
اندیشکده مطالعات ایران پژوهشکده شهید صدر نشست «بازخوانی کلان استراتژیهای ایران و جنگ دوازده روزه» را ذیل محور امنیت برگزار کرد.
شکست نخوردیم؛ با پیروزی چه کنیم؟


«بازخوانی کلان استراتژیهای ایران و جنگ دوازده روزه» عنوان نشستی است که اندیشکده مطالعات ایران پژوهشکده شهید صدر در چهارچوب سلسلهنشستهای تخصصی علمی برگزار کرده است. نشست اخیر آن ذیل محور امنیت، به بررسی «تئوری امنیتی جاری جمهوری اسلامی، چالشها و بایستههای آن» اختصاص داشت که محمدجواد سیدیفرد، استاد دانشگاه و پژوهشگر مرکز مطالعات راهبردی و مهدی اسماعیلی، معاون پژوهشی دانشگاه علوم و فنون دانشگاه فارابی با حضور حمید دهقانیان، مدیر اندیشکده و دبیر نشست در این خصوص به ارائه بحث پرداختند. مشروح این نشست را در ادامه از نظر میگذرانید.
سیدیفرد
ابتدا یک مقدمه کوتاه را عرض میکنیم تا ببینیم ما کجای کار تئوری امنیتی هستیم؟ ما یک حکومت ایدئولوژیک را با یک فرایند ژئوپولیتیکی از جنس تجدیدنظرطلبی انقلابی در منطقه ایجاد کردیم. به عبارتی، ما نظام قدرت را به شکل مبنایی متحول کردیم. یعنی گفتیم نه شرقی نه غربی، خودمان؛ طبیعتاً در این تغییر نظم منطقهای، حافظان نظم موجود و سازندگان نظم منطقهای به دنبال آن بودند که نظم را برگردانند و همچنان پس از پنجاه سال به دنبال آن هستند و به ما فشارهای مختلفی وارد میکنند. اینجا مسئله امنیت در همه ابعاد و شئون آن مطرح میشود. وقتی تنازع قدرت را داشته باشیم و مقابله کنیم و در برابر جایگزینی نظم پیشین مقاومت کنیم، بحث امنیت مطرح میشود. ما یک بنای ایدئولوژیک را گذاشتیم و اهدافی را هم ترسیم کردیم، اهدافی دنیایی و اهدافی اخروی و بنا را هم بر انجام تکلیف و آنچه خداوند فرموده گذاشتیم. در مباحث علمی ما واقعگرا هستیم و هر آنچه که قابل سنجش باشد را میسنجیم و چون اینها ماورایی هست و قابل سنجیدن نیست کنارشان میگذاریم. سؤال ما این است که از خداوند متعال واقعیتر ما چه داریم؟ واقعیت مطلق اوست. پس خداوند متعال که واقعی است حرکت ما هم واقعی است و باید دستور کارها، سیاستها و استراتژیهای واقعی را مطرح کنیم. ما نباید منتظر معجزه و نزول ملائکه باشیم و نباید منتظر کن فیکون عالم هستی باشیم که اگر این بود، باید در صحرای کربلا اتفاق میافتاد. ما باید سنتهای الهی را برای برپا داشتن قسط و بر مبنای سنتی که در عالم هستی خداوند مقرر کرده پیش ببریم. این ژئوپولیتیک میشود. یعنی واقعگرایی؛ خوب حالا در زمین میخواهیم چه کنیم؟ ما نمیتوانیم حکومت الهی را مطرح کنیم بدون دستور کار واقعگرایی؛ واقعگرایی به معنای آنچه که میشود در عالم هستی آن را پیاده کرد. یک سری اتفاقها افتاد که خوب بود. اساساً ایجاد حکومت یک پدیده ژئوپولیتیکی است و یک تعامل ژئوپولیتیکی است. خوب، انقلاب شد و حکومت مستقر شد ولی ما آن را با آنچه که اسلام گفته لینک کردیم. استقرار حکومت با ولایت شکل گرفته و یک حکومتی ایجاد کردیم با استحکام بسیار بالای ساخت درونی که با این همه تحریم، جنگ و حربه و دسیسه مسیر را ادامه داده است؛ یا مثلاً در پدیده ژئوپولیتیکی بعدی که دفاع مقدس بود جنگ به ما تحمیل شد و ما آن را با امر ایدئولوژیک جهاد لینک کردیم و موفق شدیم. ما توانستیم تطبیقی بین کدهای ایدئولوژیک و کدهای ژئوپولیتیکی خودمان داشته باشیم.
در افق چشمانداز جمهوری اسلامی چیست؟ جمهوری اسلامی به دنبال چیست؟ هدف از شکست اسرائیل چیست؟ اسرائیل را گیریم که شکست دادیم برای بعد از آن چه برنامهای داریم؟ رها کنیم؟ مردم را چطور باید در یک مسیر قرار داد؟ ما یک اصول و مبنای درست را گذاشتیم منتها در خیلی از موارد توانستیم برای آنها اهدافی را متناسب با واقعیات میدان تعریف کنیم و در خیلی از موارد هم نتوانستیم. یکی از این موارد همان بحث امنیتی است. ما در حوزه امنیت، تئوری و الگوی درست و جامعی نداشتیم. آن را مطرح کردهایم و خواستیم به چیزی در این باره دست پیدا کنیم و صحبتش را کردهایم که دنبال صلحیم و دکترین نظامی ما تدافعی است. این هدفگذاری یک ملزوماتی دارد و اقدامات و دستورکارهایی دارد. ما در این جریان دچار یک سردرگمی تئوریک هستیم. ما نتوانستیم یک استراتژی ثابت و بلندمدت اساسی طراحی کنیم.
کتاب «جبر جغرافیای» تیم مارشال را ببینید! مقدمه این کتاب را رئیس MI6 گفته بنویسند. یعنی یک نهاد امنیتی پیچیده دستور کارش این است که بر اساس جغرافیا عالم را تحلیل کند که ببیند دنبال چه چیزی هستند؟ نقاط ضعف و قوت دنیا کجاست؟ و آنها که دنبال استعمار هستند چه میخواهند؟ او دارد استراتژی را تئوری میبیند. این نکته اول بود.
نکته دوم این است که ما وقتی در منطقه یک چالش ضروری ایجاد میکنیم طبیعتاً منطقه دچار تعاملات ژئوپولیتیکی میشود، چون درگیر بحران شده است. ما برای حل بحران ژئوپولیتیکی باید به تعاملات ژئوپولیتیکی رو بیاوریم. این تعاملات، اقدامات و کدهای ژئوپولیتیکی را که ما داریم و مناسبات و برهمکنشهایی را که در منطقه است بههم میریزد. طبیعتاً، توازن منطقه بههم میخورد و تعاملات ژئوپولیتکی مستلزم آن است که موازنه قدرت در منطقه بههم بخورد. دولتها دنبال بقا هستند و این هدف مشترکشان است. اما این که از چه مسیری و دیدگاهی به این بقا برسند یک تضاربی به وجود میآورد و باعث بر هم خوردن نظم امنیتی منطقه میشود. وقتی نظم منطقه بهواسطه تعامل ژئوپولیتیکی قدرتها بههم بخورد باید امنیت را بر اساس پدیدهای که آن را دچار چالش کرده بررسی کنیم. پس ما باید نظم امنیتی را برمبنایی ببندیم که برایش چالش ایجاد شده و دوم نظم را برمبنایی ببندیم که اصولمان را در منطقه پیاده کردهایم. یعنی نظم امنیتی یک تئوری لازم دارد که مبتنی بر واقعیات میدان ژئوپولیتیک منطقه و اصول ایدئولوژیکمان باشد. ما به این دو نیاز داریم. مثلاً روسیه نظم امنیتی ایدئولوژیکی مثل ما دارد و میدان را در نظر میگیرد. انرژی، گذرگاهها، آبراههها، جمعیت، معادن و تقابل قدرتها را در منطقه بررسی میکند و دستور کاری برای خودش میچیند. اما ما دوتا کار در دستور داریم که باید در خدمت آرمان اولیه جمهوری اسلامی باشد. ما نمیتوانیم جمهوری اسلامی مستقر کنیم ولی خلاف واقعیات میدان پیش برویم. نمیتوانیم جمهوری اسلامی مستقر کنیم ولی بازی بازیگران دنیا را در نظر نگیریم. آنها دارند در زمین واقعی بازی میکنند. جمهوری اسلامی میگوید ما به امتها نگاه میکنیم و با ملتها کار داریم. بله درست است؛ اما امتها در گروی دولتها هستند. پس باید با دولتها هم ببندیم. ما حشدالشعبی را داریم ولی دولت عراق را نداریم؛ حزبالله را داریم ولی دولت لبنان را نداریم. علویون سوریه را داریم ولی دولت سوریه را نداریم. الان یمن را چون بیصاحب است داریم وگرنه اگر عبدالله صالح و دیگری بود حکومت باز هم برای ما جدا از انصارالله بود. ما فاطمیون را داریم اما حکومت افغانستان را نداریم. این یک واقعیت است. پیامبر اکرم به سران حکومتها نامه زدند و به حبشه نماینده فرستاد. نه این که جمهوری اسلامی خواهان این نباشد نه، دستور کار و تئوری ندارد. یکی از مشکلات ما این است که باید در بستر و قالب بیاید. پس تعاملات ژئوپولیتیکی که بحرانها را حل میکند مستلزم بر هم خوردن نظم منطقهای و موازنه قدرت است. لاجرم ما مجبوریم هرگونه تئوری امنیتی خود را بر مبنای موازنه قدرت در منطقه بچینیم. چون اینجا با استکبار سرشاخ هستیم. ما اینجا جبهه تشکیل دادیم و گفتیم نه شرقی نه غربی؛ این یعنی درگیری. فرایند موازنه قدرت هم اصل دارد. اگر قرار است نظم امنیتی ما در چهارچوب موازنه قدرت باشد باید اصول این موازنه قدرت را رعایت کنیم.
ما اینجا یک مشکلی داریم به معنای معمای امنیت و از این قرار است که یک بازیگر قدرت میخواهد در یک منطقه حرکتی انجام دهد که امنیتش را تأمین کند، سایر بازیگران تعبیر میکنند که این دارد آنها را تهدید میکند و آنها هم خودشان را تقویت میکنند.
معمای امنیت چگونه حل میشود؟
برای اینکه معمای امنیت درست حل شود و موازنه پایدار شکل گیرد و به موازنه تهدید یا وحشت تبدیل نشود باید راهکار داشته باشیم و بدانیم داریم چکار میکنیم. باید دید راهکار متناسب آن منطقه چیست؟ برای پیش بردن معمای امنیت یک سری ملزومات را باید درست مشخص کنیم. مسئله اول انسجام و دوری از سیاستزدگی داخلی است. اگر بخواهیم در منطقه درست عمل کنیم اول باید خودمان درست کار کنیم. بحث موازنه قدرت و امنیت اگر دست سیاسیون بیفتد فاتحه آن خوانده است؛ به این معنا که سیاسیون قبل از این که دنبال حل مسئله باشند در صدد تحکیم سلطه خودشان در موقعیت سیاسی کشور هستند. پس آنها برخی مسائل را فدا میکنند. باید یک انسجام واقعی و ملی بین همه ارکان حکمرانی ما در بحث امنیت باشد. این طوری نباشد که بخواهیم فلان بحث امنیتی را پیش ببریم و آن جناح سیاسی مثلاً بگوید چرا سربازی اینگونه باید باشد و آن جناح بگوید چرا به دامان روس نرویم و آن یکی بگوید چرا سمت چین نرویم. اینها باید به اتاق فکر بیاید و بحث و بررسی شود و آنچه صلاح است پیش رود. ما که چندگانگی صدا در آمریکا نداریم. آنها با همدیگر درگیرند اما پای امنیت فدرال که میآید همه با هم سکوت میکنند و از آن چیزی که تصمیم گرفته شود همه حمایت میکنند حتی اگر یکجانبه تصمیم گرفته شود. دیدهاید که ترامپ چیزی بگوید و دموکراتها حرفی بزنند؟ شاید یک غرهاییزده شود؛ اما در مورد اصل همه حمایت میکنند. همه همسو هستند و مجلسش حمایت میکند. اگر همسو نباشیم دچار تزلزل هستیم. پس طبیعتاً رهبر یک چیز خواهد گفت، رهبر چیز دیگری میگوید و مردم و جناح سیاسی یک چیز و اقوام و نخبگان و مجلس هم حرفهای دیگری میزنند.
مسئلهای که خیلی مهم است دوری از توهمات امنیتی و امنیتیسازی است. هر چه دیوار مرز بلندتر باشد فاصلهها بیشتر میشود و اینها دستنیافتنیتر میشوند. اگر این دیوار تبدیل به پل شود اینها به هم متصل میشوند. ما نباید یک جاهایی توهم امنیتی داشته باشیم مثل توهم تکلیف شرعی؛ یک جاهایی انسان به خاطر توهمهایی که دارد شرعیات را بدتر میکند. اگر توهم امنیتی داشته باشیم جاهایی فرصتها را از دست خواهیم داد. ما در مسئله اتباع افغانستانی سردرگم هستیم. آنها بیایند؟ نیایند؟ بودشان خوب است؟ خوب نیست؟ با مظلومین چه کنیم؟ فاطمیون در جنگ به ما کمک کردند. از این سو هم میگوییم اینها جاسوس هستند و ساماندهی نشدهاند و اگر به آن سوی مرز بروند کافیست اسلحه بگیرند و به جان ما بیفتند. این را ما باید حل کنیم. آن جایی که لازم و باید هست امنیتی است. این باید روی اصول جلو بیاید و نه روی سلیقه و احساس؛ این خیلی مهم است. اگر غیر از این باشد امنیتیسازی بیخودی میشود و بهجای این که با دولتها پیمانهای امنیتی ببندیم با گروهها پیمان میبندیم. خب دولت فشار میآورد و آن گروه منحل میشود.
درک فضای نزدیک پیرامون
نکته دیگر، کار با فضای پیرامون نزدیک است. ما برای این که معمای امنیت را درست درک کنیم باید فضای پیرامونی را درست کنیم. ما با عمانیها مشکل ایدئولوژیک داریم. آنها خوارج هستند و ما شیعه هستیم. ما با ارمنیها مشکل ایدئولوژیک داریم؛ آنها ارمنی هستند و ما باز شیعه هستیم. اما چون انزوای ژئوپولیتیکی را درک کردهایم، ویزا را هم برداشتهایم. با یمنیها و برخی جاهای دیگر هم همینطور؛ خوب وقتی میتوان برخی مشکلات را اینگونه حل کرد چرا نباید با عربستان این کار را کرد و نباید با امارات این کار را کرد. دولتها و فضای نزدیک پیرامون را باید درک کرد. ما اشتباه پیش رفتیم. طرف مقابل ما در منطقه هم دنبال همین است. این یک نکته است. مدتها در یکی از دولتها، دفتر سفیر ما در ترکمنستان در مشهد بود و اجازه نداشت به ترکمنستان برود. در دوره دولت مرحوم رئیسی، رهبر ترکمنستان به ایران آمد و با ما رابطه داشت. چه بود و چه شد؟ پس این امکانپذیر است. چرا ما با عراق هنوز در آتشبس هستیم؟ اگر اسرائیل و داعش نبودند همچنان دشمن ما عراق بود. ما از هیچ مرزی تهدید نظامی نداشتیم جز عراق و واگرایی زیادی با آن داشتیم. الان دیگر ما تهدید مشترک اسرائیل و تروریست تکفیری را داریم و او هم که دیگر زورش نمیرسد و آنقدر منطقه پرآشوب شده که اولویت چندمش ما شدهایم. چرا ما با عراق در آتشبس هستیم؟ ما با کویت چه پیمان امنیتی خاصی داریم؟ کویتیها در روستاهای این سوی خراسان مسجد میسازند. آنها شیعه هستند و یکی از معدود کشورهایی است که رسماً اعلام کرده اجازه نمیدهیم از خاکمان به ایران تجاوز شود. ما به هم خیلی نزدیک هستیم. ما با فضای پیرامونیمان خوب کار نکردهایم.
دهقانیان
برخیها انتقاد میکنند که اتفاقاً ما با تجهیز گروههای مقاومت و رفتن سراغ آنها، دولتها را به خود بدبین کردهایم و فکر میکنند پدیده جمهوری اسلامی هر جا که میرود، میخواهد که ساختار رسمی را نادیده بگیرد. با همین عراق چه کسی پیمان امنیتی میبندد؟ آمریکا؛ یا با عربستان و... هم آمریکا، پیمان امنیتی میبندد. عربستان خوب راحتتر میتواند از هر جهت با آمریکا اعم از سرمایهگذاریاش، تعاملاتش، قدرتش و برد سیاسیاش به دلیل اینکه خیلی متفاوت از ایران است، استفاده کند. ما این وسط یک دیگری داریم که غرب است و با آن چالش اساسی داریم و غرب هم به حوزه ما وارد شده است. مهمترین چالش ما طبق گفته شما در حوزه امنیت، چالش ایدئولوژیک ما با دنیای غرب است و دیگری ما در مسئله امنیت چه سیاسی آن، چه هویتی و امثال اینها غرب است. حالا ما یک محیط پیرامونی داریم و آن هم به واسطه جنس ظرفیت ما، آن دیگری قبل از ما آنجا بوده و اجازه نمیدهد که ما این تعامل را با دولتها ایجاد کنیم. دولتها خودبهخود از کسی حساب میبرند که زورش بیشتر است. ما سمت ملتها رفتیم و این برای دولتها چالش شد. ما بعضاً به موفقیتهای کوتاهمدتی رسیدیم ولی به واسطه نبودن دولت - ملت پشت این قصه و اراده سیاسی آنها، این تضعیف شد. آنچه که میتواند برای امنیت ما، راهبردهای ما، تاکتیکها و اقدامات و عملیات ما مسئله باشد، چیست که تا آن را حل نکنیم در محیط پیرامونی هم کاری از پیش نمیبریم. چون آن دیگری ما قبل از ما آمده و در منطقه نشسته است و از ما هم هوشیارتر عمل کرده است و اجازه تعامل را به ما نمیدهد. چون تعارض منافع پیش میآید.
