فاطمه امینی، مجری در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:

فاطمه امینی، مجری برنامه‌های کودک: واقعیت این است که ما مجریان کودک، با وجود همه مشکلاتی که در زندگی شخصی‌مان داریم، وقتی پای اجرا و کودکان وسط می‌آید، آن‌ها را کنار می‌گذاریم و فقط به کارمان فکر می‌کنیم. کاراکتری که من اجرا می‌کنم، نقش یک دختر بچه است؛ بنابراین باید با دقت، با نگاهی روان‌شناسانه و کاملاً باورپذیر اجرا شود. 

  • ۱۴۰۴-۰۳-۲۸ - ۰۹:۴۶
  • 00
فاطمه امینی، مجری در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:

به‌جز آرامش بچه‌ها، هیچ‌چیز دیگری در زندگی‌ام اهمیت ندارد

به‌جز آرامش بچه‌ها، هیچ‌چیز دیگری در زندگی‌ام اهمیت ندارد
مریم فضائلیمریم فضائلیخبرنگار

کمی آن‌سوتر از استودیوی شبکه‌ خبر، درست در همان لحظاتی که سحر امامی با شجاعت دستانش را بالا می‌برد و زیر صدای انفجار‌های ساختمان شیشه‌ای صداوسیما فریاد «الله‌اکبر» سر می‌دهد و با صلابت، چهره‌ واقعی رژیم صهیونیستی را به تصویر می‌کشد، شبکه‌ کودک در حال پخش برنامه‌ای دیگر بود؛ برنامه‌ای با عنوان بچه مرشد که در آن داستان‌های شاهنامه روایت می‌شد. برنامه‌ای درباره‌ قهرمان‌ها و الگو‌هایی که این روز‌ها برنامه‌سازان، تمام تلاششان را می‌کنند تا ایران را از غم و ترس دور نگه دارند. 

نقاله‌خوان برنامه، با صدایی رسا، روایت رشادت‌های شاهنامه‌ را می‌خواند. دقیقه‌ سیزدهم پخش زنده بود که ناگهان مکثی کرد، لحظه‌ای کوتاه همگی ایستادند و نگاهی به پشت دوربین انداختند. در همان لحظه، صدای فاطمه امینی، در نقش دخترکی به نام گلی باقلوازاده، تنها زن حاضر در استودیو، شنیده شد که مردان حاضر را با گفتن: «ادامه، ادامه» به ادامه دادن دعوت می‌کرد. 
نقاله‌خوان دوباره در نقش خود فرو رفت و خواند: 
«بدو اژد‌ها گفت: نام تو چیست؟ 
که زاینده را بر تو باید گریست...»
و ناگهان، همه‌ حاضران در استودیو، با لب‌هایی خندان و بی‌هیچ نشانی از ترس، هم‌صدا گفتند: 
«وقت ما تمام شد، ادامه‌اش را فردا می‌گوییم.»
همان لبخند‌ها، همان صدا‌های آرام که تمام تلاششان را می‌کردند تا به دور از ترس به کودکانی که پای تلویزیون نشسته‌اند آرامش بدهند، پاسخی بود به اسرائیل؛ رژیمی که در لحظات آخر، بی‌هدف دست‌وپا می‌زند. پاسخی که از دل شاهنامه و جان مردم این سرزمین بیرون آمد: 
«چنین داد پاسخ که من رستمم، 
ز دستان و از سام و از نیرمم، 
به تنها یکی کینه‌ور لشکرم.»
به همین بهانه، گفت‌وگویی داشتیم با فاطمه امینی، مجری برنامه‌ کودک و از او درباره‌ حس و حالش در یکی از حساس‌ترین لحظات کاری‌اش پرسیدیم. امینی از دقایق پیش از انفجار در ساختمان شیشه‌ای صداوسیما برایمان گفت؛ روایت‌هایی که در تک‌تک واژه‌هایش، عشق به کار و علاقه‌ عمیقش به کودکان به‌روشنی دیده می‌شد. 

برایمان از روز حمله رژیم صهیونیستی به صداوسیما بگویید، چه اتفاقی در آن لحظه افتاد؟ 

مثل همیشه برای اجرای برنامه زنده به استودیو می‌رفتیم. واقعیت این است که ما مجریان کودک، با وجود همه مشکلاتی که در زندگی شخصی‌مان داریم، وقتی پای اجرا و کودکان وسط می‌آید، آن‌ها را کنار می‌گذاریم و فقط به کارمان فکر می‌کنیم. کاراکتری که من اجرا می‌کنم، نقش یک دختر بچه است؛ بنابراین باید با دقت، با نگاهی روان‌شناسانه و کاملاً باورپذیر اجرا شود. 

در مورد همان لحظه‌ انفجار، بفرمایید چه اتفاقاتی افتاد یا چه احساسی داشتید که باعث شد بلافاصله بگویید «ادامه، ادامه» و نگذارید که برنامه به هم بریزد؟ خیلی‌ها آن لحظه را تحسین کردند. 
شدت انفجار به حدی بود که ساختمان ما تکان شدیدی خورد، حتی از زلزله‌هایی که قبلاً تجربه کرده بودیم، شدیدتر بود. صدای مهیبی شنیده شد. نکته نگران‌کننده این بود که ما می‌دانستیم معاونت سیما هم در همین ساختمان قرار دارد و به‌عنوان یک ساختمان مهم، ممکن بود هدف قرار بگیرد. واقعاً منتظر بودیم نوبت ما هم برسد. نکته‌ای که شاید جالب باشد این است که برخی دوستان رسانه‌ای بعداً به من گفتند فکر کردند من همان لحظه گفتم «ادامه»، ولی واقعیت این است که ما از ساعت‌ها قبل می‌دانستیم که ممکن است حمله‌ای صورت بگیرد. با این حال تصمیم ما این بود که اجرا را به پایان برسانیم، چون اگر آمده‌ایم برای کار، باید کارمان را انجام بدهیم. همه‌مان با همین نگاه رفتیم روی آنتن. 

بعد از این اتفاق اعلام شد افراد داخل سازمان صداوسیما در جریان این حمله بودند؛ اما با این حال به کارشان ادامه دادند؛ درست است؟ 

بله، ما از قبل از طریق بیانیه‌ها متوجه شده بودیم که احتمال وقوع حادثه‌ای هست، اما کسی چیزی نمی‌گفت، فقط به هم نگاه می‌کردیم. استرس، ترس، همه چیز وجود داشت. طبیعی هم بود، چون ما همگی خانواده و عزیزانی داریم. اما در نهایت تصمیم گرفتیم اجرا را انجام بدهیم. به نظرم آنچه بعد از حادثه رخ داد و کار ادامه پیدا کرد، یک اقدام فوق‌العاده نبود. ما فقط وظیفه‌مان را انجام دادیم، مثل کسانی که این روز‌ها در بیمارستان‌ها، آتش‌نشانی و سایر بخش‌ها کار می‌کنند. 

چگونه شرایط و بحران را مدیریت کردید؟ 

در آن لحظه، فقط چیزی که از استادانم یاد گرفته بودم در ذهنم بود؛ اینکه هیچ اتفاقی پشت صحنه نباید روی صحنه دیده شود. خاطراتی دارم که قابل گفتن نیستند، چون شامل ممیزی می‌شوند، اما همیشه آموخته‌ام که حتی اگر بیمار باشی، باید خودت را به اجرا برسانی. مخاطب هیچ مسئولیتی در برابر شرایط ما ندارد. این اصل همیشه در ذهن من حک شده؛ در هر شرایطی، کار باید ادامه پیدا کند، حتی اگر آن ساختمان هم فرو می‌ریخت، باز هم ما باید تا لحظه آخر اجرا می‌کردیم. 

نکته قابل‌توجه این است که اگر در آن لحظه استودیو را ترک می‌کردید، هیچ‌کس شما را سرزنش نمی‌کرد. این واکنش طبیعی هر انسان است. اما اینکه شما ماندید و برنامه را ادامه دادید، باعث شد این لحظه خیلی ارزشمند بشود. در فضای مجازی هم دیدم برخی نوشته بودند آن عبارت «ادامه، ادامه» که شما گفتید، همان حال و هوایی را داشت که خانم امامی در شبکه خبر هنگام گفتن «الله‌اکبر» ایجاد کرده بود. اما شما این فضا را با زبان کودکانه‌تان منتقل کردید. 
بچه‌ها برای من مثل فرزندانم هستند. برای آرامش و لبخند آن‌ها، هیچ چیز دیگری در زندگی‌ام اهمیت ندارد. واقعاً تمام زندگی‌ام را وقف کودکان کرده‌ام و امیدوارم از این پس هم این توفیق ادامه داشته باشد. 

در پایان اگر نکته‌ای هست، خوشحال می‌شویم بفرمایید. 
فقط امیدوارم شادی و آرامش، خیلی زود دوباره به خانه‌ها و دل‌های مردم برگردد، ان‌شاءالله. 

نظرات کاربران