یادداشت/ ایمان رنجبر روزنامه‌نگار

در مجموع «گفت‌وگوی شبانه» با تمام نقاط ضعف و قوتش، در شرایطی که سالن‌های تئاتر شهرمان پر است از نمایش‌هایی که عاری از دغدغه و اندیشه است، این تئاتر بدون هیچ‌گونه ادعایی یا حمایت نهاد، سازمان یا فرد و افرادی، به‌صورت مستقل و بدون بودجه چشمگیر، گفت‌وگوهای شبانه ارزشمند و شنیدنی‌ای دارد.

  • ۱۳۹۷-۰۵-۲۲ - ۱۸:۳۶
  • 00
یادداشت/ ایمان رنجبر روزنامه‌نگار

«گفت‌وگوی شبانه»، بی‌ادعا پر از صدا

«گفت‌وگوی شبانه»، بی‌ادعا پر از صدا

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، «گفت‌وگوی شبانه» عنوان تئاتری است که از تاریخ هفت الی 31 مردادماه در سالن نمایش اداره تئاتر، به کارگردانی «راحله شمس‌آبادی» روی صحنه است. نمایشنامه این اثر که نوشته «فریدریش دورنمات» است همچون دیگر آثار وی مضمونی فلسفی و سیاسی-اجتماعی دارد. داستان «گفت‌وگوی شبانه» داستان جلادی است که از طرف فردی مامور شده تا نویسنده‌ای را بکشد. او نیمه‌شب به خانه نویسنده می‌رود تا بی‌سر و صدا وی را به قتل برساند اما نویسنده بیدار است و در انتظار او نشسته است. نویسنده درخواست می‌کند قبل از مرگش گفت‌وگویی بین آنها صورت گیرد. در این گفت‌وگوها اتفاقاتی می‌افتد که سرنوشت هر دو کاراکتر را دچار تغییر می‌کند. اگر بخواهیم نگاهی دقیق‌تر به این نمایش داشته باشیم باید گفت اولین چیزی که در این اثر قابل توجه است، سادگی اثر است! سادگی در طراحی صحنه، دکور غیر‌حجیم و... که در‌واقع ارزش این سادگی، زمانی بیشتر به چشم می‌آید که با دقت بیشتر متوجه می‌شویم این سادگی‌ از دل اثر به‌دست آمده است. کارگردان نمایش به‌خوبی متوجه شده اقتضای این متن، فضای غیرشلوغ و سبک است، وگرنه حرف «دورنمات» درک و صدایش شنیده نمی‌شود. اگر خانه‌ «نویسنده»ای که قرار است به‌خاطر نوشته‌هایش بدون دادگاه محاکمه شود و با کارد یک جلاد به قتل برسد، مجلل و شلوغ باشد، تضادی هولناک بین اندیشه و حرف‌های نویسنده و آنچه که می‌بینیم پیش خواهد آمد.

هرچند که مقصود از سبک بودن دکور و آکساسوار، عاری بودن از خلاقیت نیست، بلکه برعکس، با مشتی کاغذ و چندی کتاب و میز کهنه چوبی فضایی ایجاد شده که به محض روشن شدن سن نمایش، مخاطب به دنیای اثر می‌رود و با فضا ارتباط می‌گیرد. البته شعارها و دست‌نوشته‌های آویز از در و دیوار کمی به‌سوی کلیشه و گاهی بی‌ارتباط با اصل قصه و هدف نمایش، سوق پیدا می‌کند، که بحثش جای خود دارد.

خب فضای خلوت و نمایشی که کلا دو بازیگر دارد، کار را کمی برای کارگردان سخت‌تر کرده و در میزانسن محدودش می‌کند، اما کارگردان تا حد نسبتا خوبی توانسته مانع این اتفاق شود و از تمام فضای صحنه، حرکات و میزانسن‌های پیش برنده استفاده کند و اجازه ندهد قوای بصری تماشاگرش ارضا نشود. در مورد بازیگران هم باید گفت طبیعتا وقتی قرار است دو بازیگر یک نمایش را جلو ببرند و اجرا کنند، به محض آنکه یک کدام از کاراکتر‌ها کمی از جهان نمایش فاصله بگیرند یا در نوع ارتباط‌شان خللی وارد شود، در نتیجه ریتم نمایش و تمام اثر آسیب می‌بیند. پس بازی و ایفای نقش چنین نمایشی کار نسبتا سختی است.

در «گفت‌وگوی شبانه» بین بازیگران یک نوع تقابل تیپ و کاراکتر است که نمایش را پیش می‌برد، همان‌طور که گفته شد ما در این نمایش دو بازیگر می‌بینیم، یکی همان نویسنده‌ای است که قرار است به قتل برسد و این آقای «نویسنده» یک شخصیت و کاراکتر است و دارای فردیتی کاملا غیرقابل پیش‌بینی و دارای زوایای مختلف است، او با تماشاگر ارتباط می‌گیرد و تماشاگر هم او را باور می‌کند، البته درست است گاهی دیالوگ‌هایش بوی شعار می‌گیرد و گاهی برخی واکنش‌هایش فهمیده نمی‌شود و قابل درک نیست، اما در کل به اصطلاح توانسته نقش را در‌بیاورد ونماینده خوبی از نویسنده، نویسندگان و جامعه روشنفکری مبارزه‌طلب، نه‌تنها در جامعه خودش که از تمام جهان باشد.

در مقابل او «جلادی» است که از حد یک تیپ فراتر نمی‌رود و حتی پاره‌ای اوقات به یک نقش تیپیکال ضعیف نزدیک می‌شود. به‌عنوان مثال تیک عصبی‌ای که دارد، همچون گوشت زائد روی گونه، نگاه تماشاگر را پس می‌زند، یا نوع و لحن بیان دیالوگ‌هایش که تو گویی انشا می‌خواند، بدن منقبض و راه رفتن و حرکات رباتیکش همه نشان از این دارد که او نمی‌داند کجای جهان نمایش است و باید از چه و کجا به کجا برسد. حتی موقعیتی که در پایان قصه در آن قرار می‌گیرد و به‌نوعی کاتارسیس و دگرگونی‌ای را که تجربه می‌کند، برای مخاطب قابل باور نیست، چون مقدمات آن درک نشده است و تماشاگر نمی‌داند چه عللی باعث این تغییر نگاه او و موقعیت جدید وی شده است، تا حالا بخواهد باور کند. مثل سریال‌های تلویزیونی است که یک ضدقهرمان یا یک کاراکتر کاملا سیاه و منفی به‌صورت ناگهانی و بدون هیچ پیش‌زمینه قابل درکی، ناگهان شب‌قدر مثلا توبه می‌کند و فردای روزش معتمد محله می‌شود. بدیهی است که مخاطب آن را پس می‌زند.

در این گیر‌و‌‌‌دار دعوای تیپ و شخصیت ابزاری که خیلی جاها به‌موقع به کمک گروه می‌آمد طراحی نور بود، چون طراحی نور لحظه‌ای باید روی نقطه‌ای یا بازیگری فوکوس و توجه‌ها را به آن جلب کند یا برعکس بخواهد نقطه‌ای را بپوشاند و اجازه ندهد دیده شود، از خلاقیت خوبی برخوردار و در این زمینه موفق بود.

همچنین بین طراحی نور و طراحی صحنه هماهنگی درستی وجود داشت که لحظه‌به‌لحظه با یکدیگر مسیر زیرلایه متن و حرکت به‌سمت کنش نهایی را پیش می‌بردند. برخلاف موسیقی و اغلب افکت‌های صوتی که به قول اهالی موسیقی فالش می‌زدند و اصلا انگار برای فضای دیگری ساخته شده بودند؛ نه این نمایش، چون اگر نگوییم همه‌شان می‌توان گفت اکثر‌شان نه در جای درست پخش می‌شدند و نه تماشاگر را همراه می‌کردند بلکه برعکس گاهی او را دور از دنیایی می‌کردند که نمایش می‌خواست برای‌شان روایت کند.

طراحی گریم و لباس نه دارای خلاقیت آنچنانی بودند که قابل تحلیل باشند و نه ضعیف که بخواهیم علیه‌شان حرفی بزنیم، پس در همان حد و سطح متوسط می‌پذیریم و به سراغ طراحی پوستر می‌رویم. طراح پوستر این نمایش با هوشیاری مناسب، مخاطب را از لحظه خرید بلیت تا سالن انتظار و شروع اجرا درگیر قصه‌ای می‌کند که بین هشت‌پا و کتاب‌ها و آن شبح نامعلوم در جریان است و حتی اگر تماشاگر کمی پیگیر باشد حتی بعد از نمایش هم از این رابطه می‌تواند به تحلیل بیشتری برسد. در‌واقع می‌توان گفت پوستر به‌خوبی مخاطب و تماشاگر را پیش از شروع اجرا، وارد فضای نمایش و دنیای قصه می‌کند. در مجموع «گفت‌وگوی شبانه» با تمام نقاط ضعف و قوتش، در شرایطی که سالن‌های تئاتر شهرمان پر است از نمایش‌هایی که عاری از دغدغه و اندیشه است، این تئاتر بدون هیچ‌گونه ادعایی یا حمایت نهاد، سازمان یا فرد و افرادی، به‌صورت مستقل و بدون بودجه چشمگیر، گفت‌وگوهای شبانه ارزشمند و شنیدنی‌ای دارد.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران