آغاز شد، بهدلیل بیتوجهی به واقعیتهای نظام آموزشی و سازوکارهای ناکارآمد، به چالشی بحرانساز و دور از اهداف اولیه تبدیل شده است.
رتبهبندی معلمان و آسیبهای طرح ارائه مقاله و تألیف کتاب

طرح رتبهبندی معلمان که در سالهای اخیر به یکی از پرچالشترین مسائل در ساختار آموزشی کشور تبدیل شده، اکنون مجدداً در دستور کار دولت برای بازبینی قرار گرفته است. این طرح که با هدف ارتقای کیفیت فرایند آموزش، متناسبسازی حقوق با تخصص و ایجاد رقابت میان معلمان آغاز شد، در عمل با چالشها و بحرانهای متعددی مواجه شد که میتوان گفت آن را از اهداف اولیه خود دور ساخت. یکی از مهمترین بخشهای این طرح که بیشترین حواشی را تا امروز به دنبال داشت، موضوع کسب امتیاز معلمان از طریق ارائه مقاله و تألیف کتاب بود. در حالی که مسئولان بر این باور بودند که این سازوکار به پویایی و بهروزرسانی معلمان کمک خواهد کرد اما گذشت زمان نشان داد این رویکرد نهتنها به نفع معلمان نبود، بلکه مشکلات جدیدی را نیز ایجاد کرد، برای مثال بهجای تمرکز معلمان بر کیفیت تدریس و ارتباط مؤثر با دانشآموزان، معلمان ناگزیر شدند درگیر فرایندهای خارج از حوزه اصلی خود شوند.
همین امر کافی بود تا شاهد اتفاقاتی مانند مقالهفروشی در بازار های سیاه باشیم. این مشکل و مسائل دیگر باعث شد برخی معلمان از رسالت اصلی خود دور بمانند. محمدرضا نیکنژاد، کارشناس حوزه آموزشوپرورش و عطیه موسوی، دبیر باسابقه آموزشوپرورش در گفتوگو با «فرهیختگان» پیامدهای آن را بررسی کردهاند. آنها به این نکته اشاره کردند که عدم توجه به واقعیتهای موجود در نظام آموزشی، از دلایل اصلی ناکامی این طرح رتبهبندی بوده است. طرحی که قرار بود باعث افزایش کیفیت آموزش بشود و عاملی برای ایجاد رقابت بین معلمان و تفکیک آنها بر اساس مهارت و تخصص شود اما راه به جایی نبرد. مباحث مطرحشده نشان میدهند این طرح، در عمل، امکان ایجاد رقابت سالم و پرداخت حقوق بهتناسب تخصص را نداشته و به عاملی مشکلآفرین تبدیل شده است.
برای ارزیابی معلمان از روشهای قدیمی استفاده میشود
نیکنژاد در خصوص طرح رتبهبندی معلمان و تأکید بر امتیازدهی بر پایه مقالهنویسی و تألیف کتاب بیان کرد: «ما متأسفانه از روشهایی که اتکای اصلیشان همچنان بر آموزش سنتی است استفاده میکنیم. در جهان، دستکم از گامهای اولیه آموزش مدرن ۲۰۰ سال میگذرد؛ یعنی بیش از ۲۰۰ سال است که تاریخ از شروع این نوع آموزش گذشته است. مقالهنویسی و نوع سنجشهایی که در آموزش عالی صورت میگیرد امروز به آموزشوپرورش هم سرایت کرده است. یک فرد وقتی میخواهد معلم شود، میرود دانشگاه درسش را میخواند یا میرود دانشگاه فرهنگیان آنجا درس میخواند. این فرد آنجا باید پایاننامه ارائه بدهد یا پروپوزال بدهد، چون در دانشگاه دارد درس میخواند. اما فردی که معلم شده، چرا باید مشابه یک دانشجو مقاله بدهد؟! باید گفت پایشهای ما همچنان بر آن دیدگاه سنتی و ریشههای گذشته است. این پایشها بر این مبناست که هرکسی دارد یک کار علمی میکند، پس باید این کار علمی یک برونداد داشته باشد به نام ارائه پژوهش، به نام ارائه مقاله، برای همین مقالهنویسی برای معلمان را دارای امتیاز کردند اما این کارها اصلاً برای معلمان آموزشوپرورش نیست.»
معلم پژوهشگر، نیاز آموزش ما نیست!
نیکنژاد با اشاره به این مسئله که معلمان میبایست با هر مدرکی که دارند نحوه اداره کلاس درس و ارتباط با دانشآموزان را یاد گرفته و بلد باشند، بیان کرد: «من دبیر فیزیک بازنشستهام. در طول زندگی حرفهایم، حداقل معلمانی داشتیم که دکتر بودند، عناوینی داشتند، برخی فوقلیسانس و برخی پژوهشگر بودند. معلمانی هم از بیرون میآمدند که معلم رسمی نبودند ولی با مدارک بالایی وارد مدارس میشدند. بااینحال بسیاری از این معلمان به دو دلیل اول بهخاطر عدم مهارت کلاسداری نمیتوانستند با بچهها ارتباط برقرار کنند و دوم، بعضاً به دلیل اینکه سطح سوادشان بالابود اما چون بلد نبودند نمیتوانستند این ارتباط با بچهها را بهصورت حرفهای برقرار کنند. همینها موجب شد به دانشآموزان و کلاس درس آسیب جدی وارد شود. بههرحال ما اصلاً به معلم پژوهشگر نیاز نداریم.» نیکنژاد همچنین بیان کرد: «آموزش ضمن خدمت سالها در آموزشوپرورش تعطیل شده، در حال حاضر یک امتحان آنلاین برگزار میکنند و معلمان امتحان میدهند. مقداری هزینه نیز به حسابی واریز میکنند تا امتیازش بعداً برایشان ثبت شود، بنابراین این سبک از فعالیت به ریشههای سنتی آموزش و آموزش عالی در ایران برمیگردد. نوع نگاهی که معتقد است هر کسی دارد کار علمی میکند، حتماً باید پژوهشگر هم باشد و مقاله یا کتابی داشته باشد، البته این نوع نگاه درست نیست.» وی در ادامه با توضیح این گزاره که معلم بهجای آنکه پژوهشگر باشد میبایست معلمی باشد که پژوهش بخواند، گفت: «معلم باید مقاله علمی بخواند و اطلاعاتش را بروز کند اما این معلم ضرورتی ندارد مقاله علمی بنویسد. مگر او باید در کنار آموزش کار علمی و پژوهشی کند؟! مگر کار معلم کار آکادمیک است که بیاید به دانشگاه یا به آموزشوپرورش مقاله ارائه بدهد؟! به نظر من این نوع برخورد با معلمان کاملاً صوری است.»
مقالهنویسی معلمان راهکار افزایش کیفیت نیست
نیکنژاد با ابراز مخالفت صریح با رتبهبندی تأکید کرد: «باید پرسید معلمی که در رشته حقوق بوده و کار پژوهشی نیز کرده و در آن زمینه مقاله علمی ارائه داده، چه تأثیری در انتقال مفاهیم درسی به دانشآموزان و شاگردانش داشته و میتواند داشته باشد؟! در جهان جاهایی که رتبهبندی اعمال شده، نتایج ملموسی در افزایش کیفیت به وجود نیامده است. ما اولین کشور نیستیم که رتبهبندی اجرا کردهایم و کارشناسان آموزش پیش از این هشدار دادند این هیچتأثیری در کیفیت آموزش ندارد، برای مثال در ژاپن- که سطح آموزشش در جهان معروف است و بروندادهای علمی، تکنولوژیکی، صنعتی و اقتصادیاش را همه میبینیم، اصلا چنین طرحی وجود ندارد. در آنجا مثل گذشته خود ماست، یعنی هر کسی که برای مثال چهارسال کار کرده بود، یکرتبه یا طبقه به او اضافه میشود و حقوقش متناسب با سابقهاش افزایش پیدا میکند.» وی با اشاره به نحوه ارتقای رتبه معلمان در کشوری مانند فنلاند گفت: «معلمی را نمیشود به عدد و ارقام آورد. در فنلاند- که زبانزد جهان است و همه از موفقیت آموزش آن صحبت میکنند- ارتقای شغلی معلمان بر اساس سنوات خدمت است، نه مدارک تحصیلی و ارائه مقاله و تألیف کتاب، بهعنوانمثال، حتی داشتن مدرک فوقلیسانس امتیازی برای معلم محسوب نمیشود. سؤالات دیگری نیز میتوان مطرح ساخت از جمله اینکه با قبول چنین وضعیتی اگر معلمی در ایران چندماه زحمت کشید و مقالهای را تنظیم کرد چه کسانی با چه فرایندی مقالات علمی معلمان را بررسی میکنند؟ چه فرایندی برای ارزیابی مقاله این معلم طی میشود؟ اینها پرسشهای مهمی است.»
افزایش حقوق در رتبهبندی معلمان ناچیز است
نیکنژاد با اشاره به این نکته که اگر بپذیریم مقالهنویسی معلمان آموزشوپرورش کار درستی است و باعث ارتقای رتبه معلمان میشود، با این حال عایدی چشمگیری به لحاظ مالی برای معلمان ندارد، افزود: «افزایش حقوق ناشی از رتبهبندی، افزایش عددی ناچیزی است، برای مثال در دورهای که ما بودیم، اختلاف حقوق بین رتبه یک و رتبه پنج، تنها دو تا سه میلیون تومان بود. این در حالی است که اخیراً لیستی منتشر شده که دریافتی ۲۲ سازمان دولتی را مقایسه کرده است. در صدر این لیست، وزارت نفت با میانگین ۴۵ میلیون تومان قرار داشت و در انتهای لیست، معلمان با میانگین ۱۵.۵ میلیون تومان بودند. این میانگین دریافتی است. با این حال معلم رسمی داریم که مثلاً ۱۰ میلیون تومان حقوق میگیرد، البته این مربوط به سالهای اول فعالیتش است. با توجه به این شرایط اقتصادی، معلمی که در اواخر خدمت خود است و میانگین دریافتیاش ۱۵.۵ میلیون تومان بوده، حتی اگر این مبلغ به ۲۰ میلیون تومان هم برسد، باز هم نشان میدهد رتبهبندی تأثیر چندانی در وضعیت زندگی او نداشته است.»
وی در ادامه بیان کرد: «روال کار و بحث اقتصادی معلمان به این شکل است. من همیشه این نکته را مطرح کردهام که حقوق معلمان در جوامع مختلف، نزدیک به حقوق متوسط آن کشور است. یعنی شما وقتی میانگین حقوق در یک کشور را در نظر میگیرید، حقوق معلمان نیز به آن نزدیک است. در کشور ما، اگر وزارت نفت ۴۵ میلیون تومان دریافتی دارد و کف دریافتی معلمان 15.5 میلیون تومان است، باید معلمی که به میانه فعالیت خود رسیده، مثلاً ۲۲ میلیون تومان دریافتی داشته باشد. اما عملاً اینطور نیست. این در حالی است که اتفاقاً این طرح وضعیت را بدتر کرده است. زیرا دولت، یا سازمان برنامه و بودجه، با اجرای ۵۰ درصد فوقالعاده شغل برای معلمان مخالفت میکند، با این استدلال که آنها رتبهبندی را دریافت کردهاند.»
طرح رتبهبندی معلمان در ایران جوابگو نیست
او با بیان اینکه این مدل از طرح رتبهبندی جوابگو نیست، و با اشاره به تجارب جهانی گفت: «من معتقدم که طرح رتبهبندی معلم در ایران جوابگو نیست. در بسیاری از کشورها، افزایش حقوق بر اساس سنوات خدمت است و ارتقای شغلی سالانه دارند. در ژاپن و فنلاند، این سیستم در حال اجراست. در بسیاری از کشورها، افزایش حقوق را به دادههای آموزشی مانند معدل و نمره موکول نمیکنند. من معتقدم که این کار خطا است و نتیجه مثبتی هم نداشته است. پژوهشها هیچ شاهدی مبنی بر افزایش کیفیت آموزش با رتبهبندی ارائه نمیدهند.»
نیکنژاد در ادامه بیان کرد: «در فنلاند، برای هر ۲۰۰۰ معلم مورد نیاز، ۱۰ هزار نفر درخواست میدهند. آنها در فرایند گزینش، اولین سؤالی که از معلم میپرسند این است: «چرا میخواهی معلم شوی؟» و ساعتها با آنها صحبت میکنند تا دلیل معلم شدنشان را بفهمند. این نشان میدهد که اولویت آنها در گزینش افراد علاقهمند به این شغل است، نه مبنای دیگر.»
وی گفت: «ما باید به دنبال ایده جایگزینی برای چنین طرحی باشیم» و در این زمینه میگوید: «روش جایگزین این طرح همان روشهای قبلی است. در واقع، افزایش سنوات را برای این معلمان باید برگرداند و در کنار آن، حقوق و مزایا را به سطح متوسطی برسانند تا بتوانند زندگی متوسطی برای آنها تأمین کنند. همزمان، زمانی که این اتفاق افتاد، بر روی معلم و کار حرفهای او تمرکز کنند؛ یعنی ببینند این معلم در کلاس چه میکند! روشهایی مانند درسپژوهی و اقدامپژوهی پژوهش نیستند؛ بلکه درس و گفتوگوی بین خود معلمان هستند. معلمان تدریس میکنند و دیگران میبینند. ژاپن در این زمینه بسیار موفق است و اتفاقاً مبدع آن یک ایرانی به نام دکتر سرکارانی است. در آنجا معلمان در هفته دو یا سه جلسه با هم تدریس یکدیگر را نقد میکنند و نکاتی را به هم اضافه میکنند تا آموزش بهینهای داشته باشند. این موضوع در ضمن خدمت هم صدق میکند؛ زمانی که من خودم معلم شدم، چیزهای زیادی از معلمهای باتجربه یاد گرفتم. سر کلاس آنها مینشستم، علم و روش تدریسشان را به من منتقل میکردند و شیوههای مهارتی زیادی از آنها آموختم.»
ارزیابی شایستگی حرفهای شخصیسازی شده است
طیبه موسوی، دبیر آموزشوپرورش با توضیح طرح قبل از رتبهبندی معلمان گفت: «در سالهای گذشته مسئولان امر آمدند و خواستند حقوق معلمان را بالا ببرند. بر این اساس، ارزیابیهای قبلی را تغییر دادند و چنین ارزیابیای را نهادینه کردند که به نظرم این کارشان اشتباه بود. باید توجه کرد برای معلمان در دورههای قبل از رتبهبندی، سنوات خدمتشان افزایش پیدا میکرد و به گروه آنها اضافه میشد. بهعبارتدیگر، هر چهار سال که معلم کار میکرد، یک گروه نیز افزایش پیدا میکرد. یا اگر در طول دوره خدمت، مثلاً در لیسانس استخدام شده بودند و در طول تحصیل فوقلیسانس میگرفتند، در چنین شرایطی یک گروه افزایشی به معلم اضافه میشد. همچنین در طول این دوره، دورههای ضمن خدمت مجازی نبود بلکه حضوری بود و آن هم سالانه ۴۰ ساعت بود. این ۴۰ ساعت را معلمان حضوری میرفتند.»
موسوی در ادامه گفت: «در سالهای گذشته به معلمان امتیاز میدادند. برای مثال، هر سال به معلمها ۱۰۰ امتیاز میدادند. در کنار این موارد از ابزارهای دیگر ارزیابی معلمان استفاده میشد؛ برای مثال ارزیابی رفتارشان با بچهها و دانشآموزان بود. دانشآموزان در نظرسنجی آخر سال شرکت میکردند و به تدریس معلم خود امتیاز میدادند. یعنی یکسری معیارهای ارزیابی معلمان داشتند. همچنین یکی دیگر از امتیازها در هر سال بر این اساس بود که معلمان اقدامپژوهی داشتند. اقدامپژوهی یعنی معلم یک تجربه جدید در کلاس را به دست آورده، مثلاً فهمیده است بخشی از کتاب سخت است، ابهام دارد و باید بهگونهای دیگر تدریس شود. بهعبارتی، هر معلمی یک مسئله واقعی و تجربه واقعیاش از کلاس درس را مکتوب میکرد و میآمد تجربه زیستاش را برای دیگر معلمان بیان میکرد. اینها همهاش رویهم رفته ۱۰۰ امتیاز میشد. هر معلم اگر سه سال پشت سر هم ۱۰۰ امتیاز میگرفت، باز تعدادی امتیازی افزایش پیدا میکرد. در کنار اینها آمدند تقدیرنامههایی هم گذاشتند.»
موسوی همچنین در ادامه بیان کرد: «حالا تمام این نظم تغییر کرده و طرح رتبهبندی جای آن را گرفته است، به این علت که مثلاً میخواهیم افزایش حقوق بدهیم. در این طرح افراد کمی به ۳۰۰ امتیاز میرسیدند. بهگونهای، این ۳۰۰ امتیاز بسیار شانسی است. برای مثال اگر یک مدیر خصومتی با یکی از افراد زیر دستش داشته باشد، همین باعث میشود به امتیاز کامل دست پیدا نکند. این قسمت اول بود که به آن میگفتند ارزیابی شایستگی حرفهای که اصلاً شایستگی حرفهای از آن درنمیآمد، چون خیلی شخصی بود.»
گزارش کامل سیدعلیرضا طاهری، خبرنگار را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.
مطالب پیشنهادی













