

نمونه بزرگ این ادعا را میتوانید در پرپر شدن مدال طلای حتمی زهرا نعمتی ببینید. ورزشکار بزرگی که بهراحتی و بهدلیل بیاطلاعی مسئولان تیم از زمان برگزاری مسابقه، شانس حضور در بازی را از دست داد! به او گفتند برو ناهار و رفت و به قوت برگشت و گفتند دیر آمدی! مهم نیست چه کسی مقصر است. مهم این است که رئیس فدراسیون اظهار بیاطلاعی میکند و نایبرئیس هم خیلی راحت با جمله «بالاخره پیش میاد» ماجرا را ماستمالی میکند، خودتان عمق فاجعه را حدس بزنید. یک طلای مسلم از کف رفته و کارشناسیترین پاسخ دریافت شده این بوده که پیش میاد!
این را بگذارید کنار بازداشت رئیس فدراسیون کبدی، بهدلیل ایجاد درگیری با نیروهای امنیتی مراسم و همچنین فحاشیهای گسترده او به بازیکنان و مربیان تیمملی از روی سکو که توسط خبرنگاران مخابره شد! جالب اینجاست که هر دو تیم او به قهرمانی هم رسیدند و این وسط مشخص نشد چرا باید فحش بخورند!
از حضور منشیهای روسای فدراسیونها چه بگوییم؟ وقتی برای تیمهای بانوان بودجه اعزام نداریم چرا باید از یک فدراسیون، رئیس، نایبرئیس، مدیر روابطعمومی، مدیرتدارکات، اعضای هیاترئیسه و منشی بفرستیم؟ اینها را نمیفرستادیم چه میشد؟
سوال تلختر اینکه مدیران ما چقدر در میادین بینالمللی نفوذ دارند؟چند نفر از آنها زبان بلدند؟رشته خود را میشناسند؟ کارشناس این رشته هستند؟ چند نفر از آنها بدون مترجم میتوانند خارج از کشور یک ساعت دوام بیاورند؟
اگر میخواهید بدانید ظرفیت ورزش ایران چقدر بالاست به جدول مدالها نگاه کنید و اگر میخواهید بدانید مدیریت ما چقدر فاجعهبار است، مصاحبه مدیران ناکام را بخوانید! ببینید چه واکنشهایی به این شکستها نشان میدهند و پاسخ هایشان چقدر کارشناسی است.
* نویسنده : هومن جعفری روزنامهنگار
