بازی دست دوم، بازیگر دست اول

همزمان در قبال جنگ اوکراین، چینی‌ها به طور واضح اعلام کردند نمی‌توانند اجازه شکست روسیه در جنگ را بدهند. غرب نیز تلاش کرده این شواهد را تقویت کند تا بتواند از مسیر فشار‌های رسانه‌ای ورود چین به عرصه را متوقف کرده و یا سرعتش را کاهش دهد.

  • ۱۴۰۴-۰۴-۲۱ - ۱۰:۵۷
  • 00
بازی دست دوم، بازیگر دست اول

چرا چین فعالیت‌های نظامی و امنیتی‌اش را رشد نداده است؟

چرا چین فعالیت‌های نظامی و امنیتی‌اش را رشد نداده است؟
سید مهدی طالبیسید مهدی طالبیپژوهشگر حوزه بین‌الملل

 جبهه‌بندی شرق و غرب در رقابت‌های کنونی جهان، نشان‌دهنده تمام جوانب بازی قدرت‌ها نیست. احتمال دارد در یک نظم چند قطبی، همکاری‌هایی میان برخی قطب‌های شرقی و غربی شکل گیرد، اما با تمام این تفاسیر، مرحله کنونی و بر روی زمین، رقابت‌ها شکل درگیری غرب و شرق را دارد.  وجود رقابت تاریخی و از بین نرفتن زمینه‌های قبلی، تمدنی شدن ابعاد نبرد، قدرت جبهه غربی در حفظ اعضا و مواردی از این دست، صحنه نبرد را به شکل دشمنی قدرت‌های شرقی و غربی درآورده است. در یک سو آمریکا، اروپا و متحدانشان مانند رژیم صهیونی و تایوان قرار دارند و در سویی دیگر چین، روسیه، ایران و تا حدی کره شمالی.

این صف‌آرایی وجود دارد؛ اما همانگونه که گفته شد صحنه کاملی از درگیری نیست. به عنوان نمونه چین و روسیه روابط خاصی با رژیم صهیونیستی دارند و همزمان این دو کشور دارای ارتباط با برخی دولت‌ها و احزاب غربی‌اند. در این میان تقریباً تمامی دولت‌ها با یکدیگر دچار درگیری گرم شده‌اند، اما نکته جالب بیرون ماندن چین از آن‌هاست. دولت‌های اروپایی و آمریکایی از اوکراین در جنگ با روسیه حمایت می‌کنند و رژیم صهیونی نیز در کنار آن‌ها قرار دارد.

صهیونیست‌ها هرچند در هماهنگی نسبی و اطلاع قبلی به روسیه، حکومت بشار اسد را سرنگون کردند؛ اما این اتفاق ضربه‌ای مجدد به نفوذ جهانی مسکو به شمار می‌رفت. در این میان از هند و پاکستان تا ایران و رژیم صهیونیستی و یمن و قطر به نحوی با آتش جنگ روبه‌رو شده‌اند. حتی کره شمالی با اعزام نیرو به استان کورسک روسیه که اوکراینی‌ها به آن نفوذ کرده بودند و همچنین ارسال سلاح برای مسکو، ورود به عرصه گرم رقابت‌ها را تجربه کردند. چین اما رویه به خصوص خود را دارد؛ گرچه ناگزیر از مواجهه با تغییر شرایط شده است. در جنگ هند و پاکستان نخستین نشانه‌های تغییر شرایط با به کارگیری موفقیت‌آمیز سلاح‌های چینی توسط پاکستان رخ داد؛ جنگنده‌های جی-۱۰ سی، موشک‌های هوا به هوای دوربرد پی ال-۱۵ و سامانه‌های پدافندی چینی در این نبرد درخشیدند.

در خصوص جنگ ایران و رژیم نیز نشانه‌هایی بروز کرد؛ ارسال مواد لازم برای سوخت موشک به ایران پیش از جنگ و انتشار اخباری مبنی بر خریداری جنگنده و پدافند توسط ایران از چین، بخشی از این شواهد بودند. همزمان در قبال جنگ اوکراین، چینی‌ها به طور واضح اعلام کردند نمی‌توانند اجازه شکست روسیه در جنگ را بدهند. غرب نیز تلاش کرده این شواهد را تقویت کند تا بتواند از مسیر فشار‌های رسانه‌ای ورود چین به عرصه را متوقف کرده و یا سرعتش را کاهش دهد.

دستگیری دو چینی به جرم جاسوسی از برنامه موشکی اوکراین و چند شهروند دیگر چین در یونان به جرم عکس‌برداری از جنگنده‌های فرانسوی رافائل که در اختیار این کشور قرار دارند، بخش دیگری از این اقدامات هستند. در این میان، آلمان ادعا کرده یک ناو چینی در حین پرواز هواپیمای نظارتی این کشور در دریای سرخ، علیه این هواگرد از لیزر استفاده کرده است؛ ادعایی که قصد دارد حمایت چین از یمن را پررنگ جلوه دهد. 

بندبازی

چین از جهاتی مهم‌ترین بازیگر در میان قدرت‌های شرقی و به تعبیری هدف اصلی تحرکات آمریکاست. با این وجود میزان واکنش چین، در ظاهر تناسبی با جایگاهش به عنوان قدرت اصلی و وضعیتش به عنوان هدف نهایی ندارد. 
پکن به نحوی فعالیت می‌کند که گویی دیگران باید بیشتر از چین نگران بوده و فشار‌های حداکثری را تحمل کنند. چینی‌ها اما علی‌رغم این رفتار ظاهری، بیرون از گود نیستند اما نحوه برنامه‌ریزی عمل‌گرایانه و محتاطشان
مناقشه برانگیز است.  این کشور می‌داند روسیه و ایران به دلیل خوداتکایی امنیتی نیازی به مداخله نظامی چین ندارند پس صرفاً در نقش یک شریک تجاری بیرون از میدان جنگ می‌ایستد. 

چین برای توجیه این اقدام و برهم نخوردن نظرات در روسیه و ایران علیه خود، دلایلی دارد. نخست آنکه پکن حد ورود ناتو به درگیری‌ها را به میزانی نمی‌داند که نیازمند ورود مستقیمش باشد. دومین مسئله به نقش پشتیبانی چین مربوط است که در صورت ورودش به عرصه، توانایی‌اش برای پشتیبانی خدشه‌دار می‌شود. 
سومین مورد، به ورود حداکثری ناتو مربوط است‌. اگر چین در هماهنگی با روسیه، مستقیم‌تر وارد عرصه شود، این اقدام بهانه‌ای برای دولت‌های غربی خواهد بود که جدی‌تر به جنگ ورود کنند. 

چهارمین موضوع به کارت‌های ذخیره باز می‌گردد. چین می‌تواند سالم و دست نخورده بیرون بازی بماند، تا وزنه‌ای سنگین برای تغییر یا تنظیم موازنه قوا باشد. به عبارتی دیگر در شرایطی که غرب با روسیه و ایران درگیر شده و توان از دست می‌دهد، چین به عنوان ضلعی از شرق دست به انباشت قدرت می‌زند. 
این توجیهات دارای استناداتی هم است. روسیه و ایران به دلیل تنهایی و مواجهه با ناتو، ناگزیر از برنامه‌ریزی برای مقابله انفرادی با تمام این موجودیت بوده‌اند، پس هر یک برای مقابله با ناتو نیازمند کمک فوری و سنگین دیگران نخواهند بود. همچنین سالم ماندن چین بیرون از درگیری‌ها به عنوان یک ذخیره راهبردی برای شرق، هرچند به نوعی یک امتیاز برای چینی‌هاست، اما ویژگی‌هایی دارد. 

به تعبیری کشوری مانند روسیه هزینه می‌دهد، اما تغییر موازنه به نفع چین بر زیان آن تلقی نمی‌شود و از سوی دیگر به دلیل انباشت سلاح و تجارب جنگ، روس‌ها نیز دارای آورده‌های مضاعفی در موازنه قوا خواهند بود تا تضعیف نشوند. 
با این حال روند موجود دارای اشکالات و تردید‌هایی است. آمریکا نیز در جبهه غرب نقش پشتیبان را برای اروپا و رژیم صهیونی دارد، اما همزمان دست به ارسال مستقیم سلاح ‌زده و در صورت نیاز، به طور مستقیم وارد عرصه می‌شود. این مسئله نظریه پشتیبانی چین را به چالش می‌کشد. 

دومین تردید با نوع پشتیبانی چین مرتبط است. درحالی که آمریکا و اروپا صد‌ها میلیارد دلار کمک بلاعوض در اختیار اوکراین قرار داده و واشنگتن به تنهایی ده‌ها میلیارد دلار سلاح به صهیونیست‌ها داده است، نقش پشتیبانی چین از روسیه و ایران، مقاومت در برابر اجرای حداکثری تحریم‌های یکجانبه علیه آن‌ها مانند تحریم انرژی است. 

به عبارت دیگر پشتیبانی چین مستقیم و مستلزم صرف هزینه نیست، بلکه آن‌ها استمرار زیرپا گذاشتن تحریم انرژی را نقطه اوج حمایت خود قرار داده‌اند. حتی این حمایت برای چین سودآور نیز است و آنها از تخفیف در قیمت‌ها و تأخیر در زمان پرداخت، بهره می‌گیرند. 
در حوزه نظامی چینی‌ها سلاحی عرضه نمی‌کنند بلکه قطعات با کاربرد دوگانه و برخی کالا‌های تجاری با قابلیت تغییر کاربری به امور نظامی را صادر می‌کنند. سومین تردید نسبت به میزان اهمیت و وزن کارت ذخیره چین برای شرق است. چین به هر میزانی که از جنگ آسوده باشد و در فراغت دست به انباشت قدرت نظامی بزند، تا زمانی که اراده به کارگیری‌اش را نداشته باشد، فاقد اهمیت است. چینی‌ها مدت‌هاست نه مستقیم و نه به شکل غیرمستقیم، جنگ و درگیری نظامی را تجربه نکرده‌اند. 

در مقابل روسیه جنگ در افغانستان، چچن، درگیری‌های بالکان، گرجستان، سوریه و اوکراین را در کارنامه خود دارد. با این جنگ‌ها، همه می‌دانند روسیه حتی با قدرت کمتری که نسبت به دوره شوروی دارد، اقدام می‌کند. 

ایران نیز جنگ با رژیم بعث عراق، حضور در بالکان، سوریه و عراق، نبرد‌های غیرمستقیم و مستقیم با رژیم صهیونی و آمریکا را پشت سرگذاشته است. همه می‌دانند ایران حتی بدون سلاح هسته‌ای و با وجود تنگنا‌های مالی و فناوری، در برابر ضربه به خود کوتاه نمی‌آید و در صحنه‌های طولانی مدت نبرد، کنار نمی‌کشد. 

در مقابل تمام فعالیت‌های نظامی ایران و روسیه، اوج مواجهه‌های نظامی چین با آمریکا، به مانور‌ها محدود بوده است. چینی‌ها در مدت چند دهه اخیر قدرت خود را چند برابر کرده و فاصله‌شان با دشمن کمتر شده است؛ اما جرئت اقدام نداشته‌اند. با توجه به این روند چه تضمینی وجود دارد که چین در صورت انباشت قدرت و رشد ابعاد نظامی، در صورت نیاز به عنوان کارت راهبردی شرق وارد تنش‌های گرم شود؟ 

اصل ماجرا

چین با تمرکز بر اقتصاد و ندادن بهانه به غرب برای متشنج کردن اوضاع ابعاد قدرت خود را چند برابر کرده است، اما در مقابل فعالیت‌های نظامی و امنیتی‌اش را به اندازه کافی رشد نداده است. 
عدم تناسب در اراده و تجربه، باعث می‌شود در یک فضای کلی، شکاف میان چین و آمریکا در حوزه نظامی و امنیتی بیشتر از آن چیزی باشد که در تجهیزات وجود دارد. 
سؤال اساسی آن است که آیا اگر چین با تساوی تجهیزاتی از نظر کمی و کیفی به آمریکا برسد، آیا در فضایی عملیاتی نیز این تساوی برقرار خواهد شد؟ 
آشکار است که چینی‌ها در حوزه اراده و تجربه عقب مانده‌اند و این مسئله باعث شده علی‌رغم سرعت بالای ساخت تسلیحات و انباشت آن‌ها، به خودی خود جدی گرفته نشوند. اهمیت نظامی چین تنها بر این اساس استوار است که روابط تجاری‌اش به استمرار تولید نظامی روسیه و ایران منجر شده و تسلیحاتش در دستان پاکستانی‌ها غوغا می‌کند؛ کشور‌هایی که از اراده و جرئت لازم برخوردارند. از این رو اهمیت نظامی چین نه به انباشت قدرتش بلکه به صدور آن به متحدان وابسته است. 

نظرات کاربران