درنگی بر شهادت هدایت‌الله دیده‌بان و بحران حمایت حقوقی از حافظان محیط‌زیست

وقتی ظرف کمتر از دو ماه، دو محیط‌بان باسابقه به شهادت می‌رسند، این نه فقط یک تراژدی فردی بلکه نمادی از یک بحران است. بحران در قوانین، در تجهیزات، در امنیت شغلی، و شاید مهم‌تر از همه، در اولویت‌دادن به محیط‌زیست در سطح کلان. شهادت دیده‌بان، درست در آستانه روز جهانی محیط‌زیست، بار دیگر این واقعیت را یادآوری کرد: حفاظت از طبیعت بدون حفاظت از حافظان آن، شعاری بیش نیست.

  • ۱۴۰۴-۰۳-۱۸ - ۱۹:۵۷
  • 00
درنگی بر شهادت هدایت‌الله دیده‌بان و بحران حمایت حقوقی از حافظان محیط‌زیست

محیط‌بانان؛ سربازان بی‌سپر طبیعت ایران

محیط‌بانان؛ سربازان بی‌سپر طبیعت ایران

سمیرا خباز، خبرنگار: ۱۳ خرداد ۱۴۰۴، هدایت‌الله دیده‌بان، محیط‌بان منطقه حفاظت‌شده خائیز در استان کهگیلویه و بویراحمد حین مقابله با شکارچیان غیرمجاز با اصابت گلوله به سر، جان خود را از دست داد. خبری که نه‌تنها جامعه محیط زیستی کشور را در بهت فرو برد، بلکه زنگ خطری جدی برای وضعیت حمایت از حافظان طبیعت به صدا درآورد. این دومین محیط‌بان شهید ایران در کمتر از یک ماه بود. کاظم مصدق، محیط‌بان ۴۵ ساله پارک ملی گلستان نیز در اواسط اردیبهشت، در منطقه کویلر، هدف گلوله شکارچیان قرار گرفت و جان باخت. در هر دو مورد با محیط‌بانانی حرفه‌ای و باسابقه مواجه بودیم که در جریان مأموریت، قربانی خشونت مسلحانه شدند. هدایت‌الله دیده‌بان، ۵۱ ساله و دارای ۲۱ سال سابقه، پیش از این نیز دو بار از سوءقصد جان سالم به‌در برده بود. او که از محیط‌بانان نمونه کشور به‌شمار می‌رفت، سه سال پیش در برنامه‌ای تلویزیونی با صدایی بغض‌آلود، از وضعیت نابسامان معیشتی و کمبود تجهیزات محیط‌بانان گفته بود. از جیب خرج کردن برای خرید دوربین، جلیقه، بنزین و دیگر اقلام مأموریت؛ از حقوق ناچیز سه‌میلیونی و از اضطراب دائمی بابت استفاده از سلاح سازمانی در مواقع تهدید جانی. آن روز‌ها، دیده‌بان با حسرت از منطقه حفاظت‌شده خائیز سخن می‌گفت؛ زیستگاهی با بیش از ۳۲ هزار هکتار وسعت که ۲۵ سال برایش جنگیده بود، اما به گفته خودش، در عرض دو ماه با هجوم متخلفان و کم‌توجهی‌ها رو به نابودی رفته بود.

خائیز؛ مرز بی‌پناه حیات‌وحش جنوب

منطقه حفاظت‌شده خائیز، واقع در مرز کهگیلویه و بویراحمد و خوزستان، از مهم‌ترین زیستگاه‌های حیات‌وحش جنوب کشور است. منطقه‌ای کوهستانی با گونه‌هایی ارزشمند از پستانداران، خزندگان و پرندگان نایاب. اما در نبود پشتیبانی سازمانی، خائیز به میدان نبردی نابرابر میان محیط‌بانان کم‌تجهیز و شکارچیان تا بن دندان مسلح تبدیل شده است. در چنین شرایطی، مأموران محیط‌زیست حتی برای اعزام به مأموریت شبانه، فاقد جلیقه ضدگلوله، خودرو‌های مناسب یا بی‌سیم‌های امن هستند. آن‌ها با جان خود از طبیعت دفاع می‌کنند، اما نه پشتوانه حقوقی کافی دارند و نه امنیت شغلی.

قانونی که اجرا نمی‌شود

پس از سال‌ها مطالبه، در سال ۱۳۹۹ «قانون حمایت از محیط‌بانان و جنگل‌بانان» در مجلس شورای اسلامی تصویب شد؛ گامی امیدبخش برای صیانت از حقوق این قشر پرخطر. اما واقعیت صحنه‌های مأموریت نشان می‌دهد که این قانون هنوز به معنای واقعی اجرا نمی‌شود. ابهام در تفسیر قانونی استفاده از سلاح، نبود ضمانت اجرای روشن و عدم آموزش حقوقی به محیط‌بانان موجب شده است که بسیاری از آنان در صورت دفاع از خود، با اتهام قتل عمد یا شبه‌عمد مواجه شوند. در مواردی حتی حکم به پرداخت دیه نیز صادر شده است؛ وضعیتی که محیط‌بان را در دو راهی مرگ یا محکومیت قرار می‌دهد. علاوه بر این، ضعف در تأمین تجهیزات مدرن، امکانات ایمنی و آموزش حرفه‌ای، شرایط را برای نیرو‌های محیط‌زیست دشوار کرده است. فقدان بودجه کافی در سازمان حفاظت محیط‌زیست نیز باعث شده است که نیرو‌های خط مقدم، با ابتدایی‌ترین ابزار ممکن، مقابل متخلفان حرفه‌ای قرار گیرند.

فاجعه‌ای که ادامه دارد

وقتی ظرف کمتر از دو ماه، دو محیط‌بان باسابقه به شهادت می‌رسند، این نه فقط یک تراژدی فردی بلکه نمادی از یک بحران است. بحران در قوانین، در تجهیزات، در امنیت شغلی، و شاید مهم‌تر از همه، در اولویت‌دادن به محیط‌زیست در سطح کلان. شهادت دیده‌بان، درست در آستانه روز جهانی محیط‌زیست، بار دیگر این واقعیت را یادآوری کرد: حفاظت از طبیعت بدون حفاظت از حافظان آن، شعاری بیش نیست. تا زمانی که محیط‌بانان کشور همچنان «سربازان بی‌سپر» باقی بمانند، نباید انتظار داشت که منابع طبیعی با پایداری و امنیت حفظ شوند. امروز ضرورت بازنگری در قوانین حمایتی محیط‌بانان و تسریع در اجرای کامل آن‌ها، بیش از همیشه احساس می‌شود. هر روز تأخیر، ممکن است به بهای جان یک محیط‌بان تمام شود. دستگاه قضایی، مجلس، دولت و سازمان محیط‌زیست باید به شکل هماهنگ و اورژانسی، سازوکاری فراهم کنند که نه‌تنها محیط‌بانان را در برابر قانون، بلکه در برابر تهدید‌های فیزیکی نیز محافظت کند. هدایت‌الله دیده‌بان رفت اما میراث او، صدای خاموش‌شده بسیاری از محیط‌بانانی است که در سکوت جانشان را فدای طبیعت کرده‌اند. نباید اجازه داد که این صدا دوباره و دوباره تکرار شود.

پوتین‌های فرسوده، قلب‌هایی مقاوم

علاوه بر این ضعف در تأمین تجهیزات مدرن، امکانات ایمنی و آموزش حرفه‌ای شرایط را برای نیرو‌های محیط‌زیست دشوار کرده است. فقدان بودجه کافی در سازمان حفاظت محیط‌زیست نیز باعث شده است نیرو‌های خط مقدم با ابتدایی‌ترین ابزار ممکن مقابل متخلفان حرفه‌ای قرار گیرند. در بسیاری از مناطق، محیط‌بان‌ها خود برای خرید بنزین، باتری دوربین یا حتی غذای مأموریت از جیب خود هزینه می‌کنند. در دل سکوت کوهستان‌های خائیز، هنوز پژواک صدای گام‌های شهید دیده‌بان در ذهن همکارانش طنین دارد؛ مردی که نه به‌خاطر مأموریت که به‌خاطر عشق به درختان، پرندگان و سنگ‌های بی‌دفاع آن سرزمین، جان داد. اما آیا وقت آن نرسیده که به‌جای نثار گل بر مزار حافظان طبیعت، با قانون، با بودجه، با حمایت عملی از تکرار چنین فقدان‌هایی جلوگیری کنیم؟ آنچه محیط‌بانان نیاز دارند، نه فقط اندوه پس از حادثه که چتری از امنیت پیش از فاجعه است. نباید اجازه داد که اندوه، دوباره و دوباره تکرار شود.

نظرات کاربران