سایهروشنهای یک مصاحبهالقای این ایده که اسرائیل به تنهایی و بدون اطلاع یا موافقت آمریکا اقدام میکند، نه تنها به نفع ایران نیست، بلکه از قدرت چانهزنی و شفافیت مواضع ایران کم میکند.
گفتوگوی پزشکیان با تاکر کارلسون را چگونه تحلیل کنیم؟

یکی از مهمترین نقاط ضعف این مصاحبه، تفکیک ترامپ و نتانیاهو و القای این دیدگاه بود که آمریکا و اسرائیل در تحرکات و موضعگیریهایشان از یکدیگر جدا هستند و مسئولیت اقداماتی مثل تلاش برای ترور یا تخریب مذاکرات، تنها بر عهده اسرائیل است. پزشکیان در این گفتوگو اذعان داشت «آمریکا پشت این ماجرا [ترور] نبود؛ اسرائیل بود که این کار را انجام داد.» او تأکید کرد «نتانیاهو چنین تصوری را القا میکند تا آمریکا را درگیر جنگهای بیپایان و بیثباتی بیشتر در منطقه کند.» این مواضع، در تضاد آشکار با فکتهایی است که اگر نخواهیم به سالهای دور بازگردیم، حداقل با مرور رویدادها از 23 فروردین تا امروز ثابت میشود که آمریکا و اسرائیل در بالاترین سطح هماهنگی هستند.
حتی باور عمومی هم بر این است که سیاستهای منطقهای اسرائیل، بدون چراغ سبز یا حتی حمایت مستقیم آمریکا، قابل اجرا نیستند. بنابراین، تفکیک این دو نهاد، به ویژه در موضوعاتی حساس نظیر تلاش برای ترور یا تخریب روند مذاکرات صلح، میتواند نوعی سادهانگاری یا حتی تناقض با واقعیتهای موجود به نظر برسد. فارغ از آسیبهای خطرناک داخلی این مرزبندی، تحلیلگران بینالمللی نیز با خودشان تصور میکنند که این تضاد مواضع بنیادین، نشانه عدم انسجام در بافتار تصمیمگیری ایران است. درحقیقت، اقدامات اسرائیل اغلب در چهارچوب یک هماهنگی عمیقتر با سیاستهای منطقهای آمریکا دیده میشود.
القای این ایده که اسرائیل به تنهایی و بدون اطلاع یا موافقت آمریکا اقدام میکند، نه تنها به نفع ایران نیست، بلکه از قدرت چانهزنی و شفافیت مواضع ایران کم میکند. مهمتر از همه این خطر وجود دارد که این تفکیک، بهمرور به عنوان مبنایی برای سیاستگذاریهای اشتباه قرار گیرد، همانند آنچه که در گذشته در مورد موضوعاتی نظیر اینستکس (ابزار حمایت از مبادلات تجاری با ایران) در دولت حسن روحانی تجربه شد و بعدها محمدجواد ظریف به اشتباه بودن آن اذعان کرد.
کسی که با بمب حرف میزند ضامن صلح نیست
یکی از اظهارات تعجببرانگیز در این مصاحبه، صحبت درباره توانمندی دونالد ترامپ در آوردن صلح به منطقه بود. پزشکیان در بخشی از گفتوگو بیان کرد: «معتقدم رئیسجمهور آمریکا، آقای ترامپ میتواند منطقه را به سمت صلح و آیندهای روشن هدایت کند یا درگیر جنگی شود که نتانیاهو میخواهد آمریکا را وارد آن کند.» این اظهارنظر، نه تنها با واقعیتهای تاریخی و عملکرد ترامپ در دوران ریاستجمهوریاش همخوانی ندارد، بلکه میتواند به معنای نادیده گرفتن نقش آمریکا در تنشهای منطقهای باشد. گذشته او آنقدر تاریک است که پیش از آغاز به کارش در دومین دوره از ریاستجمهوری آمریکا، بسیاری از تحلیلگران بینالمللی نظم آینده جهان را متزلزل میدیدند.
ترامپ به جای اینکه عامل صلح باشد، در دوران ریاستجمهوری خود با خروج از برجام، افزایش تحریمها و اعمال سیاست «فشار حداکثری»، عملاً به تشدید تنشها در منطقه دامن زد. این جنس سخنان خطاب به ترامپ مختص برخی رهبران اروپا و اطرافیان ترامپ است که خود را مستعمره ایالات متحده میبینند و قاعدتاً کسی که در یک هفته اخیر دهها بار در مصاحبههای مختلف تأکید میکند که به ایران حمله کرده و در ایکس و تروثسوشال دور افتخار میزند، نمیتواند بانی صلح در منطقه باشد.
بیگانگی حلقه مشاوران با معنای شعاری دوکلمهای
یکی از محورهای بحثبرانگیز مصاحبه پزشکیان، شعار «مرگ بر آمریکا» بود. پزشکیان در تلاش برای تبیین این شعار، آن را به معنای «مرگ بر جنایت»، «مرگ بر قتل»، «مرگ بر حمایت از کشتار» و «مرگ بر سیاستهایی که منطقه را ناامن میکنند» تعبیر کرد و گفت که منظور این شعار سران آمریکا نیستند. این تعبیر تلاشی برای رفع ابهام و سوءتفاهم از این شعار در اذهان عمومی بینالمللی است، اما بخش مهمی از آن با روایت رسمی و ریشهدار این شعار در ایران متفاوت است.
بارها تأکید شده که «مرگ بر آمریکا» اساساً به معنای نفی سیاستهای سلطهطلبانه، مداخلهجویانه و جنگافروزانه قدرتی است که در طول تاریخ، بارها منافع ملت ایران را نادیده گرفته و به شیوههای مختلف به آن آسیب رسانده است. این شعار، مردم آمریکا را هدف قرار نمیدهد؛ بلکه سیستم حاکم بر ایالات متحده و سیاستهای خصمانه آن را که منجر به بیثباتی در منطقه و جهان شده است، محکوم میکند اما نمیتواند مسئولان آمریکایی را که مجری این سیاستها هستند در بر نگیرد.
ایران کشوری است که در طول تاریخ معاصر خود، هرگز به کشوری حمله نکرده است. مردم این سرزمین پیوندهای عمیق فرهنگی و انسانی با ملتهای مختلف دارند و همیشه مهاجران زیادی را به کشور خود راه دادهاند. از طرفی ایرانیان در هر کجای جهان که به عنوان مهاجر حضور داشتهاند، نه تنها منشأ حاشیهآفرینی نبودهاند، بلکه به عنوان افرادی صلحجو و علاقهمند به پیشرفت و علم شناخته شدهاند. با توجه به این پیشینه تاریخی و ماهیت صلحطلب مردم ایران، سؤالی اساسی مطرح میشود که باید در پاسخ به چنین سؤالاتی با قاطعیت پرسیده میشد که «با این مردم چه کردید که شعار «مرگ بر آمریکا» را رها نمیکنند؟» آغاز این مرگ بر آمریکا هم مربوط به 25 سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی است، جایی که آمریکا دولت قانونی مصدق را که مورد حمایت مردم بود به سقوط کشاند.
مطالب پیشنهادی













