گزارشی از ناکامی‌ها و پیروزی‌ها‌ی روایت ما از دفاع ۱۲ روزه

نواب همتیان درمورد روایت ایران در دفاع ۱۲ روزه بیان کرد: روایت فتح و حماسه در رسانه ما اوضاع بهتری دارد ولی در گرفتن خط اول نه؛ چالاکی لازم را نداشت و تازه روز دوازدهم و سیزدهم داشت درست می‌شد و بعد از آتش‌بس این شکل گرفته بود که ما سناریو داشته باشیم.

  • ۱۴۰۴-۰۵-۲۰ - ۱۷:۵۴
  • 00
گزارشی از ناکامی‌ها و پیروزی‌ها‌ی روایت ما از دفاع ۱۲ روزه

در رسانه چطور جنگیدیم؟

در رسانه چطور جنگیدیم؟
سهیلا عباسپورسهیلا عباسپورخبرنگار

نواب همتیان، مدرس دانشگاه و تحلیل‌گر ارشد رسانه در ادامه نشست‌های تخصصی پیرامون بازخوانی استراتژی‌های کلان ایران در نسبت با جنگ دوازده‌روزه که به همت اندیشکده مطالعات ایران پژوهشکده شهید صدر برگزار می‌شود، ذیل محور رسانه به ارائه «روایت جنگ رسانه‌ای از جنگ» پرداخت. این نشست به بررسی هندسه روایت از سوی رژیم‌صهیونیستی و آنچه در رسانه‌های جریان اصلی ایران و شبکه‌های اجتماعی در جنگ شکل گرفت، اختصاص داشت. همتیان ضمن پاسخگویی به سؤالات دهقانیان، دبیر این نشست تخصصی بیان کرد که جریان رسانه‌ای ما در روایت اتحاد و انسجام دست برتر را داشت و آنچه باید با قوت در جریان رسانه‌ای ما حین جنگ شکل می‌گرفت روایت پر توان «زندگی ضمن جنگیدن» بود.

دهقانیان دبیر نشست: در این مدت یک اصطلاح از حاشیه به متن آمد که خیلی پر رنگ بود. امروزه در جنگ‌ها، یک بخش به سخت‌افزار‌های جنگ نظامی یا اقدامات و تاکتیک‌های عملیات نظامی اختصاص دارد و بخش قابل‌توجه و عمده آن جنگ رسانه‌ای و نرم است. از رسانه به‌عنوان یک ابزار عملیات در زمین حریف یاد می‌کنند که با تکنیک‌های عملیات روانی، سعی در جنگ روایت دارند. نقش روایت در ساخت گفتمان، بسیج نیرو و منابع، آمادگی‌های ذهنی و روانی و در نهایت در خلق یک کنش جمعی انکارناپذیر است. ما با آغاز جنگ در روزی که در فرهنگمان بسیار از جنبه مذهبی مهم است، با یک شوک مواجه شدیم. ارزیابی شما از عملیات رسانه‌ای که بلافاصله در ساعت‌های اولیه توسط رژیم‌صهیونیستی و رسانه‌های موافق آن به‌ویژه رسانه‌های غرب شکل گرفت چیست و چگونه فضای رسانه‌ای را خلق کردند و ما چگونه با این مسئله مواجهه داشتیم؟
همتیان، مدرس دانشگاه و تحلیل‌گر ارشد رسانه: من بحث را به شکلی شروع می‌کنم که یک آورده کاملاً عینی و ملموس برای مخاطبان عزیز داشته باشد. ما می‌خواهیم پایمان را وسط جنگ و جای مخاطب بگذاریم و ببینیم او در موقعیت عدم اطمینان چه‌کار می‌کند تا تحلیل کنیم و سپس در این خط زمانی، از لحظه‌ای که حدود دو و نیم صبح روز جمعه اولین خبر‌ها از جنگ منتشر شد تا بعد بپردازیم.
موقعیت «عدم اطمینان» موقعیتی مملو از فرصت و تهدید برای مخاطب است. این زمانی اتفاق می‌افتد که امتداد یک رویداد (تعریف رویداد) را به رسانه می‌سپاریم و کاملاً این طبیعی است و منفی نیست؛ جهان، جهان رسانه است. وقتی موقعیت «عدم اطمینان» به مخاطب القا می‌شود او به کجا باید مراجعه کند؟ طبیعتاً او به جایی که امتداد رویداد است به‌نحوی‌که برایش اطمینان ایجاد کند و او را از موقعیت عدم اطمینان بیرون می‌کشد، مراجعه می‌کند. این خاصیت ابهام است که چون یک مه غلیظی در فضای ذهنی ما ایجاد می‌کند ما به حالت عدم اطمینان دچار می‌شویم و سریع می‌خواهیم خودمان را از این موقعیت بیرون بکشیم و سراغ رسانه‌ها می‌رویم. اینجا روایتی که از جنگ رسانه‌ای می‌بینیم کارکرد پیدا می‌کند. یعنی مخاطب می‌خواهد امتداد رویداد را از رسانه‌ها دریافت کند و حالا اینجا کسی می‌تواند نقش برگ‌برنده را در رفع این فضای غبارآلود ذهن مخاطب بهتر ایفا کند که در درجه اول سرعت داشته باشد و در درجه دوم با واقعیت در ارتباط با مخاطب انطباق داشته باشد. یک استراتژی در رسانه وجود دارد که به آن استراتژی انکار می‌گویند. ما چه زمانی یک موضوع را انکار می‌کنیم؟ زمانی که آن خبر و اتفاق موردپسند آن رسانه نباشد و آن رسانه یا آن خبرنگار آن را تکذیب می‌کند که چنین چیزی نیست و اصلاحیه می‌زنیم. رسانه ما در این قضیه به‌واسطه عملکردی که از سال 1395 داشت، یک توالی درستی دارد در آن اتفاق می‌افتد. من نمره خیلی مثبت و خیلی منفی به رسانه خودمان نمی‌توانم بدهم؛ جا‌هایی به‌شدت خوب عمل کرده و جا‌هایی هم نه؛ این حالت بهت و شوک اولیه ناشی از جنگ برای تمام دستگاه‌های ما بود نه فقط رسانه؛ علت اساسی آن هم این بود که برخی حدس‌ها و پیش‌بینی‌ها بر این بود که چنین اتفاقی خواهد افتاد، این به کنار؛ اینکه ما بدانیم چه اتفاقی قرار است بیفتد پیش‌بینی نظامی آن یک بعد است و اینکه بدانیم چه روایتی باید غالب شود یک بعد دیگر است.

خیلی از مردم و دستگاه‌های رسمی ما خبر را از رسانه ملی پیگیری می‌کردند که از دو روز قبلش می‌گفتند که سفارتخانه‌های منطقه دارد خالی می‌شود. اتاق وضعیت و خبر صداوسیما، خبر‌هایی را در سطح بین‌الملل و منطقه رصد می‌کنند که لزوماً بازپخش هم نمی‌شود؛ اما خود آن‌ها از این خبر‌ها نزد خودشان مطلع هستند و می‌دانند فضا چگونه است. ما از ماه‌های قبل تهدید به حمله شده بودیم. مدیریت رسانه نباید به‌گونه‌ای تمهید می‌کرد و سناریو‌های مواجهه با جنگ را تمرین می‌کردند؟ این روایت جنگ چگونه شکل گرفت؟
نکته‌ای که فرمودید یک پیش‌درآمد دارد و علتش هم این است که اگر این جلسه کنونی ما سال 2001 بعد از یازده سپتامبر برگزار می‌شد می‌توان یک تحلیل رسانه‌ای بیرونی از آن داشت که مثلاً چگونه می‌شد مواجهه با دو جریان رسانه‌های اصلی یا جریان رسانه‌ای اصلی آمریکایی و جریان رسانه‌ای دوم یا غیر جریان اصلی کرد. اگر اکنون سال 2001 بود می‌گفتیم تنها منبع دریافت خبر برای مخاطب، رسانه ملی بوده است. یعنی رسانه ملی است یعنی فقط شبکه خبر نیست و مثلاً شبکه سه یک گونه خبر را دارد ارائه می‌کند. این‌ها همه رسانه‌های جریان اصلی هستند. اما ما اکنون در حالی این جلسه را داریم برگزار می‌کنیم که محل دریافت اخبار برای مخاطب، یک مرجع و رسانه نیست و این یک امکان مقایسه‌ای برای مخاطب ایجاد کرده است. یعنی نگاه می‌کند ببینید رسانه‌های طیف مخالف جمهوری اسلامی اکنون درباره این رخداد چه می‌گویند و بعد رسانه‌های این سو را هم با یک عدم تعادلی می‌بینید. اگر فرد حامی منافع جمهوری اسلامی باشد نسبتش هفتاد درصد رسانه‌های مطلوب خودش و سی درصد رسانه‌های آن سو هستند و برعکس این هم هست. اگر کسی ضدیتی با جمهوری اسلامی داشته باشد هفتاد درصد سهم سبد رسانه‌ای‌اش را آن سو می‌گذارد و سی درصد هم رسانه‌های این سو را می‌بیند و با ذهنیت آن سویی می‌آید ببینید این رسانه‌ها چه می‌گویند. ما در چنین جهانی داریم صحبت می‌کنیم. در این جهان، با امکان مقایسه‌ای که ذهن مخاطب از اخبار و روایت‌ها دارد دیگر نمی‌تواند اتاق وضعیت تک‌بعدی رسانه‌ای جریان اصلی ایجاد کند.

اضلاع و هندسه روایت جنگ رسانه‌ای را شما چگونه روایت می‌کنید. ما می‌خواهیم این جنگ رسانه‌ای را از دو طرف ماجرا روایت کنید. به هر حال کسی که این جنگ را آغاز کرده قطعاً یک سناریوی رسانه‌ای داشته است. دشمن چه سناریویی داشت و ما چگونه با آن سناریوی رسانه‌ای مواجه شدیم؟
من قصدم معرفی یک فرایند بود که نواقصی دارد. اتاق وضعیت تک‌بعدی رسانه‌ای امکان مدیریت صحنه نبرد رسانه‌ای را به ما نمی‌دهد. نکته بعدی این است که چه آرایش رسانه‌ای را طیف‌های گوناگون ناظر به این رخداد دوازده‌روز داشتند و چه فراز و نشیب‌هایی را طی کرده است؛ این را ما باید از عینک مخاطب نگاه کنیم. چون اراده مخاطب به همراهی و عدم همراهی برای دو طیف مهم است نه چیزی غیر از این؛ من حتی بعد نظامی این اتفاقات را برای اثرگذاری بر محاسبات ذهن مخاطب ایرانی نسبت به این روایت‌ها می‌دانم. یعنی همان‌طور که فضای مذاکره و دیپلماسی جزئی از میدان سخت ماست، معکوس آن را هم ببینید که بخشی از آرایش رسانه‌ای آن‌ها جزئی از میدان سختشان است. یکی از آن‌ها فروپاشی روانی است که چرا جامعه ایرانی باید به فروپاشی روانی برسد. آرایش روانی و رسانه چگونه شکل گرفت؟ مخاطب را از روز اول در مرکز قرار دهید. دو محدوده معنابخشی مثبت و منفی دور این معنا شکل گرفت. این محدوده‌های معنابخش از یک سمت شبکه‌های اجتماعی، رسانه‌های جریان اصلی و افواه عمومی از نظر من است نه افکار عمومی؛ یعنی فهم من و شما در کنار هم چه روایت و امکان تطبیقی را به روایتی که دارد ایجاد می‌شود، می‌دهد.
دو روایت متضاد در سه روز اول شکل گرفت. القای روایت بحران که خود القای روایت یک موضوع است و اینکه آیا آن روایت شکل گرفته یا نه یک موضوع دیگر است و تصمیم‌گیری مخاطب بر اساس چه روایتی شکل گرفته یک موضوع دیگر است و این سه تا باید تفکیک شود.

یعنی واقعیت، برساختش و نحوه مواجهه با آن.
بله؛ یعنی خود رخداد، روایت‌رخداد و فراروایتش؛ حالا زیرمتنش آن افواهی است که گفتم. این سه تا را در نظر بگیریم. سه تا پنج روز اول روایت بحران و روایت انسجام داشت با هم می‌جنگید. یعنی ضمن اینکه یک شوق و نگرانی توأم در مخاطب ایجاد شده بود، شوق از اینکه من مخاطب در محیطی دارم زندگی می‌کنم با مردمی که 89 درصد از آن‌ها متحد و منسجم شدند و نگرانی از روایت بی‌فرمانده شدن و این انگاره که ارتباط آن‌ها با هم مهم است. من بر اساس تصویر ذهنی خودم از این چیزی که روی میز است مواجهه می‌کنم. روال عادی زندگی مخاطب ایرانی این بود که عید را طی کند و یکشنبه سر کارش برود. چرا او وارد شوک شد؟ چون یک روال عادی به هم ریخت و در موقعیت عدم اطمینان فرد به رسانه‌ها مراجعه می‌کند و می‌بیند صهیونیست‌ها مسئولان را تهدید می‌کنند. این به مخاطب چه انگاره و تصویری می‌دهد؟ اینکه بحران فراگیر است. در محاسبه ذهنی مخاطب این دو روایت انسجام و اتحاد غالب بود و با هم در تنش بودند. این بازنمایی بود؛ یعنی نمایش گرته‌برداری‌شده از واقعیت؛ یکی از نقاط قوتی که دیدم خیلی به آن اشاره نشده است؛ جمعیتی نزدیک به شش تا هشت میلیون نفر به مازندران رفتند، نان به مدت دو روز کمیاب شد. خوب این کجای روایت بود؟ او می‌خواهد روایت بحران غالب باشد که ما وقتی با ساری، بابلسر و آمل روبه‌رو می‌شویم با روایت بحران برای جامعه روبه‌رو شویم که مثلاً نه نان هست نه روغن هست و نه برنج و اکنون هم در شرایطی هستیم که مثلاً هر کسی خواست می‌تواند چیزی بدزدد. اما روایت این‌سو چه بود؟ انسجام و اتحاد بود که آن را خنثی می‌کرد. مواجهه این‌گونه بود که مثلاً تو که خانه نداری به خانه من بیا و من مثلاً نان به تو قرض می‌دهم و دیگری که می‌گفت در این شرایط کمتر جنس بخریم.

و هیچ تصویری هم از هجوم مردم به فروشگاه‌ها نداشتیم.
نه نداشتیم. حتی من مصاحبه یکی از شخصیت‌های صهیونیست در آمریکا را دیدم که می‌گفت من زیرنویس مصاحبه ایرانی‌ها را دیده‌ام و یک نمونه از آن را در حیفا و تل‌آویو نداشته‌ایم. او مصاحبه‌هایی که در تجمع اولیه در ایران بود را می‌گفت که مردم می‌گفتند ما خاکمان را ر‌ها نمی‌کنیم و هستیم و او می‌گفت این مصاحبه‌ها را آن‌سو نمی‌شنود و تحلیل می‌کرد که این به خاطر ریشه ایرانیان است.

متن کامل را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.

نظرات کاربران