
گروههای نمایشی صرفا میخواهند نمایشی روی صحنه ببرند، حال این نمایش در سالن اصلی تئاترشهر باشد یا در محراب مسجد رسولا...(ص) قزوین.
مسجد، تئاتر و جای خالی مفاهیم

نمایشهای اجرا شده در این جشنواره بیشتر همسو با خواستهایی بودند که در این سالها به حوزه هنری منتسب میکنند. به عبارتی موضوعات همان چیزهایی بودند که با شنیدن نام حوزه هنری در ذهنتان متبلور میشود. موضوعاتی چون جنگ، گناه، معضلات اجتماعی و سجایای اخلاقی دستمایه بیشتر آثاری بود که در این جشنواره اجرا شدهاند. اما قرار نیست در این مقال صحبتی از چگونگی آثار اجرا شده داشته باشم؛ بلکه قصد آن است نگاهی به رابطه مسجد، مردم و تئاتر داشته باشم.
در ابتدای منتشر شدن فراخوان جشنواره تئاتر بچههای مسجد، به جای واژه جشنواره از واژه همایش استفاده شده بود. نویسندگان فراخوان بر این اندیشه بودند تا رخداد هنری درون مسجد را به مثابه گردهمایی مومنان در مسجد برای ادای فریضه نماز بازنمایی کنند. مسجد بهعنوان مکانی خاص با کاربری خاص، میزبان امری بیرونی بود که میتوانست خود عبادت فرض شود. کمااینکه نمایشهای اجرا شده نیز مدعی آن هستند که رابطه مستقیمی با پیامها یا تبعات مسجد، نماز و عبادت دارند.
در چنین شرایطی که مسجد بهعنوان یک مکان برای اجرای نمایش برگزیده میشود و دقیقا به معنای دقیق واژه تئاتر(محل تماشا کردن) نزدیک میشود، این پرسش مطرح است که کدامیک باید خود را با دیگری بیشتر منطبق کند: «مسجد با نمایش یا نمایش با مسجد؟» تصور نگارنده پیش از حضور در مسجد به واسطه تحصیلات و تحقیقات آن بود که نمایش باید خود را با مسجد وفق دهد. به عبارتی مسجد بهعنوان یک مکان نامتعارف برای اجرای تئاتر، واجد ویژگیها و امکاناتی است که هنرمند میتواند با بهرهگیری از آن نمایش بیافریند. نمونه جذاب آن شاید نمایش «سال ثانیه» از حمید پورآذری باشد که برای اجرا در یک زمین تنیس طراحی شده بود و ملاک کارگردان در انتخاب متن و نحوه بازی بازیگران، امکاناتی بود که زمین تنیس در اختیارش قرار میداد.
در چنین شرایطی، در این جشنواره هیچ نمایشی از امکانات مسجد برای آفرینش اثر هنری بهره نگرفته بود. کارگردانان و مولفان مسجد را صرفا همان تئاتر پنداشته و در تلاش بودند مسجد خود را با نمایش آنان وفق دهد. برای مثال در نمایشی از سیستم صوتی مضاعف استفاده میشود یا آنکه در نمایشی دیگر با وجود نور بسیار مسجد – که خاموش هم نمیشود – از نورهای زمینی استفاده میشود. بدون آنکه این نورپردازی یا قابلیت صوتی کمکی به اثر نمایشی کنند. گروههای نمایشی صرفا میخواهند نمایشی روی صحنه ببرند، حال این نمایش در سالن اصلی تئاترشهر باشد یا در محراب مسجد رسولا...(ص) قزوین.
در چنین شرایطی است که نمایشها آرام آرام از همان مفهوم همایش نیز دور میشوند. دیگر ما با همایش روبهرو نیستیم؛ چراکه همایش برابر با یک رویداد خارج از چارچوبهای مرسوم تئاتری است. همه چیزش منوط به یک دعوت و پذیرش آن است. در عوض در نمایشها با وجود حضور مخاطب، او را به سکوت دعوت میکردند. به عبارتی بدون درنظر گرفتن آنکه محل نمایش یک مسجد است، از قابلیت انسانی مسجد نیز گروهها فاصله میگرفتند. در یک همایش مسجدی ممکن است عدهای به پای تماشای یک نمایش بنشینند و عدهای نیز مشغول عبادت باشند؛ کما اینکه در قزوین چنین بود. در حالی که در نمایش زنی از مرگ دختر بارداری گریه میکرد، پیرمردی نشسته بر صندلی، صفحاتی از قرآن را قرائت میکرد. این یک همایش است که در آن هر فرد بسته به قابلیت مکانی مسجد از آن بهره میبرد.
در چنین پروسهای مسجد به یک محیط بدل میشود و اثر هنری در حال اجرا یک اثر محیطی است که مخاطب در گذر خود، برمیگزیند آن را ببیند یا خیر. تصور کنید در یک اجرای خیابانی ناگهان فردی نامرتبط با نمایش – شخصی که مخاطب اثر نیست – بگوید ساکت باش! مساله آن است که بازیگر باید براساس امکانات محیط خود نمایشش را پیش برد.
پس به نظر میرسد بیشتر وفقپذیری نمایشها در این برنامه صرفا همان محتوای اثر باشد که همان را هم میتوان اشتباه دانست. برای مثال آیا نمیشود در مسجد نمایشی کمدی اجرا کرد؟ آیا نمیشود در مسجد یک سخنرانی دراماتیک در باب مسائل روز داشت، یک مونولوگ که نمونه جذابش را سال گذشته در جشنواره تئاتر فجر دیدیم؟ همه آنها شدنی است، اگر نگاه هنرمندانهای به مسجد داشته باشیم به جای آنکه مسجد را صرفا یک فرصت برای اجرای تئاتر بدانیم.
* نویسنده : احسان زیورعالم روزنامهنگار
