از انقلاب تا آزادی؛قهرمانان این سرزمین نه با تولد، که با انتخاب و ایثار ساخته میشوند، و تشییع پیکر شهدا گواهی است بر وحدت، فداکاری و روایت ماندگار ملتی که با خون عزیزانش تاریخ مینویسد.
روایتهایی از تشییع شهدای اقتدار

فرهیختگان: قهرمانها چگونه ساخته میشوند. بیرون از تابوت؟ درون تابوت؟ آیا آنها قهرمان به دنیا میآیند؟ وقتی اذان را در گوششان زمزمه میکنند؟ وقتی با پیکرهای شهدا مواجه میشوید، همه این سؤالات یکی یکی پیش چشمتان میرسد.
باید کسی از جمعیت به شما تنه بزند که از این فکر و خیالها بیرون بیایید و جمعیت را ببینید. تا ببینید از کنارتان فلان سردار رد میشود مردم همگی دست میکشند روی شانهاش و میگویند: «دستمریزاد... خدا حفظت کنه.»
شاید اگر همین دیروز این سردار را همین مردم در خیابان میدیدند حتی او را نمیشناختند، نمیدانستند که او کارهای است. نمیدانستند در لباس خاکی ارتش و در لباس سبز سپاه چه قهرمانی نهفته است. واقعیت این است که قهرمانها، قهرمان به دنیا نمیآیند. آنها انتخاب میکنند. انتخاب میکنند که در چه لباسی خودشان را به مردم و خدای مردم نشان دهند.
روز شنبه چندین قهرمان از مقابل چشمان مردم عبور کردند، مداحی که پشت میکروفون است، تعداد را 60 نفر میگوید؛ اما این تابوتها مشتِ نمونه خروار هستند از آن 600 شهید. 600 آدمی که شاهد جنایت شدند و یک واژه قرمز کنار اسمشان قرار گرفته است. واژهای که بیانش در زبان هر کسی نمیچرخد و نباید هم کلمه شهید در هر دهانِ نجسی بیاید. بگذار جای شهید آنها بگویند، کشته، بگذار هرطور که میخواهند روی قهرمانها لقب بگذارند. بگذار دستهای آغشته به خون، خاک بر خورشید بپاشند.
شهدا که عبور میکنند، همه خیره به چشمهای روی بنرها هستند. هرکسی به یک شهید خیره شده. یکی به رشید. یکی به طهرانچی. یکی به باقری. پیرمرد جانبازی با چفیه خودش را به رو به روی عکس باقری میرساند و خیره به عکس میشود. نه تبرک میخواهد نه چیز دیگری. انگار نزدیک آمده است که بهتر بشنود.
نه صدای مداح بلکه صدای بیسیم را. صدایی که با خش رمز عملیات را میگوید. انگار همین صدا را پسربچه کنار او هم میشنود. صدا همانیست که در عملیات بیتالمقدس خوانده شد. ماشین حمل شهدا عبور میکند. حالا صدای طهرانچی و عباسیاست که میآید. دارند یک فرمول را زمزمه میکنند. عدهای هم آن را میشنوند. نوبت به تابوت بچهها میرسد. سرم را میچرخانم، مادر نوزادش را در آغوشش فشار میدهد. راستی محرم است.
چرا کسی روضه علی اصغر نمیخواند؟ تشییع 7 تیر ماه 1404 میرود کنار تشییع 2 خرداد ماه 1403، میرود کنار تشییع 16 دی ماه 1398. تاریخ این مملکت را همین تابوتها و صداها و آدمهایی که این نغمه را میشنوند، تعیین میکنند.
حالا صدای قهرمانها نزدیکتر از همیشه است. قدری عقبتر میروم تا بهتر ببینم. همهجور آدم در این جمعیت دیده میشود. آدمهایی که شاید خیلیها دوست ندارند در میدان باشند. آدمهایی که نوشتن از حضورشان واجب است. نوشتن از این قاب مهم است، برای همین به سراغ هنرمندان و کسانی رفتیم که حرفی داشتند برای گفتن. به سراغ کسانی که قلمشان راوی همین نگاهها و نغمههاست. در این دو صفحه «فرهیختگان» سعی کردیم شما هم در مسیر انقلاب تا آزادی راه بروید. شما هم بشنوید همراهی نوحه و سرود ملی را. شما هم بشنوید صدای این وحدتِ حسینی را. وحدتی که چشمهای شهدا، پرچم ایران و امام حسین(ع) روایتش میکنند.
پرونده ویژۀ «فرهیختگان» را در پیوندهای زیر بخوانید:
مطالب پیشنهادی













