هم می‌کشم، هم برایت اشک می‌ریزم

ویتکاف درحالی جلوی دوربین‌ها لبخند می‌زند و دستش را جلوی مردم غزه دراز می‌کند که دوستان صهیونیستش در مدت نزدیک به دو سال روزگار را برای فلسطینیان تیره و تار کرده‌اند و هیچ روزنه‌ای برای برون‌رفت از چنین شرایطی باقی نگذاشته‌اند. در واقع زیر دستکش مخملی ملیجک رئیس‌جمهور کودک‌مآب آمریکا مشتی چدنی وجود دارد که به محض اعتماد، طرف مقابل را در لحظه از میان برمی‌دارد.

  • ۱۴۰۴-۰۵-۱۱ - ۱۰:۱۰
  • 00
هم می‌کشم، هم برایت اشک می‌ریزم

هالیوود و ساخت عملیات فریب ویتکاف در غزه

هالیوود و ساخت عملیات فریب ویتکاف در غزه
ایمان عظیمیایمان عظیمیخبرنگار

خبر رسیده که «استیو ویتکاف» فرستاده ویژه رئیس‌جمهوری آمریکا پس از سفر به فلسطین اشغالی وارد غزه شده تا در ظاهر، مسیر کمک به مردم مظلوم این منطقه را ارزیابی کند. ولی این صرفاً پوسته ماجراست. تجربه نشان داده که آمریکایی‌‌جماعت هیچ درک و علاقه‌ای برای پایان دادن به هیچ جنگی ندارد و فقط و فقط به منافع سرشار مادی در هر اتفاقی فکر می‌کند.

ویتکاف درحالی جلوی دوربین‌ها لبخند می‌زند و دستش را جلوی مردم غزه دراز می‌کند که دوستان صهیونیستش در مدت نزدیک به دو سال روزگار را برای فلسطینیان تیره و تار کرده‌اند و هیچ روزنه‌ای برای برون‌رفت از چنین شرایطی باقی نگذاشته‌اند. در واقع زیر دستکش مخملی ملیجک رئیس‌جمهور کودک‌مآب آمریکا مشتی چدنی وجود دارد که به محض اعتماد، طرف مقابل را در لحظه از میان برمی‌دارد.

دلسوزی عاریه‌ای و تقلبی غرب که چندصباحی است در رسانه‌ها شکل گرفته، در بهترین حالت ممکن عملیات فریب علیه مقاومت است و هدفش چیزی جز خلع سلاح حماس با اسم رمز «صلح» نیست. باری، به همین بهانه قصد داریم تعدادی از فیلم‌های هالیوودی که موقعیت نظم قاهر و ظالمانه ایالات متحده را در چنین موقعیتی بازنمایی می‌کنند، معرفی کنیم.

این امری طبیعی است که آپاراتوس عریض و طویل هالیوود در راستای منافع شرکت‌ها فعالیت کند و پیام سیاسی خود را در زرورق آثار سرگرم‌کننده و مخاطب‌محور بپیچد، ولی شنونده باید عاقل باشد و به هر سوژه‌ای در دنیای مادی به دیده شک بنگرد. این رسم امپریالیسم است که با فیلم، موسیقی، رمان و هر پدیده مخدرگونه‌ای، جاده اهداف سیاسی‌اش را صاف کند و از بهشت زمین سوخته بسازد. 

جنگ چارلی ویلسون  

در سینمای آمریکا تا دلتان بخواهد کارگردان و تکنسین‌های متخصص وجود دارد که می‌توانند در زمان موردنیاز دست از کار عادی خود بردارند و برای خوشامد پنتاگون وارد عمل شوند. «مایک نیکولز» فقید، فیلمساز برجسته جنبش پساکلاسیک هالیوود بعد از تولید عمری فیلم آبرومند و درست‌وحسابی، در سال 2007 میلادی کارگردانی یک اثر سینمایی ملتهب و بحث‌برانگیز را برعهده گرفت. این اثر، «جنگ چارلی ویلسون» نام داشت که با الهام از زندگی سیاسی و شخصی «چارلی ویلسون»، نماینده اسبق کنگره آمریکا از ایالت تگزاس ساخته شد.

اما دلیل اهمیت ویلسون چه بود که باعث شد هالیوود دست بجنباند و فوری و فوتی دست به اقدام اساسی بزند؟ ویلسون یک نماینده عادی نبود؛ او در آغاز دهه هشتاد میلادی وقتی به بهانه بازدید از کمپ آوارگان افغانستانی به پاکستان سفر کرده بود، دولت آمریکا را مجاب کرد تا کمک تسلیحاتی و مالی به «مجاهدین افغان» را استارت بزند تا به این بهانه، جل‌وپلاس شوروی از افغانستان به‌مرور جمع شود.

اقدام چارلی ویلسون زمینه را برای قدرت گرفتن طالبان در همسایه شرقی ایران فراهم کرد و افغانستان را تا به امروز در منجلاب جنگ داخلی، ناامنی و فقر بی‌حدوحصر اقتصادی قرار داد. فیلم هم یک پروژه بود و توسط گلدن‌گلوب و آکادمی اسکار حسابی برایش تبلیغ شد. هرچند موفقیتی از این بابت نصیب مایک نیکولز نشد، اما مخاطب عام و بی‌خبر از دنیای سیاست در نبود منابعی که راست گفتن را فضیلت بشمارند با تماشای جنگ چارلی ویلسون، روایتش از جنگ میان افغانستان و شوروی به‌گونه‌ای که یانکی‌ها بخواهند شکل می‌گیرد و طرف آمریکایی را مصلح و هم‌سو با منافع مردم مظلوم جهان لقب می‌دهد! 

پیمان 

وقتی خبر ساخت فیلم جنگی «پیمان» به کارگردانی «گای ریچی» خوش‌قریحه را خواندیم کمی باورش برای ما سخت بود که سازنده آثار درجه‌یکی نظیر «قاپ‌زنی»، «قفل، انبار و دو بشکه باروت»، «دوگانه شرلوک هلمز»، «راک‌اند رولا» و «هفت‌تیر» ملعبه دست سیاست‌بازان آمریکایی شده باشد، ولی وقتی به تماشای فیلم نشستیم باور کردیم «سفارش»، گای ریچی را نیز خام کرده و به خدمت خود درآورده است. حضور کارگردان انگلیسی در چرخه سینمای عامه‌پسند در شرایطی صورت گرفت که هنر هفتم در قرن گذشته آس‌های خود را رو کرده بود و کمتر چهره‌ای می‌توانست با اتکا به استعداد خود، زمینه را برای یکه‌تازی در میان سلیقه رو به افول مخاطبان فراهم کند.

این اتفاق اما به‌خوبی و خوشی برای ریچی رقم خورد و او توانست برای مدتی هم که شده به‌عنوان یک فیلمساز درجه‌یک در میان خیل عظیم کارگردان - تکنسین‌های متوسط‌الحال دیده شود. پس از چند سال اسم گای ریچی هم از سکه افتاد و او با طیب خاطر به ساخت پروژه امنیتی - سیاسی «پیمان» مشغول شد. پیمان در مورد روز‌های آخر مأموریت نیرو‌های آمریکایی در خاک افغانستان است. در این میان یک مترجم افغانستانی که ظن همکاری‌اش با نیرو‌های طالبان می‌رود، جان یک افسر آمریکایی را نجات می‌دهد و از مهلکه می‌گریزد تا در نهایت مورد لطف قرار بگیرد و اجازه اقامت در خاک ایالات متحده را دریافت کند. فیلم با تأکید بر سخاوت سربازان آمریکایی، وقوع بلا در آسمان و زمین افغانستان را توجیه می‌کند و جنایات غرب در این کشور محنت‌زده را به‌هیچ‌وجه به حساب نمی‌آورد. آمار اما برخلاف فیلم‌های بی‌مغز و پوک هالیوودی دروغ نمی‌گوید و بر کشتار و استعمار نوین سرپوش نمی‌گذارد. 

متن کامل این گزارش را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.

نظرات کاربران