نیمی از لشکرها در غزهارتش رژیم صهیونی دارای هفت لشکر عملیاتی است که اگر دو لشکر منطقهای دارای توان عملیاتی به همراه تیپهای تقریباً مستقل نیز محاسبه شوند، مجموع توان عملیاتی به ۱۰ لشکر میرسد. عملیات در غزه نیازمند حضور ۶ لشکر است؛ یکی از این لشکرها، لشکر ۱۴۳ غزه است که ترکیبی و منطقهای - عملیاتی است. در میان پنج لشکر باقیمانده احتمالاً تمام لشکرها از میان یگانهای عملیاتی نخواهند بود.
مأموریت پرهزینه و بیپایان ارتش صهیونیستی

کابینه امنیتی رژیم صهیونی تصمیم گرفته کنترل کامل نوار غزه را در دست بگیرد؛ دولت برای رد اتهام اشغال بلندمدت، اهدافی را اعلام کرده تا نشان دهد با تحقق آنها کنترل را واگذار و عقبنشینی میکند؛ آزادسازی تمام اسرا، خلع سلاح غزه و برکناری حماس از حکومت این اهداف را تشکیل میدهند. مهمترین پیامد این تصمیم اعلام سراسر غزه بهعنوان محیط عملیاتی است. ازآنجاکه اکثریت ساکنان غزه در یکپنجم محیط آن فشرده شدهاند، تصمیم به کنترل کامل شامل ورود به این مناطق متراکم میشود. رژیم صهیونی در طول جنگ این مناطق را امن اعلام کرده بود که باعث افزایش جمعیت حاضر در آنها شد. با گسترش عملیات به این مناطق تلفات افزایش شدیدی خواهند داشت. بمبارانهای شدید و هجوم قوای زمینی، مناطق متراکم را به سمت وضعیتی سخت سوق میدهد. تمام دشواریها اما برای ساکنان غزه نیست. صهیونیستها خود بزرگترین قربانی تصمیم جدیدشان هستند و پیش از اجرای آن با برخی تبعاتش مانند تشدید انزوای بینالمللی و التهاب داخلی مواجه شدهاند.
از نظر نظامی مانع بزرگ، کمبود نیروست. رسانههای عبری گزارش دادهاند ایال زمیر، رئیس ستاد مشترک ارتش معتقد است کنترل غزه به ۲۰۰ هزار نیروی ذخیره نیاز دارد. زمیر تأکید کرده نیروهای ذخیره همین امروز هم به دلیل نبرد طولانیمدت خستهاند.
نیمی از لشکرها در غزه
نیروی زمینی ارتش رژیم صهیونی در مجموع دارای ۱۳ لشکر است. از این تعداد ۶ مورد لشکرهای دفاع منطقهای هستند؛ چهار لشکر ۸۰ ایدوم (منطقه جنوبی، مرز مصر تا خلیج عقبه)، ۹۱ گالیل (شمال، مرز لبنان و سوریه)، ۹۹ هابازک (مرکز، شامل تلآویو تا کرانه باختری) و ۸۷۷ یهودا و سامره (کرانه باختری) صرفاً دفاع منطقهای هستند. دو لشکر ۱۴۳ غزه و ۲۵۲ سینا اما ترکیبیاند و علاوه بر نقش منطقهای، عملیاتی نیز بهحساب میآیند. لشکرهای منطقهای از نظر تسلیحات و خودرویی سبکترند و نقش دفاعی دارند، درحالیکه لشکرهای عملیاتی از قابلیت تحرک و هجوم با پیشروی در محیط برخوردارند. در نبردها، لشکرهای منطقهای به دلیل مشخصبودن حوزه دفاعی خود نباید به مناطق دیگر منتقل شوند؛ اما درطول جنگ طوفان الاقصی این اتفاق رخ داد. ازاینرو مواقع بحرانی که کمبود نیرو پیش بیاید، لشکرهای دفاع منطقهای هم منتقل میشوند. ارتش رژیم صهیونی دارای هفت لشکر عملیاتی است که اگر دو لشکر منطقهای دارای توان عملیاتی به همراه تیپهای تقریباً مستقل نیز محاسبه شوند، مجموع توان عملیاتی به ۱۰ لشکر میرسد. عملیات در غزه نیازمند حضور ۶ لشکر است؛ یکی از این لشکرها، لشکر ۱۴۳ غزه است که ترکیبی و منطقهای - عملیاتی است. در میان پنج لشکر باقیمانده احتمالاً تمام لشکرها از میان یگانهای عملیاتی نخواهند بود و عناصری از لشکرهای منطقهای برای نبرد اعزام میشوند.
ازاینرو برای نسبتگیری باید ۶ لشکر عملیاتی را بر مبنای ۱۳ لشکر موجود دید. در این صورت نیمی از کل استعداد نیروی زمینی درگیر حضور در تمام مناطق غزه خواهد شد.
وضعیت نظامی
فشار اصلی در عملیات پیش رو مانند اکثر اقدامات قبلی روی نیروی زمینی است. درباره اثرات نظامی این عملیات نکاتی وجود دارند.
1- نیروی زمینی ارتش رژیم صهیونی وابستگی بالایی به نیروهای ذخیره دارد. این امر مشکلاتی را تحمیل میکند. این افراد غیرنظامی و به کسبوکار مشغولند؛ اما باید به جنگ اعزام شوند که اغلب حضورشان اجباری است. ازبینرفتن تعادل میان زندگی و کسبوکار غیرنظامی سربازان ذخیره و حضورشان در فراخوانها عامل مهمی در فرسودگی رزمی است. نظامیان رسمی و سربازان وظیفه تکلیفشان مشخص است؛ اما سربازان ذخیره خدماتشان بیشتر تحتتأثیر ادامهیافتن و گسترش جنگ قرار میگیرد.
2- نقش سربازان ذخیره، تقویت یگانها و جایگزینی با تلفات است. آنها از نقش تقویت و جایگزینی فراتر نمیروند، به این معنا که افزودهشدن آنها به معنای توسعه نیروی زمینی نیست؛ با نیروهای ذخیره نه یگانهای بیشتری ایجاد میشوند و نه نفرات یگانهای موجود به شکل نامعمولی افزایش مییابند.
3- نظامیان رسمی و سربازان وظیفه تمام سال را در خدمت نظامی هستند؛ اما نظامیان ذخیره یکسوم تا نیمی از سال را به خدمت میپردازند. ازاینرو در محاسبه کلی باید تعداد نیروهای ذخیره را بر دو یا سه تقسیم کرد. نیروی زمینی ارتش رژیم ۱۲۶ هزار عضو دارد که ۵۰ هزار و ۵۰۰ نفر نظامی رسمی و ۷۵ هزار و ۵۰۰ نفر سرباز وظیفه هستند که خدمت تماموقت در سال دارند. نیروی زمینی دارای ۴۰۰ هزار نظامی ذخیره است؛ اما حتی اگر تمام آنها وارد خدمت شوند، به این دلیل که بخشی از سال را خدمت میکنند، پیوستن آنها به معنی رسیدن نفرات زمینی به ۵۲۶ هزار نفر نیست. سربازان ذخیره از ۱۰۰ روز تا ۱۴۰ روز خدمت میکنند. ازاینرو در صورت فراخواندن کامل نیروها، به طور عملی درطول یک سال، معادل ۱۰۰ تا ۲۰۰ هزار نیرو به یگانهای زمینی افزوده میشود.
4- رژیم بعد از ۷ اکتبر ۳۶۰ هزار نفر را فراخوان کرد؛ اما ۲۲۰ هزار نفر معادل دوسوم به این فراخوان پاسخ مثبت دادند؛ ازآنجاکه پیوستن به فراخوان ضروری بود، کسانی که به درخواست پاسخ مثبتی ندادند اغلب غیبت خود را از نظر قانونی به دلایلی مانند معافیتهای پزشکی توجیه کردند. از ۲۲۰ هزار نفر نیز بین ۱۵۰ تا ۱۸۰ هزار نفر به خدمت اعزام شدند؛ عددی معادل نیمی از فراخوان اولیه. با توجه به سقف خدمت سالانه نظامیان ذخیره که حداکثر ۱۴۰ روز در سال است، افزودهشدن ۱۸۰ هزار نفر معادل اضافهشدن ۵۰ تا ۸۰ هزار نفر به نیروی زمینی بود.
5- ارتش رژیم صهیونی اندکی پیش از جنگ با ایران فراخوانی برای جذب ۴۵۰ هزار نیرو صادر کرد. این فراخوان ۹۰ هزار نفر از فراخوان بزرگ قبلی برای جذب ۳۶۰ هزار سرباز بیشتر بود. در آن موقع دلایلی برای این فراخوان قابلتصور بود؛ آمادگی برای جنگ با ایران نیاز به اقدامات احتیاطی داشت تا بتوان مانع از اقدام گروههای محور مقاومت شود. دلیل دوم به افزایش سن خدمتی نظامیان ذخیره بازمیگشت که طبیعتاً بر افزایش تعداد نیروهای ذخیره تأثیر داشت. به نظر میرسد با توجه به مدتزمان زیادی که برای تکمیل فرایند نیاز است، آن فراخوان ۴۵۰ هزارنفری برای عملیات بزرگ در غزه صورتگرفته بود. البته این احتمال وجود دارد که آن فراخوان دلیلی دیگری داشته و با تغییر تصمیمها قرار شده قوای گردآوری شده در عملیات جدید به کار روند.
6- دو اقدام برای کاهش بحران سربازان انجام شده است؛ اول افزایش روزهای خدمت نظامیان ذخیره در سال و دوم افزایش تعداد این نظامیان از طریق بالا برد سقف سن خدمتی که آن را برای سربازان به ۴۶ سال و برای افسران به ۵۰ سال رسانده است. سختگیری بر نظامیان ذخیره در حالی است که حریدیها همچنان عمدتاً از خدمت نظامی معافند.
7- با وقوع جنگ آشکار شد که دو اشتباه بزرگ در قوای نظامی رژیم وجود دارد؛ اتکای بالا بر فناوری و دوم نظامیان ذخیره. با ناکامی بهرهبرداری از فناوری در کشف عملیات ۷ اکتبر، خطوط مقدم دچار فروپاشی شدند و تزریق قوای ذخیره نیز زمانبر بود. با طولانیشدن جنگ فرسایش و نافرمانی نیروهای ذخیره دردسرساز شد. راهکار حل این بحران افزایش پرسنل نظامی فعال و تماموقت بود. به عبارتی درمان موردنیاز جذب نظامیان رسمی بیشتر است؛ اما در عمل و در حرکتی معکوس با روند درمان، تلآویو با تشدید فشار سربازگیری از نظامیان ذخیره در حال تعمیق بحران است.
8- رژیم صهیونی با ۱۸ هزار و ۵۰۰ زخمی و یک هزار کشته در نیروی زمینی روبهرو است که معادل نفرات دو تا سه لشکرند. دوسوم این تلفات مربوط به نیروهای ذخیره است، به این معنا که تقریباً ۱۲ هزار نفر از لیست نفرات قابل فراخواندن کمتر شده است.
مطالب پیشنهادی













