ایران؛ نخ تسبیح هنرمنداندر پی حمله اخیر اسرائیل به ایران، موجی از واکنشها در سراسر جهان به راه افتاده است. این حادثه که به نگرانیهای فزایندهای درباره تشدید تنشها در منطقه دامن زده است، بازتاب گستردهای در بین اقشار مختلف جامعه، از جمله هنرمندان داشته است.
همگرایی اهالی فرهنگ و هنر در دفاع از خاک ایران

فرهیختگان: ساعت حوالی سه و 20 دقیقه صبح روز جمعه. اولین انفجار اتفاق میافتد. خبرها چند دقیقه بعد منفجر میشوند. دوباره ساعتها مهم میشوند و البته خبرها. جنگ زمان را کند میکند. زمان که کند شود همه چیز عمیقتر میشود. همه بیشتر فکر میکنند. همه چیز واقعیتر میشود. ترس، خشم و حتی شادی عمق پیدا میکند. وقتی مرگ را در جلوی چشمانت میبینی، آدمیزاد بودن یادت میافتد. همینجاست که تراژدی و البته حماسه آغاز میشود. و مگر نه این است که هر حماسه از دل تراژدی اتفاق میافتد.
درست در همین لحظه و درست در همین جدالهای عمیقِ انسانی است که سره از ناسره جدا میشود. درست در همین لحظه است که انفعال دیگر معنایی پیدا نمیکند. ساعت حوالی چهار صبح، تصویری از پسربچهای زیر آوار منتشر میشود. تصویری که اگر آدمیزاد باشی، قلبت را ذرهذره میکند. سه ساعت بعد تصویر پرنیا زیر دیوار در خبرگزاریها منتشر میشود.
وقتی هوا روشن شد، در میان کندی ساعتها صدای ایران بلند میشود. نام شهدا که خوانده میشود انگار دوباره دفاع مقدس آغاز شده و سراج باید «گلبرگ سرخ لالهها» را بخواند. تصاویر شهدا بغضها را میترکاند. شاید برای خیلیها عجیب به نظر برسد اما اولین واکنش را پریناز ایزدیار نشان میدهد. او عکس کودک زیر آوار را منتشر میکند و تنها یک جمله میگوید: «فقط میتونم بمیرم برات.»
چند دقیقه بعد موج واکنشهای هنرمندان و اهالی فرهنگ آغاز میشود. از شاعر گرفته تا بازیگر، از کارگردان گرفته تا نویسنده. انگار تصویر کودک زیر آوار کار خودش را کرده. برای داشتن اتحاد نیاز است یک چیزی آدمها را تکان بدهد. یک چیزی به خاطرشان بیاورد که در میانه این روزگارِ پر از تعجیل، صدای انفجار لازم است تا پای همه چیز را از ابتذال بیرون بکشد. گاهی یک تراژدی نیاز است تا حماسه رقم بخورد. گاهی یک حماسه نیاز است تا صداها یکی شود. دیگر نه اخبار فرهنگی اهمیت دارد و نه اخبار ورزشی و... دیگر اینکه فلان فیلم اکران میشود یا نه و یا اینکه فلان فیلم تبلیغ شده یا نه مهم نیست. حالا همه چیز معطوف به جنگ است و آدمهای درون جنگ. انگار کمکم صدای سوی دیار عاشقانِ آهنگران جایش را به صدای سراج میدهد. ساعت که به حوالی 9 شب نزدیک میشد، واکنشها از تراژدی به سمت حماسه میرفت. در این گزارش دوصفحهای از «فرهیختگان» راوی واکنشها هستیم. واکنشهایی که از تاجیکستان گرفته تا آمریکا از قلبهای هنرمندان روانه دلهای مردم ایران شد. این چند صفحه را نه برای آرامش و تسلای خاطر بلکه برای این نوشتیم که فراموش نکنیم همه با هم هستیم؛ آن هم برای یک خاک.
مطالب پیشنهادی













