بستۀ پیشنهادی شورایعالی اصلاحطلبان به رئیسجمهور دولت را در چه وضعی قرار میدهداصلاحطلبان دولت را متهم به بیتصمیمی میکنند، حال آنکه بسیاری از کارهایی که مدنظر آنهاست و باید فوراً و بدون ملاحظه و مشورت انجام شود، موضوعاتی هستند که صرفاً در اختیار قوه مجریه نیستند و باید مجلس به عنوان نهاد قانونگذار در این زمینه مؤثر باشد.
پوست موز زیر پای دولت

در روزهای انتخابات و پس از پیروزی و جشنهای پیروزی، اصلاحطلبان تمامقد در حمایت از پزشکیان ظاهر شدند. نامزد خود را با اعتماد کامل به میدان فرستادند، رسانههایشان او را «فرصتی برای نجات کشور» خواندند و شکست جناح مقابل را به پای بلوغ سیاسی مردم گذاشتند. اما حالا که نوبت به تصمیمهای سخت، تبعات بینالمللی و تحولات امنیتی رسیده، ناگهان خود را کنار کشیدهاند و میگویند «چون این دولت زیر نظر رهبری و شورای عالی امنیت ملی است، ما دخالتی نداریم.» آنان میخواهند با این رفتار برگهسفید اصلاحطلبی را دوباره دستنخورده نگه دارند تا شاید در انتخابات بعدی، بدون هزینه وارد کارزار شوند؛ بیآنکه نقش خود را در تشکیل و حمایت از دولت فعلی به یاد بیاورند.
در ابتدای نامه، از شهدای نظامی و غیرنظامی تقدیر شده و از خدمات دولت در بحران تجاوز نظامی اخیر تمجید میشود. اما بلافاصله، این تقدیر به انتقاد از آنچه که «پنهانکاری»، «روایتسازیهای کاذب» و «بیاعتمادی عمومی» نامیده میشود تبدیل میگردد. گویی نویسندگان با زبان دوگانهای سخن میگویند. از یکسو دولت را بابت صبوری و تدبیر میستایند و از سوی دیگر، همان دولت را به پنهانکاری و ضعف مدیریت متهم میکنند.
دمیدن بر دوگانۀ دیپلماسی و میدان برایتان قدیمی نشده است؟
یکی از گزارههای بسته اصلاحطلبان، حمله به نهادهای نظامی و امنیتی در پوشش «وحدت فرماندهی در سیاست خارجی» است. در بند ۶ به صراحت آمده: «نظامیان دیپلماتهای خوبی نیستند» و «مداخلات آنان خسارات زیادی به کشور زده است». کدام مقام نظامی ادعا کرده که دیپلمات است؟ مگر نه اینکه در وقت بحران، این فرماندهان بودند که با تحرک منطقهای، بازدارندگی ایران را احیا کردند؟
نویسندگان بسته اصلاحات تلاش کردهاند تضادی جعلی میان دیپلماسی و امنیت ایجاد کنند و دولت را تشویق به تقابل با ارکان دیگر نظام نمایند. راهی که پر از مینهای سیاسی است و قبلاً هم توسط برخی از همین چهرههای اصلاحطلب منفجر شده است. شخص عراقچی همزمان با مذاکرات هماهنگیهایی با فرماندهان نظامی داشت؛ چراکه میدانست دیپلماسی و میدان تفکیکناپذیرند و در عین حال هرکدام کارکردهای خودشان را دارند. دمیدن بر این دوگانهسازی اقدام کهنهای است که دیگر از وزن افتاده و وزیر خارجه هم نشان داده که علاقهای به پررنگکردن این دوقطبی دروغین ندارد.
کشور «دستگاه دیپلماسی» دارد
در بند هفتم بسته، بار دیگر همان ادبیات تکراری «مذاکره با آمریکا» تحت عنوان «راهبرد توسعه به جای بقا» مطرح شده است. این بار نه تنها مذاکره را راهحل مشکلات معرفی میکنند، بلکه پیشنهاد میدهند گفتوگو با آمریکا و اروپا به منظور گرفتن تضمینهای امنیتی در دستور کار قرار گیرد. اصل مذاکره قابل بررسی است و مسئولان نظام با مدنظر قرار دادن شرایط و ضوابط متنوع، تصمیم به انجام آن میگیرند. اما پرسشی که درباره این بخش از بسته پیشنهادی مطرح میشود این است که در کدام شرایط و با کدام پشتوانه؟ در زمانی که آمریکا و متحدانش با تمام ظرفیت در حال فعالسازی مکانیسم ماشه، ایجاد اجماع بینالمللی علیه ایران و تحمیل انزوای دیپلماتیک هستند، این پیشنهاد دولت را در معرض تصمیمگیری عجولانه قرار میدهد و مقتضیات موجود را نادیده میگیرد. مذاکره در شرایط برابر بخشی از منطق دیپلماسی است. اما در شرایط تهدید و جنگ تحمیلی تبدیل آن به راهبرد مرکزی، صرفاً منتقلکننده پیام ضعف است.
آشتی گزینشی
در بند چهارم بسته اصلاحات، فهرستی بلندبالا از مطالبات اجتماعی و اصلاحات مدنی ارائه شده: از رفع حصر تا عفو عمومی، از آزادی زندانیان سیاسی تا اصلاح صداوسیما، از حذف فیلترینگ تا آزادیهای مدنی.
اما نکته اساسی اینجاست که هیچ اشارهای به شعار محوری دولت و تقویت هماهنگی میان ارکان نظام یا حتی تقویت انسجام اجتماعی وجود ندارد. آشتی ملی، به روایت این بسته، یعنی «حذف نهادهای غیرهمسو» از عرصه عمومی، نه گفتوگوی واقعی میان اقشار، اصناف و نیروهای سیاسی با جهتگیریهای مختلف. این «آشتی گزینشی» بیش از آنکه وحدتآفرین باشد، بازتولید شکاف در پوشش گفتوگوست.
تهمت انفعال به دولت
اصلاحطلبان دولت را متهم به بیتصمیمی میکنند، حال آنکه بسیاری از کارهایی که مدنظر آنهاست و باید فوراً و بدون ملاحظه و مشورت انجام شود، موضوعاتی هستند که صرفاً در اختیار قوه مجریه نیستند و باید مجلس به عنوان نهاد قانونگذار در این زمینه مؤثر باشد. انداختن دولت در دام تعجیل در تصمیمگیری آن هم در شرایط کنونی تحولات پرسرعت بینالملل چه آوردهای میتواند برای نویسندگان داشته باشد؟ با فرض اینکه دولت به حرف شما گوش دهد و تصمیمی عجولانه در حوزههایی که مدنظر شماست بگیرد، چه تضمینی وجود دارد که در صورت شکست این تصمیم، دوباره پشت کابینه را از حمایت خود و شانه خود را از تقصیر خالی نکنید؟
مطالب پیشنهادی













