همه‌چیز در حال تکرار است

در این دوره و زمانه، دیگر هیچ حد و حدودی برای انتخاب بازیگران وجود ندارد. در عوض، همان چند چهره آشنا، مدام بین پروژه‌های مختلف دست‌به‌دست می‌شوند؛ یک روز نقش اول سریال می‌شوند، روزی دیگر مجری تاک‌شو و هفته بعد، مهمان یک گیم‌شوی چندقسمتی.

  • ۱۴۰۴-۰۵-۰۸ - ۱۹:۲۲
  • 00
همه‌چیز در حال تکرار است

چرا بازیگر جدید نمی‌بینیم؟

چرا بازیگر جدید نمی‌بینیم؟
مریم فضائلیمریم فضائلیخبرنگار

اگر شما فردی باشید که شبکه نمایش خانگی را نه به صورت همیشگی که متناسب با سلیقه و نظراتی که شنیده‌اید نگاه می‌کنید، حتماً متوجه شده‌اید که برخی از بازیگران شناخته‌شده در این چند سال، از سریالی به سریال دیگر و از برنامه‌ای به برنامه‌ دیگر ‌می‌روند. بااینکه برخی از این بازیگران، در سریالی نقش اصلی را بازی کرده و در سریالی دیگر نقش‌های فرعی به آن‌ها سپرده شده، اما بودنشان موضوعی تقریباً واجب است. این موضوع، حتی در برنامه‌های سرگرم‌کننده مانند رئالیتی‌شو‌ها و گیم‌شو‌ها و تاک‌شو‌ها هم وجود دارد. آن‌هایی که در برنامه‌ای میزبان و مجری به حساب می‌آیند، در برنامه‌ای دیگر، خودشان مهمان هستند و در چند قسمت دیده می‌شوند. اما باز هم چیزی که مهم است حضورشان است. چرا فقط تعدادی از بازیگران، در یک دور حضور در شبکه نمایش خانگی افتاده‌اند و کمتر به دیگران فرصت ظهور و بروز داده می‌شود؟

در این گزارش فهرست 20 ستونی، نام بازیگرانی که در دو یا بیش از دو کار تولیدشده در شبکه نمایش خانگی بازی کردند، آمده است. برخی از این افراد در سریالی نقش اول بوده و در سریالی دیگر، نقشی فرعی داشته‌اند. البته جواد عزتی، در هر دو اثری که در یک سال اخیر بازی کرده، نقش اصلی داشته. اما برای مثال، مهران مدیری در برنامه‌ گیم‌شوی «گل یا پوچ» میزبان بوده و در سریال «تاسیان» جزء بازیگران مکمل حساب می‌شود. اما در «قهوه‌ پدری» جزء نقش‌های اصلی حساب می‌شود. این‌ها تنها نمونه‌ای از بازیگران سرشلوغ یک سال اخیر بودند.

اصطلاح «دست‌های پشت پرده» را شاید بیشتر در دنیای سیاست و اقتصاد شنیده‌اید؛ اما چه کسی گفته در دنیای هنر و رسانه این اصطلاح بی‌معناست؟ نگاهی به روند‌های شبکه نمایش خانگی کافی‌ است تا رد پای همان دست‌های پنهان را ببینیم. حضور دست‌های پشت پرده در شبکه نمایش خانگی موضوع غیرقابل‌انکاری نیست. هرچه تنوع شبکه نمایش خانگی، بیشتر و محتوا‌ها متنوع و جذاب‌تر شد، تعداد تصمیم‌گیرندگانش هم محدودتر شد. واقعیت این است که در پس ظاهر رنگارنگ و گاه پرزرق‌وبرق شبکه نمایش خانگی یک حلقه غیررسمی اما بسیار تأثیرگذار قرار دارد، حلقه‌ای که نقش اصلی را نه جلوی دوربین که پشت پرده بازی می‌کنند. این محفل از حدود ۱۰ نفر که عملاً بسیاری از تصمیم‌های کلان این صنعت را در اختیار دارند تشکیل شده. آن پول‌های قلمبه‌سلمبه‌ای که در شبکه نمایش خانگی باب شده و حتی باقی سکو‌های پخش را هم تحت‌تأثیر قرار داده تنها در جیب چند نفر می‌رود، ایده‌های جذاب به اسم چند نفر تمام می‌شود و در نهایت، حتی هنر هم برای همگان نیست و صرفاً برخی به اسم خود مصادره کرده‌اند.

این افراد که بعضی‌شان سابقه‌ای در بازیگری، تهیه‌کنندگی، یا سرمایه‌گذاری سینما داشته‌اند، اکنون به‌واسطه‌ روابط شخصی و شبکه‌سازی اقتصادی، تبدیل به تصمیم‌گیرنده اصلی پروژه‌های هنری شده‌اند. آن‌ها هستند که مشخص می‌کنند چه کسی به‌عنوان کارگردان انتخاب شود، چه بازیگری در چه نقشی ظاهر شود و حتی چه کسی مجوز سرمایه‌گذاری بگیرد. کار این شبکه غیررسمی به جایی رسیده که حتی راننده‌های برخی از افرادی که زمانی به‌عنوان بازیگر شناخته می‌شدند و بعد به تهیه‌کننده یا سرمایه‌گذار تبدیل شدند، حالا خودشان هم به‌عنوان تهیه‌کننده شناخته می‌شوند.

این وضعیت یادآور دوره‌ای تاریخی در سینمای ایران است. در سال 56، چهره‌هایی چون فردین آن‌قدر انحصارگر شده بودند که در ۴۰ سالگی، نقش جوان ۲۰ ساله را بازی کرد! این نه‌تنها باعث تمسخر عمومی شد، بلکه یکی از دلایل ورشکستگی سینما در آن سال‌ها شناخته می‌شود. تاریخ دارد تکرار می‌شود، اما این بار نه روی پرده‌ی نقره‌ای، بلکه در قالب پلتفرم‌هایی که آمدند تا هنر را گسترش دهند، اما سنگ‌های جدیدی در این مسیر ایجاد کردند.

اگر این روند ادامه پیدا کند، شبکه نمایش خانگی همان راهی را خواهد رفت که تلویزیون و بخشی از سینمای تجاری در دهه‌های اخیر رفته‌اند: سقوط تدریجی کیفیت، بی‌توجهی به سلیقه مخاطب و از همه مهم‌تر نابودشدن استعداد‌های شکفته‌نشده.

تا چند دهه قبل، اگرچه چراغ سینما و تلویزیون در ایران آن‌قدر‌ها پرنور نبود، اما برای استعداد‌های جوان مسیری هرچند باریک وجود داشت. از کلاس‌های بازیگری و صحنه تئاتر گرفته تا فیلم‌اولی‌ها و تئاتر‌ها. در سریال‌های تجربی، در هر مقطع، کسی کشف می‌شد. اما حالا در این دوره و زمانه، دیگر هیچ حد و حدودی برای انتخاب بازیگران وجود ندارد. در عوض، همان چند چهره آشنا، مدام بین پروژه‌های مختلف دست‌به‌دست می‌شوند؛ یک روز نقش اول سریال می‌شوند، روزی دیگر مجری تاک‌شو و هفته بعد، مهمان یک گیم‌شوی چندقسمتی.

واقعیت این است که هر بازیگری باید از یک جایی شروع کند. شاید ساده‌ترین راهی که به نظر برسد، پارتی‌بازی باشد. اما قطعاً راه‌های درست‌تری هم وجود دارد که واقعاً توانایی و مهارت رکن اساسی و تأثیرگذار شناخته شوند. برگزاری و شرکت در آموزشگاه‌های بازیگری یکی از آن مسیر‌هایی است که این دوره و زمانه بسیار باب شده. اما متأسفانه بعد از شرکت در این دوره‌ها و خرج‌کردن هزینه‌های بسیار زیاد برای شرکت‌کردن، در نهایت باز هم نیاز به آشنایی وجود دارد که افراد بتوانند چند لحظه‌ای جلوی دوربین بازی کنند. البته میزان بازی‌کردن افراد، به میزان کلفتی پارتی و میزان هزینه‌ای که می‌کنند بر‌می‌گردد.

اینجاست که نقش «محفل ۱۰ نفره» پررنگ می‌شود؛ گروهی محدود که پشت‌پرده تصمیم می‌گیرند چه کسی بازی کند و چه کسی هرگز دیده نشود. این اتفاق باعث شده تا تمام راه‌های رسیدن به هنر بازیگری، بی‌ثمر دانسته شود. نبود یک نهاد ناظر یا سازوکار ارزیابی استعداد بازیگران باعث شده که هیچ‌کس، هیچ جا، به شکل رسمی و حرفه‌ای انتخاب نشود. فقط رابطه است که همه چیز را تعیین می‌کند.

در کشور‌های دیگر، بازیگران معمولاً از مسیر‌هایی حرفه‌ای عبور می‌کنند؛ آژانس‌های بازیگری، انجمن‌های صنفی و تست‌های گزینش واقعی. اما در ایران نه این مسیر‌ها به‌درستی تعریف شده‌اند و نه کسی هست که مسئول انتخاب یا نظارت باشد. به همین دلیل، روند ورود به دنیای بازیگری شبیه یک در بسته است که کلیدش فقط دست یک عده خاص است.

تلویزیون، سینما و شبکه نمایش خانگی: یک مثلث بی‌نظم

یکی از تفاوت‌های کلیدی میان سینما و تلویزیون، در میزان آزادی عملی است که برای انتخاب بازیگران وجود دارد. تلویزیون به دلیل محدودیت‌هایی که دارد راه ورود به آن سخت‌تر است. برای مثال ساختار صداوسیما، نوع نظارتشان و مدیریت سلیقه‌ای، در بسیاری از مواقع به تکرار چهره‌های ثابت و آشنا تن می‌دهد و اجازه ظهور و بروز به استعداد‌های تازه را نمی‌دهد. با تمام این موارد، نوع مدیریت صداوسیما تا چند سال گذشته به نحوی بود که باز هم امکان ورود استعداد‌های جدید وجود داشت. اما سینما در مقایسه با تلویزیون، همیشه فضای بازتری برای انتخاب بازیگر داشته و دارد. هنوز هم امکان حضور استعداد‌های جدید در سینما بیشتر است. برای مثال جشنواره فیلم فجر یکی از جا‌هایی است که امکان دیده‌شدن افراد در آن وجود دارد.

امروز با وجود این‌که سینما همچنان می‌تواند این نقش کلیدی را ایفا کند، آن رویکرد فعال و جسور کمتر دیده می‌شود. به‌جای کشف استعداد، بیشتر پروژه‌ها به دنبال اطمینان از فروش هستند و این یعنی پناه‌بردن به همان بازیگران پرکار، همان چهره‌های تکراری. درحالی‌که ظرفیت سینما برای تولد چهره‌های نو هنوز وجود دارد این فرصت‌ها به دلیل نگاه تجاری صرف به هدر ‌می‌روند. سینما می‌تواند و باید به مسیر گذشته‌اش برگردد؛ مسیری که در آن تربیت بازیگر بخشی از هویت حرفه‌ای سازندگانش بود.

نظرات کاربران