محمد عطریانفر در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:

محمد عطریانفر در گفت‌وگو با «فرهیختگان» گفت: احمد توکلی خیلی تابع سیاست‌های دیگران نبود و برای خودش سرمشق مشخصی داشت، ذیل پارادایم «احمد توکلی» شناخته می‌شد و موفق بود که به‌هرحال بخشی از آرای جامعه را به سمت خود جذب کند.

  • ۱۴۰۴-۰۵-۰۴ - ۰۹:۵۱
  • 00
محمد عطریانفر در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:

ذیل پارادایم «احمد توکلی» حرکت می‌کرد

ذیل پارادایم «احمد توکلی» حرکت می‌کرد

 محمدعطریانفر؛ عضو حزب سازندگی که آشنایی نزدیکی با دکتر احمد توکلی داشته است در عین اینکه اشاره می‌کند در مواردی با آقای توکلی هم‌نظر نبوده اما تأکید دارد که آقای توکلی مشی و منش خودش را داشت و ذیل پارادایم احمد توکلی حرکت می‌کرد. در ادامه مشروح این گفت‌وگو را از نظر می‌گذرانید. 

آقای توکلی را به چه چیزی می‌شناسید؟ 

آقای دکتر احمد آقای توکلی از دوستان بنده بودند. طبعاً وقتی در مقام تبیین شخصیت و معرفی چهره آقای احمد توکلی برمی‌آییم، اگر بخواهیم از منظر انصاف و خداشناسی و خداترسی در موردشان اظهارنظر بکنیم، فکر می‌کنم باید در همان آغاز، نسبت به ایشان در دو فصل یا سرفصل صحبت بکنیم؛ یکی شخصیت فردی، اخلاقی، انسانی و اسلامی ایشان و دیگری چهره مبارزاتی ایشان. آقای احمد آقای توکلی از چهره‌های پرسابقه امر مبارزه در عصر ستم‌شاهی بودند. ایشان در شیراز تحصیل می‌کردند و بار‌ها توسط ساواک بازداشت شدند، دوستانی که از نزدیک در زندان با ایشان مرتبط بودند، از جمله آقای دکتر هادی خانیکی، تصویر بسیار مثبت و ارجمندی از آقای احمد آقای توکلی ارائه می‌کنند. ایشان به‌خاطر مبارزاتش موفق نشد تحصیلات خود را به اتمام برساند و اخراج شد. بعد از انقلاب، مجدداً رفت و تحصیلات خودش را در رشته دیگری به پایان رساند. آقای توکلی رشته مهندسی را در دانشگاه شیراز تحصیل می‌کرد، ولی بعد از انقلاب رشته اقتصاد را انتخاب کرد و تحصیلاتش را تا مراتب دکترا از دانشگاه ناتینگهام انگلستان به اتمام رساند. در جنبه‌های فردی شخصیتی دوست‌داشتنی بود؛ انسان بسیار متواضعی بود، آدم متوکلی بود، انسان تلاشگری بود که به‌شدت می‌خواست نشان دهد که قول و فعلش یکسان است. انسان ساده‌زیستی بود، رفتار‌های کاملاً مردمی داشت و واقعاً دلبسته ملت و کشور بود. بیشتر چهره متدین و مذهبی ایشان بر چهره ملی‌اش غلبه داشت. اگر از این عبور کنیم و به صفت دلبستگی و تعلق خاطری که به نظام و انقلاب ایران داشت اشاره کنیم، او یک دولتمرد هم بود. 

حیات سیاسی و فعالیت‌های سیاسی ایشان را چطور می‌دیدید؟ 

خیلی تابع سیاست‌های دیگران نبود و برای خودش سرمشق مشخصی داشت، ذیل پارادایم «احمد توکلی» شناخته می‌شد و موفق بود که به‌هرحال بخشی از آرای جامعه را به سمت خود جذب کند. من تجربه‌ای که شخصاً دارم این است که این برادر عزیز در سال ۱۳۷۲، در دوره دوم آقای هاشمی، رقیب ایشان شد. یکی دو نفر دیگر هم بودند؛ چهار نفر بودند. ولی آقای توکلی، چهار میلیون رأی آورد، در زمانی که آقای هاشمی‌رفسنجانی ۱۰ میلیون رأی بیشتر نداشت. طبیعتاً بخشی از نیرو‌های منتقد دولت آقای هاشمی‌رفسنجانی تمایل به سمت آقای توکلی پیدا کردند. این، یک نوع هماوردی کاملاً هوشمندانه و مهم بود. من خاطرم است که خود آقای هاشمی‌رفسنجانی چنین تصور و توقعی نداشت که رقیبش بتواند چهار میلیون رأی بیاورد. ولی ایشان آورد. فکر می‌کنم آن دوره، آغاز یک تحول در ساحت سیاست حوزه اصول‌گرایی کشور بود. در آن فرایندی که ما در تاریخ تجربه کردیم، گفتمان چپ، گفتمان غالب ایران بود. نهایتاً آقای هاشمی هم که گفتمان اعتدال و سازندگی را پیش گرفت، خودش برخاسته از بدنه چپ سیاسی کشور بود. ولی در هر حال، آن رقابت و آن هماوردی و رأی مؤثر، آغازی شد برای اینکه جریان‌های اصول‌گرا در مقاطعی بعد از رحلت امام بتوانند شخصیت خود را بازیابی کنند، متکی به دلبستگی و اعتمادی که می‌توانستند به رهبر انقلاب داشته باشند و متقابلاً آیت‌الله خامنه‌ای هم نسبت به آن‌ها عنایت خاصی داشت. شأن و شخصیت سیاسی خود را بازیافتند و این روند را در تجارب تلخ و شیرینی ادامه دادند و نقاطی را هم در این فرایند تاریخی پشت سر گذاشتند که از جمله آن‌ها، پیروزی آقای احمدی‌نژاد بود. به نظر من، هم آقای رئیسی و هم آقای احمدی‌نژاد تجارب سیاسی‌شان را در تداوم حضور مؤثر و رقابت‌آمیز، بر پایه وقت‌گذاری و یارگیری تجربه تاریخی آقای احمد آقای توکلی دنبال کردند. اگرچه بین این شخصیت‌ها هم تفاوت‌هایی هست. توکلی شخصیت منحصربه‌فرد خودش را داشت و ذهنیتش خیلی معطوف به تیم و باند و حزب و گروه نبود. 

دیدگاه‌های ایشان در حوزه اقتصاد را چطور ارزیابی می‌کنید؟ 

آقای توکلی دیدگاهی را نمایندگی می‌کرد که با نظریات و اندیشه اقتصادی در حوزه لیبرال یا در حوزه اقتصاد بازار آزاد مخالفت و مقاومت داشت و همدلی و همسویی با آن‌ها نداشت. اگر تصویر احمد آقای توکلی را در تمام‌نمای اقتصاد تبیین کنیم، می‌توان گفت این بزرگوار ذهنیتش معطوف به عدالت توزیعی بود و چهره دیگری هم که از ایشان ابراز شد و سامان یافت، نظارت و تلاش برای ساماندهی و اصلاح ساختار اقتصادی و زدودن اقتصاد از فساد‌هایی بود که دست‌وپاگیر حکمرانی در حوزه اقتصاد می‌شد و متکی بر این ظرفیت دوم هم ایشان زحمتی کشید و یک نهادی را هم تأسیس کرد به نام «دیده‌بان شفافیت و عدالت» به‌هرحال ذهنیتش معطوف به اقتصادی بود که باید پیراسته شود از فساد؛ فساد ساختاری و سازمان‌یافته. در این رابطه، از جمله سرفصل‌هایی که با شخصیتشان نسبت تنگاتنگ پیدا می‌کرد، تثبیت‌ها بود که در مقاطعی فکر می‌کرد که با این روند می‌تواند به اقتصاد سامان دهد. 

آقای توکلی علی‌رغم اینکه در برهه‌ای منتقد آقای هاشمی بودند، در عین حال، بعد از اینکه آقای احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور می‌شوند، جزء افرادی هستند که در مجلس به رویکرد اقتصادی‌شان انتقاد می‌کنند و در واقع در بند ملاحظات جناحی نیفتادند. در برهه‌ای، همراهی و مشورت و گفت‌و‌گوی‌شان با چهره‌های اصلاح‌طلب هم وجود دارد که ماجرای عکسشان با آقای بهزاد نبوی هم به همین ایام برمی‌گردد و نقد‌های زیادی هم به دولت روحانی مطرح کردند. 

 در مورد آن عکس که می‌دانید، آن عکس را من گرفتم. نکته این است که شخصیت‌هایی که رنج دوران کشیده باشند، اصیل باشند، در واقع پخته‌خوار در حوزه سیاست نباشند، رنج و درد و مشکلات و تنگدستی و گرفتاری را پشت سر گذاشته باشند، به‌سادگی هویتشان و شخصیتشان را قربانی تفکرات ساختاریافته گروهی خودشان نمی‌کنند. هر وقت حس کنند که گروهی سخنی متفاوت می‌زند و به سمت تمامیت‌طلبی می‌رود، یا از موازین و مرز‌های اخلاق فاصله می‌گیرد، رفتار‌های شورشی‌شان احیا می‌شود و جدا می‌شوند. آقای توکلی شاید در آغاز خودش را در سیمای آقای احمدی‌نژاد جست‌وجو می‌کرد و تصورش شاید این بود که ایشان می‌تواند نمایندگی کند آن چیزی را که خود ایشان در دهه‌های قبل تصویر می‌کرد؛ اما به‌سرعت مرزبندی پیدا کردند و گارد گرفتند و به‌اصطلاح موضع خودشان را علنی کردند. این جزء دستاورد‌های ارزشمند این شخصیت است که خودش را قربانی یک جریان انحرافی از نیرو‌های ساختاریافته درون تفکر به‌اصطلاح اصولگرای خودشان نکرد، این را جزء گام‌های خیلی ارجمندی می‌دانم که ایشان برداشت. در رابطه با عکسی که اشاره می‌کنید، به‌صورت کاملاً اتفاقی، در آخرین سال‌های دولت روحانی در ماه رمضان، رئیس جمهور از گروهی از افراد و چهره‌های سیاسی، حدود ۳۰ نفر، ۲۰ نفر از باب اینکه احترامی کرده باشند به اصحاب با فضیلت حوزه سیاست دعوت کرده بودند. در آن دعوتی که صورت گرفته بود، هم جناب آقای توکلی حضور داشتند و هم آقای بهزاد نبوی و در آن دعوت آقای رئیس‌جمهور، دست‌برقضا من هم حضور داشتم. بعد از جلسه‌ای که طی شد و در پایانش که رفتیم برای اینکه نماز را اقامه کنیم، در فضای نمازخانه یا همان مجموعه سران، محل سران که آنجا بود، دیدم این دو پیرمرد به یک شکلی دارند با هم می‌آیند، با یک فاصله‌ای. بنده رفتم، این دو عزیز را مصافحه کردم و یک‌باره، چون در آن مقطع مسئولیت یک روزنامه‌ای را هم داشتم، فکر می‌کنم روزنامه «سازندگی» را من بر آن نظارت داشتم. این دو عزیز داشتند با هم می‌آمدند. خواهش کردم که کنار هم بایستید و بلافاصله بعد از آن، ذهن رسانه‌ای که داشتم، هفت، هشت، ده تا عرض شود، قاب عکس از این‌ها تهیه کردم و فردای آن روز، این عکس را در روزنامه «سازندگی» ما منتشر کردیم که خیلی بازتاب پرمعنایی داشت. آن عکس، نماد ارجمندی بود از دو دوست قدیمی، دو مبارز تاریخی، دو شخصیت موجه، دو انسان پاک، دو انسانی که زجر‌های سنگینی را در روند آرمان‌خواهی، تحمل کرده بودند. این‌ها آمدند در یک نقطه دوباره به هم رسیدند و تمامی گلایه‌ها و کدورت‌ها را به یک شکلی کنار گذاشتند و با پشت خمیده دارند به دیگری نگاه می‌کنند و سیمای خود را در دیگری به تماشا می‌نشینند. این اقدام، اقدام بسیار زیبایی بود که به‌هرحال بازتاب سیاسی ارزشمندی داشت. 

در حوزه کار رسانه‌ای هم رویداد ویژه‌ای از ایشان در خاطرتان است؟ 

با توجه به اینکه تجربه مقدماتی را در روزنامه «رسالت» ایشان از آغاز داشت و با شخصیت‌هایی مثل مرحوم آقای آذری‌قمی یا خدمت شما عرض کنم چهره‌هایی که حالا من چندان اسمشان یادم نیست، روزنامه را مدیریت می‌کردند و آن روزنامه بلندگو و تریبونی بود برای نظریه اقتصاد بازار آزاد یا بازار سنتی اقتصادی ایران. ایشان فاصله گرفت از آن‌ها و یک روزنامه‌ای را تحت عنوان «فردا» مدیریت می‌کرد، خاطرم است، در همان مقطع ایشان با من تماس گرفتند. من در روزنامه «همشهری» مسئولیت داشتم و ایشان زحمت کشیدند، آمدند دفتر ما و یکی دو ساعت با هم گفت‌وگو کردیم و از من به شکلی راهنمایی می‌خواستند که در کار جدیدشان چطور قدم جلو بگذارند که بتوانند موفق بشوند. این فهم خیلی قابل احترامی بود که می‌فهمیدند برای کار نو بیاید و از یک تجربه نسبتاً موفق که روزنامه همشهری تغییر کرده بود، از آن مشورت بگیرد. موفق هم بود و در شماره‌های اندکی که منتشر شد، تلاشش بر این بود که تیتر‌هایی انتخاب کند که تولیدی خودشان باشد و سعی می‌کرد با تکیه بر ظرفیت‌های ارتباطی و سرمایه ارتباطی‌ای که داشت، چهره‌هایی برجسته در دنیا، حتی خارجی و غیرایرانی، پیدا کند، با این‌ها گفت‌وگو کند و دیدگاه‌هایشان را مطرح کند؛ و یک سرفصل رسانه‌ای را مبتنی بر همان ظرفیت اصول‌گرایی همیشگی خودش نمایندگی می‌کرد. 

نظرات کاربران