تاریخ تحول پول و تغییر نگرش ما نسبت به زندگیدرک ما از زمان توسط خود پول شکل گرفته است. از آنجایی که ارزهای فیات به طور پیوسته ارزش خود را از دست میدهند، پسانداز کردن بیمعنی به نظر میرسد، بنابراین ما اکنون خرج میکنیم، کمتر برنامهریزی میکنیم و با آینده به عنوان چیزی نامشخص و یکبار مصرف رفتار میکنیم.
بیتکوین باعث میشود دوباره بچهدار شویم

آیا تا به حال، هنگام قدم زدن در خیابانهای شهر، از خود پرسیدهاید که چرا املاک و خانههای باستانی اغلب بسیار باشکوه به نظر میرسند و قرنها دوام میآورند، درحالیکه بسیاری از خانههای مدرن فقط برای حدود ۱۰۰ سال ساخته میشوند؟ دلیلش این است که سازندگان آنها چگونه به زمان نگاه میکردند. آنها فقط برای خود یا خانواده خود نمیساختند، آنها برای نسلهای آینده میساختند.
درک ما از زمان توسط خود پول شکل گرفته است. از آنجایی که ارزهای فیات به طور پیوسته ارزش خود را از دست میدهند، پسانداز کردن بیمعنی به نظر میرسد، بنابراین ما اکنون خرج میکنیم، کمتر برنامهریزی میکنیم و با آینده به عنوان چیزی نامشخص و یکبار مصرف رفتار میکنیم. این تغییر، پایههای معنا را از بین میبرد. وقتی هیچ چیز پایدار به نظر نمیرسد - نه پول، نه شغل، نه روابط - مردم از ساختن برای آینده دست میکشند، بچهدار شدن را متوقف میکنند و شروع به زندگی کاملاً در زمان حال میکنند.
بیتکوین یک جایگزین اساسی ارائه میدهد. با معرفی مجدد کمیابی و توانایی ذخیره ارزش در طول زمان، ما را دعوت میکند تا سرعت خود را کم کنیم، دورتر فکر کنیم و دوباره به امکان دائمی بودن ایمان بیاوریم. این یک درمان قطعی نیست، اما میتواند آغاز یک بازنشانی فرهنگی باشد. بازنشانی که به ما کمک میکند اعتماد به آینده را بازگردانیم، تعهد را بازسازی کنیم و شاید حتی باور کنیم که عشق، میراث و خانواده ارزش سرمایهگذاری مجدد را دارد. آنها خود را متولیان آیندهای میدیدند که قرار نبود آن را ببینند. آنها به گذشته احترام میگذاشتند و عمیقاً به آینده اهمیت میدادند. به عنوان مثال، اجارهنامه در قرون وسطی توافقی بود که میتوانست برای همیشه دوام داشته باشد.
وقتی زمان را در طول نسلها درک میکنید، در آینده سرمایهگذاری میکنید، برای ماندگاری میسازید و از آنچه به شما سپرده شده است مراقبت میکنید به احتمال زیاد امروز صبر را پرورش میدهید - نگرشی که تحقیقات نشان میدهد میتواند به ارث برسد - و اعتماد دارید که انتخابهایی را شکل میدهد که ارزش را تا فردا حفظ میکنند. صبر به نوبه خود، ارتباط نزدیکی با رفتارهایی مانند پسانداز، سرمایهگذاری و برنامهریزی دارد؛ اقداماتی که همگی به این باور بستگی دارند که آینده واقعی است و ارزش آماده شدن برای آن را دارد. با این حال، در طول نیم قرن گذشته، نرخ پسانداز شخصی به طور پیوسته در حال کاهش بوده است. به عنوان مثال در ایالات متحده، میانگین نرخ پسانداز شخصی در دهه ۱۹۷۰ حدود ۱۰ تا ۱۲ درصد بود، اما در دهه ۲۰۲۰ به زیر ۶ درصد کاهش یافته و در برخی از سالهای اخیر حتی کمتر هم شده بود.
چه چیزی تغییر کرده است؟ خب، پول تغییر کرده. به عنوان مثال، حسابهای پسانداز سنتی برای حفظ ارزش با مشکل مواجه شدهاند؛ نرخ بهره واقعی اغلب منفی بوده و به آرامی پول نقد را در طول زمان کاهش میدهد. با از دست دادن نقش پول به عنوان ذخیره ارزش، ترجیحات زمانی ما تغییر میکند. ما ترجیح میدهیم امروز خرج کنیم و لذت ببریم تا اینکه منتظر پاداش بزرگتری در فردا باشیم. این رفتار اصلی، همراه با یک فرهنگ مصرفگرایانه و فردگرایانه فزاینده، ارتباط ما را با زمان قطع کرده است و چه تکاندهنده باشد یا نه، ظرفیت ما برای تفکر بلندمدت را نیز قطع کرده است.
پول سخت و ذخیره ارزش
در بیشتر تاریخ بشر، پول سخت بود. طلا و نقره همگی به سختی به دست میآمدند، به طور طبیعی کمیاب بودند و ایجاد آنها بر اساس هوس غیرممکن بود. این کمبود فقط اقتصادی نبود، بلکه نحوه رفتار مردم را شکل میداد. این امر ترجیح زمانی پایین را تقویت میکرد؛ تمایل به تعویق انداختن لذت در ازای پاداشهای آینده، در مقابل ترجیح زمانی بالا که مصرف فوری و سود کوتاهمدت را ترجیح میدهد. اگر پساندازهای شما ارزش خود را حفظ میکردند، متفاوت فکر میکردید؛ بلندمدتتر، محتاطانهتر، سنجیدهتر و این فقط یک طرز فکر فردی نبود. بلکه به یک طرز فکر اجتماعی تبدیل شد. خانوادهها برای نسلهای آینده فداکاری میکردند، زیرا معتقد بودند که این فداکاریها به چیزی معنادار تبدیل میشوند. سپس پول فیات آمد پول بدون تلاش، بدون محدودیت و بدون زمان.
تورم و مرگ تأخیر
پایان استاندارد طلا فقط یک رویداد پولی نبود، بلکه یک گسست فرهنگی بود. هنگامی که بانکهای مرکزی پول را از کمبود رها کردند، فقط نقدینگی تزریق نکردند. آنها بینظمی را به زندگی ما تزریق کردند. تورم عادی شد. پسانداز کردن بیمعنی به نظر میرسید. شما باید الان خرج میکردید، الان مصرف میکردید و الان لذت میبردید، زیرا پول شما بعداً ارزش کمتری خواهد داشت. برنامهریزی مالی تبدیل به قمار شد. ثبات جای خود را به تقلا داد. و به آرامی، چیزی در نحوه ارتباط ما تغییر کرد، نه فقط با پول، بلکه با یکدیگر.
تعهد شروع به احساس یک معامله بد کرد. چرا خودتان را محدود کنید وقتی آینده بسیار بیثبات است؟ چرا در دنیایی که حتی مطمئن نیستید اجاره سال آینده شما ثابت خواهد بود، فرزندان خود را بزرگ کنید؟ چرا برای فردای شخص دیگری فداکاری کنید، وقتی حتی فردای خودتان نامشخص است؟
زمان، ادراک و آینده
من را اشتباه نفهمید. بشریت همیشه در مورد آینده نامطمئن بوده است. این خبر جدیدی نیست. هر جامعهای در طول زمان و مکان به شکلهای مختلف سعی کرده است آینده را پیشبینی کند. به عنوان مثال، در روم باستان، کالج پیشگویان (Collegium Augurum) که وظیفه داشت با مشاهده نشانهها (auspices)، به ویژه از پرندگان، اراده خدایان را تفسیر کند، در تصمیمات مهم در سیاست، جنگ و زندگی عمومی نقش اساسی داشت.
ما هنوز نمیدانیم چه چیزی در راه است و احتمالاً هرگز نخواهیم دانست. اما تفاوت اصلی بین اکنون و آن زمان، عمق آیندهای است که به آن اهمیت میدهیم. امروزه، ما بیشتر به سه ماهه بعدی، هفته آینده و ساعت بعدی علاقهمندیم. ابزارهای ما تیزتر هستند، اما دید ما کوتاهتر است. ما هنوز وسواس زیادی در مورد آینده داریم اما دیگر مسئولیتی در قبال آن نمیپذیریم. ما پیشبینی میکنیم، اما دیگر آماده نمیشویم. ما قبلاً به آینده همانطور اهمیت میدادیم که به گذشته اهمیت میدهیم؛ صمیمانه، محترمانه، نسلی. اکنون، ما به حال اهمیت میدهیم.
جامعهای معتاد به حال
ما در عصر کشیدن انگشت، لایک کردن و تحویل روز بعد زندگی میکنیم. روشی که با پول رفتار میکنیم - بیوقفه قابل چاپ، به سرعت خرج میشود - نحوه برخورد ما با زمان، داراییها و حتی روابط را آلوده کرده است. در این محیط، گمانهزنی، بازده سریع و پاداشهای سریع نه تنها تحمل میشوند، بلکه عادی تلقی میشوند. وقتی آینده نامشخص است و پول ارزش خود را از دست میدهد، مردم برنامهریزی را متوقف میکنند و شروع به قمار میکنند. از بازیهای اینترنتی پولی گرفته تا میمکوینها، تعقیب سودهای کوتاهمدت و بالا جایگزین کار صبورانه ساختن شده است.
وقتی پول شما ناپایدار است، جدول زمانی شما کوچک میشود. دید طولانیمدت تحت فشار زنده ماندن در کوتاهمدت از بین میرود. همهچیز قابل تعویض میشود. هیچچیز دائمی به نظر نمیرسد؛ نه روابط، نه شغل، نه باورها. وقتی زمان لنگر ندارد و پول تبخیر میشود، تعهدات نیز از بین میروند. این را به وضوح از زمان حضورم به عنوان مدیر فروش در یک شرکت ۵۰۰۰ نفری به یاد دارم. ما در حال بررسی اهداف درآمد ۲۴ ماهه خود بودیم که شخصی تقریباً بیاختیار گفت: «خوب به نظر میرسد و در دو سال، چه کسی میداند کجا خواهیم بود.»
منظور این نبود که بدبینانه باشد. این فقط نحوه فکر مردم بود. حتی در مؤسسات بزرگ و خوش ساختار، آینده آنقدر ناپایدار شده بود که نمیشد آن را جدی گرفت. و وقتی مردم فقط تظاهر میکنند که بلندمدت فکر میکنند - بدون اینکه واقعاً به آینده ایمان داشته باشند - آنگاه همهچیز در زندگی نیز مانند یک عمل به نظر میرسد. این طرز فکر فقط بر افراد تأثیر نمیگذارد بلکه کل فرهنگها را دوباره سیمکشی میکند.
وقتی تعهد ما به آینده از بین میرود، چهارچوبی که برای ساختن زندگی خود از آن استفاده میکنیم نیز از بین میرود. ما دیگر به حقوق بازنشستگی اعتماد نمیکنیم، برنامهریزی شغلی را متوقف میکنیم و در عوض شروع به بهینهسازی برای انعطافپذیری به جای ریشه میکنیم. فرهنگی که به فردا اعتماد ندارد، در آن سرمایهگذاری نخواهد کرد، چه از طریق پسانداز، چه از طریق جامعه و چه از طریق خانواده.
البته برخی استدلال میکنند که این تغییر به سمت انعطافپذیری و فردگرایی نشاندهنده پیشرفت است، نه ضرر. آنها رهایی از تعهدات بلندمدت را نوعی توانمندسازی میدانند، نه زوال. با این حال، فرزندان - که زمانی سرمایهگذاری نهایی بلندمدت بودند - اکنون مانند بدهی به نظر میرسند. آنها خیلی هزینه دارند. آنها آزادی را محدود میکنند. آنها با زندگی در وحشت اقتصادی و آشفتگی اجتماعی سازگار نیستند. بنابراین ما به تعویق میاندازیم. ما متعهد نمیشویم. ما به تعویق میاندازیم. ما تخمکهای خود را فریز میکنیم. ما در TikTok اسکرول میکنیم. ما به دنبال سود هستیم و در جایی در آن حال بیپایان، فراموش میکنیم که چگونه آیندهای بسازیم.
بیتکوین و بازگشت معنا
اما اگر پول دوباره سخت شود چه؟ اگر مکانی برای ذخیره ارزش داشتید که از بین نرود چه؟ اگر هیچ مرجع مرکزی برای کاهش ارزش تلاش شما با فشار یک دکمه وجود نداشته باشد چه؟ اگر زمان دوباره واقعی به نظر برسد؛ پایدار، کمیاب و ارزش برنامهریزی داشته باشد چه؟
بیتکوین
به نظر میرسد دقیقاً همین را پیشنهاد میکند. این فقط طلای دیجیتال نیست. این ممکن است یک تغییر فلسفی باشد. این نشان میدهد شاید چیزی به نام کمبود مطلق وجود داشته باشد. شاید آیندهای وجود داشته باشد که شایسته صبر باشد. شاید پاداشها از گمانهزنی حاصل نشوند، بلکه از ثبات حاصل شوند.
مردم اغلب وقتی بیتکوینرها در مورد «ترجیح زمانی» بحث میکنند، میخندند. اما این بیشتر از یک میمکوین است. میتواند یک طرز فکر باشد. اگر ثروت شما بتواند به طور ایمن ترکیب شود، ممکن است بتوانید فردا را تصور کنید. و اگر فردا دوباره واقعی به نظر برسد، شاید شروع به رفتار کردن مانند آن کنید. شما پسانداز میکنید. شما میسازید. شما متعهد میشوید. شاید حتی بچهدار شوید.
بیتکوین همهچیز را درست نخواهد کرد. به شما بچه، وام مسکن یا شریک وفادار نخواهد داد. اما ممکن است شرایطی را دوباره معرفی کند که در آن این چیزها دوباره عاقلانه به نظر برسند. این ممکن است قرارداد نامرئی بین نسلها را بازگرداند. این ممکن است به ما یادآوری کند که دائمی بودن ممکن است و زیبا؛ که عشق میتواند بیشتر از یک فصل دوام بیاورد؛ که ارزش میتواند بیشتر از یک چک حقوقی دوام بیاورد.
و با انجام این کار، بیتکوین ممکن است کار عجیب، قدیمی و عمیقاً انسانی انجام دهد. این ممکن است باعث شود دوباره بچهدار شویم.
جورجیو بونوچلی/ کریپتو نیوز
مطالب پیشنهادی













