دربارۀ فهمهای غلط از مفهوم کریدورنگاهی به نقشه پروژههای عظیم حملونقل و ترانزیت نشان میدهد که کشورها به شکلی بیسابقه بر سر مسیرها رقابت میکنند.
کریدور صرفاً اقتصادی نیست!

میکائیل دیانی، خبرنگار: فهم درست پدیدهها، بیش از نیمی از مسیری است که برای کارایی و کارآمدی آنها باید داشت و عدم ادراک مناسب از آنها ممکن است ما را دچار خطاهای راهبردی و کلان کند. مسئله «کریدور»ها و مواجهه با آنها در سطحی از نخبگان - چه دولتی و چه مخالف دولت - نشان از عدم فهم درست این پدیده دارد؛ چنانچه از دولت صدای اینکه «زنگزور چیز مهمی نیست!» بیرون میآید و فهم رقبای انتخاباتی دولت هم از کریدور محدود به یک مسیر اقتصادی - ترانزیتی است و با عدد و رقم صادرات و واردات با آن مواجهه میشود و آن را بخشی از فعالیتهای وزارت راه میداند. حتی تصویر از کریدور یک تصویر بلندمدت نیست؛ چنانچه اگر روزگاری در مورد خطر سد ساختن افغانستان بر هیرمند و یا ترکیه بر دجله سخن میگفتیم؛ این موضوع در زمانه خودش خیلی جدی گرفته نمیشد؛ اما امروز بعد از چند دهه و تغییراتی که بر جغرافیای ما گذاشته است؛ نمایانگر این خطر شده؛ خطری که محدود به تغییرات جغرافیایی نیست؛ بلکه بر همه ابعاد بافتار جمعیتی، مسائل اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و امنیتی اثر گذاشته است. هر دوی این نگاههای غلط باعث میشود تصمیمسازی و تصمیمگیری درستی درباره این موضوع صورت نگیرد و لذا پیش از هر چیز باید اهمیت «کریدور» برای نخبگان و جامعه ایرانی درک شود.
واقعیت آن است که در دنیای امروز، دیگر فقط تانکها و ناوهای جنگی نیستند که مرزهای قدرت را جابهجا میکنند. گاهی یک خط ریلی، یک شاهراه زمینی یا یک بندر بزرگ میتواند معادلات سیاسی را از واشنگتن تا پکن و از مسکو تا تهران تغییر دهد. این مسیرهای حیاتی که «کریدور» نامگرفتهاند، شریانهای جدید نظم جهانی هستند؛ شریانهایی که هر کشوری اگر بتواند آنها را در مشت بگیرد، میتواند نبض اقتصاد، سیاست، اجتماع و فرهنگ را هم کنترل کند و از جایگاه یک کشور عادی به یک قدرت منطقهای بدل شود.
جادهها بهمثابه سلاح ژئوپلیتیک
نگاهی به نقشه پروژههای عظیم حملونقل و ترانزیت نشان میدهد که کشورها به شکلی بیسابقه بر سر مسیرها رقابت میکنند. چین با ابتکار «کمربند و جاده»، روسیه با کریدورهای انرژی و ایران با موقعیت ویژهاش میان خلیجفارس و آسیای میانه، هر کدام سعی دارند سهم بیشتری از این بازی ببرند. کریدورها دیگر فقط برای جابهجایی کالا نیستند؛ آنها ابزار اعمال قدرت هستند. کنترل یک بندر یا خط ریلی میتواند به معنای داشتن «کلید» ورود یا خروج یک منطقه به تجارت جهانی و نزاعهای قدرت در سطح بینالمللی و بینقارهای باشد. همین دلیل باعث شده که بسیاری از مذاکرات سیاسی امروز، پشت پرده بر سر مسیرها و گذرگاهها شکل بگیرد. یکی از دستاوردهای بزرگ حاج قاسم سلیمانی که قدر آن دانسته نشد و از آن درست بهرهگیری نشد، دسترسی ایران به بندر لاذقیه و دریای مدیترانه بود. پس از سقوط داعش در سوریه و عراق؛ خط تهران تا لاذقیه میتوانست ایران را به قدرت اول و بدون رقیب منطقه بدل کند که هیچ معادلهای در منطقه بدون تصمیم ایران گرفته نشود؛ اما اهمیت و ارزش آن درک نشد و این فرصت از دست رفت.
البته که ظرفیت جغرافیای ایران همیشه یک برگ برنده برای ما بوده است. اتصال آسیای میانه به خلیجفارس، نزدیکی به قفقاز، مسیر کوتاهتر به اروپا و حضور در کنار مسیرهای انرژی، باعث شده که هر طرح بزرگ کریدوری در منطقه، ایران را در نقشه خود ببیند. نمونه روشن آن، کریدور شمال - جنوب است که از روسیه آغاز میشود، از ایران عبور میکند و به هند میرسد. این مسیر نهتنها از نظر اقتصادی بهصرفهتر از مسیر کانال سوئز است، بلکه میتواند ایران را به یک حلقه کلیدی در تجارت اوراسیا بدل کند.
در واقع هر کریدور موفق، میتواند نقشه قدرت را در یک منطقه بازنویسی کند. ترکیه با استفاده از مسیرهای ترانزیتی خود به اروپا و آسیای میانه، عملاً نفوذ سیاسی و اقتصادیاش را افزایش داده است. آذربایجان با کنترل مسیرهایی به سمت اروپا و همکاری با ترکیه و گرجستان، جایگاهش را ارتقا داده. این روند نشان میدهد که هر کشوری که بتواند از «جغرافیای خود» بهترین استفاده را بکند، شانس بیشتری برای تبدیلشدن به بازیگر اصلی دارد و ایران با این ظرفیت بزرگ جغرافیایی و امکانات ژئوپلیتیکی نباید در این بازی بزرگ سرش بیکلاه بماند.
کریدورها و تغییرات اجتماعی از مرز تا مرکز
زمانی از چین تا اروپا، فارسی یک زبان رایج بینالمللی بود؛ رگههای فارسی همچنان از هند در شرق تا سواحل مدیترانه در غرب دیده میشود. «راه ابریشم» که زمانی مهمترین کریدور جهانی بود، این امکان و قدرت را به ایران داده بود که فرهنگ، زبان و ساختار حکمرانی ایران در طول این مسیر گسترده شود و همه متأثر از ایران باشند. در حقیقت عبور یک کریدور از یک منطقه مرزی میتواند زندگی مردم را دگرگون کند. شهرهایی که روزی فقط بهعنوان نقاط عبور دیده میشدند، امروز به مراکز صنعتی، انبارهای بزرگ و حتی قطبهای گردشگری تبدیل میشوند. تغییرات بافتاری و اجتماعی نیز بخشی از تغییراتی است که کریدورها حاصل میکنند باز بهعنوان نمونه میشود بر سواحل مکران به دلیل موقعیت استراتژیک و ظرفیتهای ویژهای که دارد و تأکیدات همواره رهبر انقلاب بر این منطقه اشاره کرد. ایشان در سخنرانیها، سیاستهای کلی برنامه توسعه و ابلاغیه اقتصاد مقاومتی، بر لزوم توجه به این منطقه و توسعه آن و افزایش بافتار جمعیتی این جغرافیا تأکید کردهاند.
در ایران، شهر بندرعباس با گسترش زیرساختهای بندری، نمونهای از این تغییر است. از یک بندر محلی به گرهای حیاتی در صادرات و واردات بدل شده و همین تغییر، هم فرصتهای شغلی و هم موج مهاجرت به این شهر را افزایش داده است.
امروز در اطراف ما دو کریدور بهصورت جدی مورد بحث است؛ کریدور «زنگزور» و «داوود». کریدور داوود طرحی است که اسرائیل برای منطقه کشیده است و میتواند همین تغییرات بافتاری را بهتر توضیح دهد. «کریدور داوود» که قرار است زمینهساز تحقق ایده موهوم «اسرائیل بزرگ؛ از نیل تا فرات» باشد، کریدوریست که جنوب و شرق سوریه را از خط تلآویو - جولان - سویداء - تنف به حسکه در شمال این کشور و سپس عراق و کرانه رود فرات متصل میکند و با تحقق آن سوریه با تغییر جهتگیریهای اجتماعی و تغییرات بافتار جمعیتی مواجه میشود. این کریدور یک اقتصاد خاص به خودش را در مسیر خودش ایجاد میکند، تعاملات اسرائیلیها با اعراب منطقه را از حالت رسمی و تخاصمی به یک مراوده غیررسمی و اقتصادی بدل میکند و عملاً سوریه از عمق عربی خودش جدا خواهد شد. ارتباطات عربی سوریه، مسیر تعاملاتی این کشور با فلسطین و اردن است و این مسیر عملاً این ارتباطات را بلاموضوع میکند. از سوی دیگر این کریدور امکان حمایتهای لجستیکی، نظامی و امنیتی را از کردهای جداییطلب چهار کشور سوریه، ترکیه عراق و ایران را فراهم میکند؛ یعنی کریدور داوود نقش ضدامنیتی برای منطقه از جمله برای ایران بازی خواهد کرد.
کریدورها همچنین میتوانند شکاف توسعه را کم یا زیاد کنند. در مناطقی که مسیر عبور است، سرمایهگذاری، شغل و رونق اقتصادی افزایش مییابد. اما مناطق دور از این مسیرها ممکن است با کاهش فرصتها و مهاجرت نیروهای جوان مواجه شوند. در واقع کریدور صرفاً بر منطقه خود اثر نمیگذارد؛ بلکه بر مناطق دور از خود نیز مؤثر خواهد بود. به این توجه بکنیم که بهعنوان مثال زنگزور چه تأثیری بر اشتغال و اقتصاد جوانان ما در مناطق غرب و شمال غربی کشور خواهد داشت و تمایل ایرانیان آن منطقه برای مهاجرت و قرارگرفتن در بافتار جمعیتی سودده این کریدور چه تأثیری بر وضعیت اجتماعی این مناطق ایران خواهد داشت.
باید این فهم وجود داشته باشد که با عبور کالا و مسافر، فرهنگ هم سفر میکند. این موضوع میتواند به غنیتر شدن فرهنگ محلی کمک کند، اما خطر فرسایش و تغییر هویت فرهنگی را هم در پی دارد. در برخی مناطق مرزی ایران، نفوذ فرهنگ تجاری و زبانهای خارجی بهوضوح دیده میشود. اگرچه این امر تبادلات را آسانتر میکند، اما اگر بدون برنامه باشد، ممکن است تعادل فرهنگی را بر هم بزند.
کریدورها؛ شریانهای اقتصاد جهانی و ابزار قدرت در روابط بینالملل
در تجارت جهانی، سرعت و امنیت حرف اول را میزنند. یک مسیر زمینی یا دریایی که بتواند زمان حمل کالا را نصف کند، عملاً طلاست. به همین دلیل است که رقابت شدیدی برای ساخت مسیرهایی که آسیا را به اروپا و آفریقا وصل میکنند، وجود دارد. ایران، بهواسطه موقعیت جغرافیایی، میتواند نقش یک پل زمینی - دریایی بیرقیب را بازی کند، اما این نقش زمانی تحقق پیدا میکند که سرمایهگذاری در زیرساختها و روابط بینالملل با هم پیش بروند و از سوی دیگر ایران دقت جدی بر تحولات کریدوری اطراف خود داشته باشد که اگر چنین بود دو نگاه غلطی که در مقدمه بیان شد در مورد کریدور زنگزور پیش نمیآمد.
در سالهای اخیر، مفهوم «دیپلماسی کریدوری» وارد ادبیات روابط بینالملل شده است. این یعنی کشوری که یک مسیر حیاتی را در اختیار دارد، میتواند از آن بهعنوان برگ برنده در مذاکرات بینالمللی استفاده کند. نمونه بارز آن، فشارهایی است که روسیه با استفاده از مسیرهای انرژی به اروپا وارد کرده و در واقع کریدور گاز بالتیک و قطع آن از سوی روسیه کشوری صنعتی مثل آلمان را در سه سال فلج کرد یا توافقاتی که چین با کشورهای مسیر «کمربند و جاده» انجام داده است. کریدورها میتوانند بستر همکاریهای اقتصادی و امنیتی باشند، یا زمینهساز رقابت و حتی تنش. پروژههای مشترک مثل راهآهن ایران - آذربایجان - روسیه، نمونهای از همگرایی است. در مقابل، طرحهای موازی که یکدیگر را دور میزنند، میتوانند به شکلی خاموش رقابت ژئوپلیتیک را تشدید کنند. اگرچه که اتکا به یک مسیر یا یک شریک اقتصادی، میتواند کشور را در برابر فشارهای خارجی آسیبپذیر کند؛ بنابراین، تنوعبخشی به مسیرها و شرکا، نه یک انتخاب، بلکه یک ضرورت راهبردی است.
شاهراههایی که جهان را بازنویسی میکنند
در کلامی خلاصه باید عرض کنیم کریدورها امروز فقط مسیرهای حملونقل نیستند؛ آنها مسیرهای قدرت، نفوذ و آیندهاند و هر فهمی غیر از این کجفهمی است. کشوری که بتواند جایگاه خود را در این شبکه جهانی تثبیت کند، هم از نظر اقتصادی و هم سیاسی به سطحی بالاتر از اقتدار میرسد و هم میتواند هژمون فرهنگی، اجتماعی بر پیرامون خود داشته باشد. اما این مسیر، جادهای دوطرفه است؛ هم فرصت دارد و هم تهدید و در این میان ایران و بسیاری از کشورهای منطقه، در آستانه یک انتخاب تاریخی هستند که یا با سرمایهگذاری، دیپلماسی هوشمندانه و امنیت پایدار، جایگاه خود را در این نظم نوین تثبیت کنند یا از مسیرهایی که جهان آینده را میسازند، جا بمانند.
مطالب پیشنهادی













