«زخم کاری» در «خانه پوشالی»

فشار جامعه اقتصادی آمریکا به ماسک، سرانجام باعث شد تا او به همکاری خود با دولت پایان دهد. همکاری پردردسری که برای او و شرکتش آسیب‌های مالی فراوانی را به همراه آورده بود.

  • ۱۴۰۴-۰۳-۱۶ - ۱۷:۲۴
  • 10
«زخم کاری» در «خانه پوشالی»

دونالد ترامپ، ایلان ماسک و فرانک آندروود!

دونالد ترامپ، ایلان ماسک و فرانک آندروود!

 اگر راستش را بخواهید، فضای کاخ سفید به‌شدت شبیه سریال بسیار جنجالی و تحسین شده خانه پوشالی شده. دقیقاً شبیه به همان چیزی که وادارمان می‌کرد تا نسبت به اتفاقات پشت پرده کاخ سفید، هر آنچه در ذهن داریم را تغییر بدهیم و سطح جدیدی از فساد، قدرت از کنترل خارج شده و روابط اقتصادی مشکوک با آدم‌های سودجو را مجسم کنیم. آنچه امروز در کاخ سفید رخ‌داده، حتماً پیش‌ازاین نیز رقم خورده. خاصه در دولت ترامپ که آدم‌ها عین قطار شهری می‌آیند و می‌روند. سیاهه اسامی آدم‌هایی که ترامپ با آنها مثل دستمال‌کاغذی رفتار کرده، آن‌قدر طولانی است که می‌شود با اسمشان روی جلد یک روزنامه را طراحی کرد. دلیلش هم البته این است که ترامپ به چیزی جز وفاداری محض اعتقاد ندارد. او امثال دی جی ونس را می‌پسندد که یاد گرفته‌اند برای قرارگرفتن در کنار قدرت، بهایش را پرداخت کنند و بهای ایستادن کنار دونالد، وفاداری محض، بستن دهان و تنها بر زبان آوردن چیزهایی است که ارباب دوست دارد بشنود.

 اینجا شما به یک شخص بیمار روانی بسیار خودشیفته طرفید که اگر ثروتش نبود، شاید مدت‌ها پیش در بیمارستان بستری‌اش می‌کردند. آدمی که عکس خودش را با شمایل پاپ جدید در فضایی رسمی منتشر می‌کند و به عزاداری صدها میلیون انسان برای ازدست‌دادن رهبر معنوی خود بی‌تفاوت است، انسانی نیست که بشود با او به‌راحتی کنار آمد.

 اما برویم سراغ داستان ترامپ و ماسک. این دو پیش‌ازاین هم در دولت اول دونالد با هم کار کرده بودند. آن روزها ترامپ در دور نخست ریاست‌جمهوری خود دنبال ایجاد فضایی نخبگانی پیرامون خود بود تا بتواند سیاست‌های رؤسای جمهور پیشین را با اتکا به آدم‌های موفق پیرامون خویش زیر سؤال ببرد. ماسک از ابتدا علیه ترامپ بود و حتی پیش از انتخاب او چند بار به انتقاد از وی پرداخت؛ اما بعد از پایان انتخابات و راهیابی او به کاخ سفید، انتقادها مسکوت ماند.

 شهرت، ثروت و دانش ماسک و این حقیقت که او علیه ترامپ هم صحبت کرده، فاکتورهای مناسبی برای جذب‌کردن او توسط دولت جدید به‌حساب می‌آمد؛ بنابراین به‌عنوان عضوی از شورای مشاوران ریاست‌جمهوری برگزیده شد. ماسک تصمیم گرفت خیلی به پروپای رئیس‌جمهور جدید نپیچد و حتی چندباری نیز به نفعش مصاحبه کرد؛ اما خروج ترامپ از پیمان پاریس، استعفای ایلان را در پی داشت. ماسک نیاز داشت که در انظار عمومی آدمی معقول و علاقه‌مند به محیط‌زیست سیاره جلوه کند و روی همین حساب ترامپ را ترک کرد.

 چند سال بعد میز بازی تغییر کرده بود. ترامپ دوباره خواهان بازگشت به قدرت بود، ماسک با شرکت تسلا به ثروتمندترین آدم روی زمین تبدیل شده بود و کنترل شبکه توییتر را در دست داشت. او و ترامپ دشمن مشترکی هم داشتند به نام گلوبالیست‌ها. نسل ووک. اگر ترامپ ادعا می‌کرد این گروه آینده بشر را هدف قرار گرفته‌اند، ماسک نگران کنترل رسانه‌ها توسطشان بود.

 این دو این بار به‌عنوان دو شریک سیاسی در کنار هم قرار گرفتند. خیلی زود اقتصاد هم به علایق مشترکشان اضافه شد. ترامپ تصمیم گرفت تا با ارز دیجیتال صلح کند و با حمایت از بیت‌کوین و پذیرش نهادی رمزارزها، راه را برای جذب سرمایه‌های انتخاباتی این شرکت‌ها باز نگه دارد. ماسک هم با حمایت از ترامپ، در کنار عده‌ای از بزرگ‌ترین کارآفرین و سرمایه‌گذاران آمریکا قرار گرفت که از او حمایت می‌کردند. تاجرانی که انتظار داشتند با بازگشت ترامپ، آرامش و صلح به دنیا برگردد چرا که او هر روز در مصاحبه‌های خود تأکید می‌کرد که برای تمام‌کردن جنگ در اوکراین فقط یک تلفن او کافی است!

 بااین‌همه، بازی آن‌گونه که فکر می‌کردند پیش نرفت. با ورود ترامپ به کاخ سفید ماه‌عسل متحدانش آغاز شد. ماسک سمتی در دولت گرفت که اسمش را با کلمه رمزارز محبوبش DOGE تنظیم کرده بود. ریپل که در انتخابات از هر دو نامزد حمایت کرده بود، پرونده‌اش در دادگاه فدرال را بسته شده دید و رشد تاریخی‌اش را آغاز کرد. نزدیک هزار میلیارد دلار سرمایه وارد بورس آمریکا شد و ماسک و بسیاری دیگر از حامیان ترامپ به سودی رسیدند که برایشان باورنکردنی بود. همه چیز شبیه رقم‌خوردن رؤیای آمریکایی برای آدم‌هایی بود که مدت‌ها پیش رؤیایشان را رقم زده بودند.

 و بعد ماه‌عسل تمام شد... ترامپ جنگ تعرفه‌ها را رقم زد. سنگین‌ترین و مهلک‌ترین ضربه ممکن به بورس و بازار رمزارزها وارد شد. ضربه چنان سنگین بود که ماسک به‌تنهایی نزدیک به صد میلیارد دلار از ثروتش را از دست داد. اگرچه مشخص بود که جنگ تعرفه‌ها در یک برهه چندماهه به پایان می‌رسد و بعد از بسته‌شدن این موضوع، بازارها شاید حتی سقف تاریخی خود را دوباره بشکنند؛ اما مسئله این نبود که تاجرهای بزرگ بازار این را درک نکنند. آنها از چیزهای دیگری ناراضی بودند. اینکه چرا وقتی جنگ تعرفه‌ها بازار را به خون کشیده، ترامپ و اطرافیانش تا خرخره خود را با فروش توکن‌های بی‌مصرف خانوادگی ثروتمند کرده‌اند درحالی‌که بقیه بازار به حمام خون تمساح‌ها تبدیل شده.

 و بعد مسائل دیگر هم از راه رسید. جنگ روسیه و اوکراین با یک تلفن به پایان نرسید. مسئله نسل‌کشی اسرائیل در غزه تمام نشد و تعرفه‌ها به پاره‌کردن اقتصاد جهانی ادامه دادند. تنش‌ها با چین افزایش یافت، چین هوش مصنوعی جدیدی را رو کرد که سهام انویدیا را به خاک و خون کشید. نبرد تجاری با چین روی تمام محصولات درجه یک آمریکایی اثر گذاشت؛ اما این قبل از آن بود که ترامپ با حمله تجاری به مکزیک و کانادا، بازار سرمایه را با شوک مواجه کند. ترامپ بی‌رحمانه به ساختار موجود اقتصادی جهان حمله می‌کرد تا همه کارخانه‌ها، همه موارد مهم و همه چیز را به آمریکا برگرداند و در نتیجه اقتصاد دنیا آسیب دید. اقتصادی که شرکت‌های بزرگ آمریکایی در راس زنجیره‌اش بودند و از آن سود می‌بردند و حالا بازار به‌هم‌ریخته بود.

 فشار جامعه اقتصادی آمریکا به ماسک، سرانجام باعث شد تا او به همکاری خود با دولت پایان دهد. همکاری پردردسری که برای او و شرکتش آسیب‌های مالی فراوانی را به همراه آورده بود. از زمانی که ماسک دپارتمان صرفه‌جویی را راه انداخت و شروع به از کار بیکار کردن کارمندان آمریکایی از ادارات دولتی کرد، کمپینی ضد تسلا راه افتاد که به حمله‌کردن به خودروهای تسلا در خیابان‌ها و ایجاد کمپین‌های بایکوت برای ماسک و محصولاتش منجر شد. از سوی دیگر خود ماسک هم با حرکات تعرفه‌ای ترامپ آسیب‌های سنگینی دیده بود.

 انتقادهای آرام او از ترامپ سرانجام به استعفا و حالا تقابل با رئیس‌جمهور منجر شد. ماسک در آرامش کنار رفت؛ اما تخریب او توسط تیم خبری رئیس‌جمهور خشمگینش کرد. انتشار اخباری مبنی بر اعتیاد ماسک، به این دلیل بود که ترامپ دوست نداشت او را به این زودی از دست بدهد؛ اما حالا که جدا شده وقتش رسیده تا به او کمی خشم ریاست‌جمهوری هدیه شود! قصه اعتیاد ماسک ضربه سنگینی به اعتبار او بود که توسط خودش تکذیب شد. آیا ماسک واقعاً آن‌طور که گزارش شده اعتیاد دارد و این یکی از آتوهای ترامپ از او بوده. مهم نیست. درست عین سریال خانه پوشالی، مشکل اینجاست که رئیس‌جمهور و کارمندان یا شرکای سابق از همدیگر بسیار آتو دارند. در خانه پوشالی، آندروود – با بازی کوین اسپیسی – در زدن زیرآب آدم‌ها و دسیسه‌چینی برایشان بسیار مهارت دارد و با همین راه به‌قدرت‌رسیده اما اطرافیان او هم زیردست خودش بزرگ شده‌اند و در نتیجه آنها هم شیوه‌های ضربه‌زدن به او را خوب بلدند. یکی‌شان دفتر خاطرات همسرش را به رقیب سیاسی او هدیه می‌کند تا با خاطرات کلرآندروود به کاخ سفید ضربه بزند. یکی می‌کوشد تا با انتشار اخبار محرمانه به رسانه‌های منتقد او، جایگاهش را ارتقا بدهد. یکی دیگر می‌کوشد تا میانه راه با شرکای سیاسی او ائتلاف کند. تمام آدم‌های دور و بر او، برای حد و اندازه‌ای برای تحمل‌کردن دیوانگی‌های آندروود دارند. آنچه خانه پوشالی را به یکی از بزرگ‌ترین و موفق‌ترین درام‌های سیاسی روزگار ما کرد، همین واقع‌نمایی‌اش در مناسبات سیاسی است.

 خانه پوشالی رمانی انگلیسی بود و به دربار سلطنتی می‌پرداخت؛ اما روایت نسخه آمریکایی از فساد و انحرافات ساختار سیاسی از ارزش‌ها و معیارهای ادعایی آن، به‌وضوح برای مخاطبان جهانی جذاب افتاد. دلیل؟ نمایش پشت پرده چیزهایی که پیش‌ازاین در زندگی عادی دیده بودیم؛ اما دلیلش را نمی‌دانستیم. حالا ماسک و ترامپ دوباره مشغول نمایش فصل جدیدی از سریال خانه پوشالی هستند. در دو روز گذشته، این دو آن‌قدر به هم آسیب‌زده‌اند که حدوحساب نداشته. سهام تسلا سقوط کرده که البته به نظر نمی‌رسد کار اخبار و شبکه‌های اجتماعی باشد. این سهام بعد از حملات مستقیم ترامپ به کارخانه تسلا و بی‌اهمیت‌بودن خودروهای برقی این شرکت و قطع بودجه دولتی‌اش دچار افت ارزش شد. اصلاً نمی‌شود ترامپ را مجسم نکرد که در حال تماس‌گرفتن با دوستانش در بازار برای ارائه‌دادن پیشنهاد فروش سهام این شرکت برای ضربه خوردن بیشتر ماسک است. دقیقاً همان شیوه‌ای که ماسک برای خرید توییتر یا شرکت‌های دیگر استفاده می‌کرد. پایین آوردن ارزش شرکت و بعد خریدن سهام آن! به‌هرحال ضد حمله سنگین رئیس‌جمهور به خودروهای برقی، باعث شد تا ماسک، ترامپ را ناسپاس بخواند و یادش بیندازد که بدون حمایت‌های او انتخابات مجلس را نمی‌برد.

 این اما ضربه اصلی نبود. ماسک با انتشار یک بمب خبری افشا کرد که نام ترامپ هم در پرونده جفری اپستین بوده و به همین دلیل است که پرونده خیلی رسانه‌ای نمی‌شود. این توییت، حتی از توییت قبلی‌اش که خواهان استیضاح ترامپ شده بود نیز ضربه سنگین‌تری به‌حساب می‌آمد چرا که بهترین پاس گل ممکن به دشمنان سیاسی رئیس‌جمهور بود.

 حالا خبر رسیده که طرفین قرار است عصر روز جمعه با هم تماسی داشته باشند برای کنارگذاشتن اختلافات. ماسک آنچه می‌خواست انجام داد. چک محکمی به گوش قدرتمندترین آدم دنیا زد و حالا هم قرار است تلفنی چپق صلح را دود کنند. این وسط کسی سراغ ضلع پنهان این بازی نمی‌رود. حامیان ماسک! کسانی که او نماینده‌شان در دولت محسوب می‌شد. ثروتمندان، کارآفرینان و صاحبان صنایع بزرگ. همان‌هایی که ترامپ وعده داده بود تا شکوه و رونق را به کارخانه‌هایشان برگرداند و بعد با جنگ تعرفه‌ها ضربه سنگینی دریافت کردند.

 برخی شایعات به روتچیلدها اشاره می‌کنند. می‌شود این شایعات را بخشی از همان جنگ همیشگی تئوری‌های توطئه نسبت داد؛ اما یادمان باشد همین چند روز پیش بود که دادگاه فدرال علیه تعرفه‌های ترامپ حکم دادو آنها را غیرقانونی خواند. نهاد قضایی آمریکا به‌شدت محافظه‌کار است و پیوندهای مخفی عمیقی با طبقه ثروتمندان دارد. همان‌ها که خود را مالکان اصلی آمریکا می‌دانند و نگران‌اند که موج چپ‌گرایی یا سرمایه ستیزی به ثروت و دارایی‌هایشان آسیب بزند.

 اینکه این شایعات چقدر صحت دارند نامشخص است؛ اما ماسک با همه استقلال فکری و مالی و سیاسی‌اش، می‌تواند پای صحبت آدم‌هایی ازاین‌دست نشسته باشد. یا حتی می‌تواند نماینده پنهانشان در دولت باشد. فقط کافی است خانه پوشالی را مجسم کنید که در آن، ایلان ماسک به عمارت تاجری مثل ریموند تاسک می‌رود و آنجا در یک عمارت مجلل، به او گفته می‌شود

 که چه راه‌هایی پیشروی او هستند. اصلاً بعید نیست که ماسک با روتچیلدها یا دیگران چنین ملاقات‌هایی داشته باشد. اما مهم اینجاست که ترامپ ضربه سنگینی دریافت کرد که می‌شود با کلمه زخم کاری توصیفش کرد. زخمی کاری که پوشالی بودن قدرتش را به رخ همه کشید. این بازی حتی با آتش‌بس هم تمام نمی‌شود. حالا یک ارتش آدم دنبال زدن مردی هستند که انگار نامش در پرونده جفری اسپتین دیده شده! به قول شرلوک هلمز؛ «بازی تازه شروع شده واتسن عزیز!»

نظرات کاربران