من فقط می‌خواهم ویرانت کنم، همین

جنایات هر روز اسرائیل موجی از اعتراضات جهانی را بر علیه این رژیم و حامیان نظامی و اقتصادی‌اش برانگیخته و اکنون مقامات اروپایی نیز برای اینکه زیر این موج له نشوند بعضاً مواضعی مخالف اسرائیل می‌گیرند.

  • ۱۴۰۴-۰۴-۲۵ - ۰۹:۳۶
  • 00
من فقط می‌خواهم ویرانت کنم، همین

ماشین کشتار و تفکر نژادپرستانه صهیونیست‌ها

ماشین کشتار و تفکر نژادپرستانه صهیونیست‌ها
علی مزروعیعلی مزروعیخبرنگار

احتمالاً در یکی دو روز گذشته چشمتان به ویدئوی همسر سربازی اسرائیلی خورده است که در مقابل دوربین ایستاده و ضمن خواندن بیانیه برای کشته شدن همسرش گریه می‌کند، تا اینجای کار خیلی چیز عجیبی رخ نداده است. ماجرا جایی عجیب می‌شود که هم‌زمان با اعتراف به اینکه همسرش برای تخریب خانه‌ها به نوار غزه می‌رفته است از مخاطبان ترحم طلب می‌کند که چه نشسته‌اید که همسر من یک مرد زیبا بود و برای تبدیل کردن قتلگاه هزاران کودک به مزرعه رفته و کشته شده است.

او در صحبت‌هایش جمله‌ای را مطرح می‌کند که ریشه این تناقض مضحک را روشن می‌کند: «هر شب که برمی‌گشتی، می‌گفتی چقدر پیشرفت کردی و چند خانه را خراب کردی! قول دادی این باریکه کثیف را فتح کنیم و در آن مزرعه بزنیم.» عبارت «این باریکه کثیف» مشتی نمونه خروار از تفکر نژادپرستانه رژیمی است که از زمان تأسیس تا کنون پشتوانه‌ای ایدئولوژیک برای نسل کشی مردم و غصب سرزمینشان فراهم کرده است. هم‌زمان با این نسل‌کشی یک جریان رسانه‌ای صهیونیستی و یا بهره‌مند از منافع سیاسی به راه افتاده تا این تعبیر را در جهان جا بیندازد که مرگ آن‌هم به شنیع‌ترین شکل آن سرنوشت محتوم ملتی است که تنها جرمشان این است که در چهارچوب این تفکر نژادپرستانه «ناانسان» تعریف می‌شوند.

چنین تفکری زمانی برای کشتار بومیان کانادا و آمریکا استفاده شده بوده و زمانی دستاویز اسارت مردم آفریقا در قفس و کشتارشان به سبک چهارپایان توسط اروپایی‌ها را فراهم آورده بود.  فارغ از هر منفعت سیاسی و اقتصادی و همچنین فارغ از هر پیوند ایدئولوژیک همین شباهت دولت‌های غربی با اسرائیل در جنایاتی نژادپرستانه است که غرب را برای فرار از جایگاه متهم و توجیه نسل‌کشی در فلسطین متحد کرده است. فرار از پاسخگویی بهترین راه برای حفظ شعار‌های توخالی درمورد آزادی و حقوق بشری محسوب می‌شود که هیچ جلوه عینی قابل دفاعی ندارند.

جنایات هر روز اسرائیل موجی از اعتراضات جهانی را بر علیه این رژیم و حامیان نظامی و اقتصادی‌اش برانگیخته و اکنون مقامات اروپایی نیز برای اینکه زیر این موج له نشوند بعضاً مواضعی مخالف اسرائیل می‌گیرند؛ اما آنچه عیار صداقت آن‌ها را مشخص می‌کند تداوم حمایت‌های سیاسی و نظامی برای زنده ماندن ماشین کشتار اسرائیل است. حمایت‌هایی که رژیم‌صهیونیستی را برای بحران‌آفرینی بیشتر در منطقه جسور کرده و صدراعظم آلمان نیز بی‌شرمانه اعتراف می‌کند که این رژیم قرار است پیمانکاری برای پروژه‌های «کثیف» آن‌ها باشد. حال اما ساکنان سرزمین‌های اشغالی که جهان این‌گونه به کثافت وجودشان معترف است نژادپرستانه سایرین را «کثیف» می‌خوانند و ویرانی‌شان را آرزو دارند. 

ریشه در خاکستر نژادپرستی

صهیونیسم به‌عنوان یک جنبش سیاسی در اواخر قرن نوزدهم توسط تئودور هرتزل، یهودی اهل مجارستان، پایه‌گذاری شد. هرتزل در کتاب «دولت یهود» ایده تشکیل یک دولت یهودی را به‌عنوان راه‌حلی برای مسئله یهودستیزی در اروپا مطرح کرد. او معتقد بود که یهودیان به دلیل یهودستیزی در اروپا نمی‌توانند در جوامع غیریهودی ادغام شوند و باید سرزمینی مستقل برای خود داشته باشند. این دیدگاه که ریشه در ناسیونالیسم افراطی داشت، از همان ابتدا با ایده برتری قومی یهود پیوند خورد. 
هرتزل حتی اظهار داشت که یهودستیزان می‌توانند «مطمئن‌ترین دوستان» و کشور‌های یهودستیز «متحدان» صهیونیست‌ها باشند، زیرا فشار‌های آن‌ها می‌تواند یهودیان را به مهاجرت به سرزمین موعود ترغیب کند. این ایده که یهودیان «قوم برگزیده» هستند، از متون مذهبی یهودیت استخراج شد، اما صهیونیسم سیاسی آن را به شکلی تحریف‌شده به کار برد تا برتری نژادی و قومی یهود را توجیه کند. 
 این دیدگاه در قرن نوزدهم که نژادپرستی علمی در اروپا رواج داشت، تقویت شد.

در این دوره، انسان‌ها بر اساس ویژگی‌های نژادی و فیزیولوژیک دسته‌بندی می‌شدند و پیشرفت یا عقب‌ماندگی جوامع به تفاوت‌های نژادی نسبت داده می‌شد. صهیونیست‌ها با الهام از این فضای فکری، فلسطینیان بومی را به‌عنوان مانعی برای تحقق دولت یهودی قلمداد کردند و سیاست‌هایی را برای جابه‌جایی و حذف آن‌ها طراحی کردند. 
اعلامیه بالفور در سال ۱۹۱۷ که توسط بریتانیا صادر شد، به صهیونیست‌ها وعده ایجاد «خانه ملی» در فلسطین را داد، درحالی‌که اکثریت جمعیت این سرزمین را اعراب فلسطینی تشکیل می‌دادند. این اعلامیه، اعراب را به‌عنوان «جوامع غیر یهودی» توصیف کرد و عملاً اکثریت بومی را به حاشیه راند. این دیدگاه استعماری که فلسطینیان را به‌عنوان «دیگری» و مانعی برای تمدن غربی می‌دید، زمینه‌ساز سیاست‌های تبعیض‌آمیز بعدی شد. 

گزارش کامل را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.

نظرات کاربران