اتحاد ملی بی‌دشمن نیست

جنگ اگرچه تلخ بود، اما در دل خود امید و همبستگی آفرید. مردم با هر سلیقه و اعتقادی کنار هم ایستادند و نشان دادند وقتی پای وطن در میان باشد، اختلاف‌ها رنگ می‌بازد. اما این اتحاد، بی‌دشمن نیست. دو گروه خشن، افراطی و رادیکال، هرکدام به‌نحوی عملکردی را در پیش گرفته‌اند که این همبستگی را از درون متلاشی می‌کند.

  • ۱۴۰۴-۰۵-۰۵ - ۲۱:۵۰
  • 00
اتحاد ملی بی‌دشمن نیست

دو گروه خشن علیه انسجام ملی

دو گروه خشن علیه انسجام ملی

علی چاهخورزاده، فعال رسانه: حالا که غبار جنگ فرو نشسته و روال کار‌ها و زندگی در کشور عادی شده، وقت آن است که نقش مردم را بیشتر و بهتر واکاوی کنیم. جنگ اگرچه تلخ بود، اما در دل خود امید و همبستگی آفرید. مردم با هر سلیقه و اعتقادی کنار هم ایستادند و نشان دادند وقتی پای وطن در میان باشد، اختلاف‌ها رنگ می‌بازد. اما این اتحاد، بی‌دشمن نیست. دو گروه خشن، افراطی و رادیکال، هرکدام به‌نحوی عملکردی را در پیش گرفته‌اند که این همبستگی را از درون متلاشی می‌کند؛ یکی با ادعای آزادی و جمهوریت و دیگری ژست انقلابی‌گری و تقوا. رهبر انقلاب در همین‌باره در دیدار با مسئولان دستگاه قضایی اشاره دقیقی داشتند؛ ظاهر‌های مختلف، چهره‌های متنوع، حتی کسانی که از نظر مذهبی یا سیاسی خیلی با هم متفاوت بودند، در این جنگ در کنار هم ایستادند. هیچ‌کس باور نمی‌کرد و شد. این یعنی انسجام واقعی. اما حالا که خطر ظاهری رفع شده، دشمنان اتحاد پا پیش گذاشته‌اند تا دوباره دوگانه‌ها را فعال کنند.

دسته اول: اپوزیسیون پنهان‌شده پشت شعار دموکراسی

اولین گروه، ازجمله میرحسین موسوی، چند روز پس از پایان جنگ بیانیه‌ای منتشر کردند و خواستار تشکیل مجلس مؤسسان برای تغییر قانون اساسی و به‌تبع آن، تغییر نظام جمهوری اسلامی شدند. این بیانیه که با استقبال ۷۰۰ نفر از اپوزیسیون داخلی و خارجی مواجه شد، مدعی بود اتحاد در برابر تجاوز خارجی، وقتی معنا دارد که مردم «احساس کرامت و مشارکت» داشته باشند.
اما پشت این الفاظ بزک‌شده چه خبر است؟ اغلب امضاکنندگان بیانیه از مخالفان ریشه‌ای نظام هستند. برخی از آن‌ها سال‌هاست رسماً در اردوگاه براندازی صف کشیده‌اند؛ از سلطنت‌طلب تا منافق، از سلبریتی فراری تا مأمور امنیتی سابق. این بیانیه بیش از آنکه از سر دلسوزی باشد، دنبال منافع شخصی و سیاسی است و دقیقاً بازی در زمین دشمن است. وقتی اسرائیل نتوانست در میدان جنگ نظامی پیروز شود، حالا دل‌ خوش کرده به افرادی که از داخل، انسجام را هدف گرفته‌اند. این جماعت با هدف بهره‌برداری از فضای پساجنگ، تلاش می‌کنند بگویند مردم نه برای وطن که علیه نظام به خیابان آمدند؛ درحالی‌که واقعیت، دقیقاً برعکس است. اگر امروز اتحاد و مقاومت معنا دارد، به برکت همان نظامی است که همه زیر پرچمش گرد آمده‌اند. این جماعت به‌جای همراهی، طمع کرده‌اند و خیال کرده‌اند شرایط بحرانی فرصتی برای براندازی است؛ خیال خامی که عدم اعتنای مردم به آن، بهترین پاسخ بود.

دسته دوم: افراط‌گرایان مدعی انقلابی‌گری

دسته دوم، طیفی ا‌ست که منتظر می‌مانند یک موضع رسمی گرفته شود تا با مانور بر آن، آتش اختلاف را شعله‌ور کنند. این‌ها مدعی‌اند انقلابی‌تر از همه‌اند، اما در عمل دست به تخریب می‌زنند. نمونه‌اش حمله تند به جلسه تبیینی علی لاریجانی، مشاور رهبر انقلاب بود که با همراهی هیئت آیین حسینی و مدیریت میثم مطیعی برگزار شد. این جلسه دقیقاً مصداق «تبیین» بود؛ آن‌گونه که رهبری تأکید کرده‌اند. اما همین هم برای عده‌ای خوش نیامد.
رهبر انقلاب صراحتاً هشدار داده‌اند که «ایراد‌های غیرلازم» و «جنجال بر سر مسائل کوچک» به کشور آسیب می‌زند. اما این جماعت که روزگاری با پرتاب مهر به دیگران شناخته می‌شدند، امروز با میکروفون و رسانه همین کار را می‌کنند. بعضی از آن‌ها در صداوسیما هم جا خوش کرده‌اند و با القای دوگانه‌های ساختگی مثل «ملیت یا اسلام»، دقیقاً در تقابل با گفتمان رهبری حرکت می‌کنند. اگرچه رسانه ملی باید تریبون تفکرات متنوع باشد، اما نمی‌تواند سنگر کسانی شود که انسجام ملی را هدف گرفته‌اند. راه مقابله با این جریان، تنها تبیین نیست. باید از جانب خواص، برائت علنی از این رفتار‌های تفرقه‌افکنانه صورت گیرد تا مرز عقلانیت و افراط روشن‌تر شود.
هر دو طیف اگرچه از دو سوی ظاهراً متضاد می‌آیند، اما در عمل یک‌کار می‌کنند: زدن ریشه‌های انسجام ملی. یکی با شعار دموکراسی و حقوق بشر، دیگری با فریاد عدالت‌خواهی و انقلابی‌گری، اما نتیجه‌شان یکی ا‌ست؛ تخریب اعتماد عمومی، تضعیف سرمایه اجتماعی نظام و شلیک به همبستگی مردم. این دقیقاً همان راهبرد صهیونیست یعنی جنگ داخلی، آشوب اجتماعی و درگیری درونی در ایران است که آن‌ها دنبال می‌کنند. وقتی صهیونیست‌ها می‌بینند در جنگ سخت نتوانسته‌اند این ملت را به زانو درآورند، امید به جنگ نرم، به فتنه‌های روانی، به دوگانه‌های دروغین و نفوذ در ذهن‌ها بسته‌اند. این دو جریان تندرو، با تفرقه‌افکنی و سم‌پاشی علیه اتحاد ملی، دقیقاً همان پازل دشمن را کامل می‌کنند، چه خودشان بدانند و چه نه. جنگ اگر تمام شده، پیکار اصلی تازه شروع شده؛ دفاع از عقلانیت، صیانت از همبستگی و افشای چهره‌ کسانی که با نقاب نقد یا انقلابی‌گری، خنجر در دست گرفته‌اند.

نظرات کاربران