تقریظ کتابی با موضوع زندگی امام خمینی(ره) رونمایی شداز بیرون که نگاه میکنی، روحالله به یک اثر تکراری شبیه است که در چند سال اخیر برای امام نوشته شده و یا حتی در فرایند کتابسازیها قرار گرفته. برخی با رجوع به وصیتنامههای امام و سرهمبندی کردن آن با چند کتاب دیگر سعی کردند دست به تولید انبوه آثار انقلابی بزنند با این حال ۴۱۲ صفحه حکیمیان یک تفاوت عمده با باقی آثار دارد که آن را یامینپور روشن میکند.
امام(ره) را چطور باید بنویسیم؟

57، 69، 60، 65، 61 و 65 این سالهای تولد نویسندگانی است که به قول یامینپور مدال تقریظ را گرفتهاند. «کتابهایی که از طرف رهبر انقلاب تقریظ دارند همه توسط نویسندگان متولد پس از انقلاب و متولد دهه ۶۰ حتی بعضاً نزدیک دهه ۷۰ نوشته شدهاند.» این جملهای است که ابراهیمزاده، معاون رئیس دفتر حفظ و نشر آثار مقاممعظمرهبری میگوید، آن هم در مراسم رونمایی از تقریظ «روح الله» کتابی که قرار است روایتی به زبان ساده داشته باشد از امام. آخرین نویسندهای که سنش به اوایل پنجاه نزدیک است و تقریظ دریافت کرده، گلستان جعفریان برای «پاییز آمد» است. ابراهیمزاده میگوید: «رهبر انقلاب که خودشان ایجادکننده این جریان فرهنگی هستند اصرار دارند و دنبال میکنند که این تقدیر و این انتشار و تمجید بر این کتابها ادامه پیدا کند و این جریان روز به روز تقویت شود.» به طور میانگین رهبری هر فصل 2 تقریظ را منتشر میکنند، از خاطرات شهدا گرفته تا روایتهایی از تاریخ.
مجری حرفهای مهمی میزند
محمدرضا کائینی، مجری مراسم تقریظ است، او که پیش از این برنامه جماران را هم اجرا کرده، میداند از امام چطور بگوید و پستی و بلندیهای نشرِ این حوزه را میشناسد و میداند درد کتابهای نشر انقلاب چیست. کائینی آخر مجلس و وقتی خبرگزاریها و رسانهها دوربینهای پخش زندهشان را از مراسم بیرون میبرند، میکروفنش را روشن میکند و میگوید: «مهمترین نکتهای که در آغاز مجلس فراموش کردم به آن اشاره کنم، این بود؛ مهمتر از آنکه بخواهیم درباره این کتاب صحبت کنیم، این اهمیت دارد که به این فکر کنیم چطور میشود کتابی که این حد برایش زحمت کشیده شده و به زبان ساده نگاشته شده و ایضاً! تقریظ رهبری را هم دارد، به مردم و علیالخصوص قشر جوان جامعه معرفی کرد، به نظرم پژوهشگران مجلس بیشتر باید روی این موضوع فکر کنند.» حدود دو ساعت پیش از آنکه کائینی صلوات آخر مجلس را از حاضران بگیرد، مراسم با صحبتهای 7 سخنران پیگیری شد. که باز هم اولینش خود کائینی بود: «علیرغم تلاشها و زحمات صورت گرفته، هنوز از موضع شناساندن امام اثر مستندی را منتشر نکردهایم و یک اثر جامع و کامل و بدون حرف و حدیث درباره ایشان نداریم و کتاب روحالله نقطه عطفی در این راه است. شخصیت امام ابعاد متنوع و بزرگی دارد که پرداختن به آن نیاز به تلاشهای متعدد و مستمر دارد. کتاب روحالله در این راستا یک بیوگرافینویسی نیست، بلکه در پاسخ به سؤالاتی سهگانه پیرامون امام است. کتاب به هر موضوع و بحثی وارد شده و مطرح کرده، چیزی از اسناد نمانده که نگفته باشد که نشان میدهد نویسنده اشراف کامل به تاریخ و شخصیت امام داشته است.»
کائینی که از قالب مجری مراسم درآمده حالا نقدهایی را مطرح میکند که مهم است: «ما درباره برخی شخصیتها اشباع کاذب انجام دادهایم در حالی که در نقطه مقابل شخصیتهایی را داریم که به ابعاد آنها وارد نشدهایم و امام(ره) از جمله این شخصیتهاست.»
جداً امام را چطور باید بنویسیم؟
صحبتهای کائینی و ابراهیمزاده که تمام میشود نوبت فلاح شیروانی، نویسنده کتاب «حوزه باید انقلابی بماند» است تا جملاتش را آغاز کند. شیروانی صحبتهایش را میبرد سمت اینکه چرا باید اصلاً از خمینی(ره) نوشت: «تصمیم امام این بود که مردم قیام کرده و صحنه را کاملاً ویرایش کنند و به تعبیر دیگر ساقط کردن نظام استبدادی اصلاً هدف امام نبود، امام میخواست یک رشد را برای بشر و به تعبیر خودشان محیط انسانیت رقم بزند. بعضی از اندیشمندان غربی حتی متوجه این قضیه شدند که مسئله مردم ایران مسئله اقتصادی نیست حتی مسئله عزت ملی نیست؛ مردم ایران میخواهند انسان جدیدی شوند و شدند و با انسان جدید به سمت تمدن جدید میشود رفت.»
نفر بعد ابراهیم برزگر است، استاد حوزه و دانشگاه. برزگر کمی با میکروفون فاصله دارد و کائینی میگوید نزدیکتر شود. هوای مجلس از خنکی به سرما میزند، برزگر صحبتهایش را میبرد سمت مسئله تغییر در گزارههای دینی و سیاسی توسط امام، او میگوید: «امام توانست معمای ۱۵۰ سالهای که اسلام میتواند همزمان با تغییرات اجتماعی، نظام سیاسی ایجاد بکند را حل کند. امام در عمل این کار را انجام داد و توانست یک انقلابی را با گزاره دینی و نظام سیاسی را با گزاره دینی ایجاد کند آن هم یک نظام سیاسی پایدار و اکنون فقط تمدنسازی مانده است. طبیعی است متأسفانه با پیشبینیای که تمدن غرب کرده، در مسیر تحقق تمدن نوین مزاحمت ایجاد میکند.» برزگر گریزی هم میزند به موضوعات روز و میگوید: «جنایت غرب فقط آنچه که در غزه اتفاق میافتد نیست؛ به نظر من یکی از جنایتهای بالاتر غرب این است که از شکلگیری تمدن جدیدی که میتواند یک میراث و یک دستاورد برای بشر باشد با تحریمهای فلجکننده و ابزار دیگر ممانعت میکند.»
تا اینجای کار میانگین سنی جلسه چندان هم به میانگینِ سنی تقریظ گرفتهها نزدیک نیست تا اینکه نوبت به سجاد صفارهرندی، وبلاگنویس قدیم و مدیر فعلی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی حوزه هنری میرسد. صفار حرفهایش را از انقلاب فرانسه آغاز میکند و بعد به این میرسد که نقطه مهمی که در آثار امام باید به آن پرداخته شود، اتفاقی است که متفاوت با پژوهشهای جامعهشناختی مرسوم صورت پذیرفته. صفار میگوید: «برای اتفاقات زیادی در جهان ما، پیش یا پس از انقلاب اسلامی به حق یا ناحق تعبیر انقلاب به کار برده شده، و رهبران بزرگی را برای آنها تراشیدهاند. نسبت انقلاب اسلامی با امام خمینی متفاوت است و نه این از باب اینکه بخواهیم یک گفتار علاقهمندانه بگوییم، بلکه این یک گزاره جامعه شناختی علمی است.»
میکروفون سجاد صفارهرندی که خاموش میشود، نوبت به خانمهای مجلس میرسد. حکیمه سقایبیریا، استاد دانشگاه تهران، میکروفون را روشن میکند. کنار او چهرهای نشسته که با کمی دقت آشنا به نظر میرسد... بله... او همان شهره پیرانی است. همسر شهید رضایینژاد. سقای بیریا شروع به صحبت میکند: «امام از ابتدای نهضت پهلوی دوم را دستنشانده آمریکا میدانستند و در قیامشان افسانه سلطه آمریکا را واژگون کردند. سخنرانی امام در اعتراض به قانون کاپیتولاسیون، اعلام خطر امام به مردم بود. فروپاشی امپراتوری آمریکا پیشنیاز فروپاشی سلطه این کشور در غرب آسیا بود. استعمار آمریکا آخرین جهش ژنتیکی نظام استعمار بود. زیرکی و تیزبینی امام، سلطه پیچیده و تو در توی آمریکا در ایران را در هم کوبید. در ادبیاتِ «شیطان بزرگِ» حضرت امام دقیقترین تحلیل و دیدگاه «اسلام آمریکایی» است. بازیابی شخصیت امام در عصر حاضر بسیار بااهمیت است.»
«روحالله» را به دانشگاه میبرم
تا اینجای صحبتها تقریباً کتاب چندان موضوع بحثها و صحبتها نبوده تا اینکه نوبت به خانم پیرانی میرسد: «کتاب «روحالله» را به عنوان منبع غیردرسی در دانشگاه تدریس خواهم کرد، چون کتابی جامع و دوستداشتنی است که حرف زیادی برای گفتن دارد.» این جمله که تمام میشود نگاه سرد و خیره هادی حکیمیان، نویسنده روحالله نرم میشود.
پیرانی جملاتش را داغتر میکند: «پیروزی انقلاب شاید سخت بود ولی تداوم آن به مراتب سختتر از پیروزی است. با توجه به اینکه انقلاب فقط یک رویداد تاریخی نیست بلکه یک مسئولیت همیشگی برای همه ما و برای همه کسانی است که چه در پیروزی انقلاب نقش داشتند و چه در تداوم و چه در تثبیت انقلاب نقش داشتند؛ حفظ انقلاب یک اصل مهم است که باید به آن توجه کرد. با توجه به تأکیدی که رهبر انقلاب بر اصول و ارزشها دارند بیانیه گام دوم انقلاب خود یک نمود بارزی از بحث تداوم انقلاب اسلامی است.»
صحبتهای پیرانی که تمام میشود نوبت به انتشار تقریظ میرسد. تقریظ ذیل یک کلیپ دو دقیقهای منتشر میشود: «این کتاب توانسته است چهرهای نزدیک به واقع از امام خمینی ترسیم کند؛ خردمندی، دوراندیشی، ایمان ناب، اخلاص در عمل، اراده پولادین، باور ژرف به گفته و عمل و هدف خود، شجاعت بینظیر، دانش گسترده، روح لطیف و زلال، امید و اعتماد به خدا. و البته ویژگیهای دیگری هم هست که این نویسنده به آن دست نیافته است. امام خمینی در این کتاب بهحق رهبری بزرگ و بینظیر است که باور او به مردمش، نیمی از محصول کار او را تشکیل میدهد.» این جمله انگار چند بار در محل برگزاری تکرار میشود: «باور او به مردمش، نیمی از محصول کار او را تشکیل میدهد.» در مدتی که تقریظ خوانده میشود سر حکیمیان پایین است. متن تقریظ به نقطه اوجش میرسد: «من هم مانند نویسنده میگویم خدا خمینی را تا ظهور حضرت مهدی ارواحنا فداه برای اسلام و مسلمین نگه دارد. مطالعه این کتاب برای نسل جوان ما بسیار سودمند است.» آخر متن تقریظ امضای رهبری بهعلاوه همان نوشته معروفِ سیدعلی حسینی خامنهای درج میشود. جمعیت صلواتی ختم میکند و حالا نوبت آن است تا نویسنده میکروفنش روشن شود: «سؤال اصلی نسل جواب این است که چه لزومی دارد درباره امام بنویسیم؟» حکیمیان قدری صبر میکند و ادامه میدهد: «بیشترین تأثیر بر بیش از ۸۵ میلیون جمعیت، چه طرفداران ایشان و چه مخالفان ایشان و انقلاب، به شدت از آثار و اندیشههای امام متأثر است، به عبارت روشنتر مردم ایران در اتمسفر امام تنفس میکنند.»
همهٔ ایران در اتمسفر امام نفس کشیدهاند
از ابتدای مراسم تا میانههای آن تمام خبرنگاران چندان حواسشان جمع اتفاقات درون رونمایی نیست، اما همین که نویسنده شروع به صحبت میکند نگاه به مراسم جدیتر میشود و حواس خبرنگارها جمعتر. آنهایی که در حال یادداشت کردن هستند زیر این جمله حکیمیان خط میکشند: «به عبارت روشنتر مردم ایران در اتمسفر امام تنفس میکنند.» چهره حکیمیان به آدمهایی نمیخورد که حرفهای شعاری میزنند. سوای از اینها او حرف دیگری میزند که در تقریظ هم به آن اشاره شده: «مخاطب این کتاب جوانترها هستند.» حکیمیان مدل حرف زدنش شبیه به روایتنویسهاست. آنطوری حرف میزند که مینویسد و همین همه چیز را آدمیزادی میکند. کتاب حکیمیان هم همینطور است. مثلاً به این تکه از کتابش نگاه کنید: «در دوم بهمن دوباره مهندس بازرگان با ابراهیم یزدی تماس میگیرد. ظاهراً بختیار از اینکه او را خائن خواندهاند ناراحت است و میخواهد همراه برخی از وزرای کابینهاش به پاریس بیاید و با آیتالله خمینی دیدار کند. پاسخ آیتالله از خلال خاطرات دکتر یزدی: «من مطلب را عیناً به امام گزارش کردم. ایشان گفتند که پذیرش بختیار مشروط به استعفای او خواهد بود. آن هم حالا صلاح نیست بماند برای بعد».» حالا شما گمان کنید اگر این متن طور دیگری نوشته میشد. مثلاً به جای آیتالله حکیمیان میآورد امام خمینی یا مثلاً به جای افعال ساده همه چیز را پیچیده میکرد و نثرش را برای آنکه تحقیقی جلوه بدهد، کلمات گلوگیر را با فرغون درون متن میریخت. حکیمیان دلیل این حد از روان بودن متن را طیف مخاطبانی میداند که به دنبالشان بوده. همانهایی که با خواندن روحالله بهجای آنکه با یادداشتهای یک نویسنده انقلابی مواجه شوند، کتاب با روایت یک رماننویس روبهرویشان میکند.
حکیمیان نگاهش همانقدر خیره و درگیر است. حتی موقعی که حرف میزند انگار درگیر ساده کردن جملاتش است. یکی از رفقای خبرنگاری که کنار دستم نشسته به شوخی میگوید: «انگار نویسنده میخواهد بقیه را بزند!» اما نگاه این مرد یزدی چهل و چند ساله خیلی ربطی به خشم ندارد. او صحبتهایش را اینطور به پایان میبرد: «تقریظ رهبری موجب دلگرمی و قوت قلب و امید مضاعف بنده و ناشر کتاب روحالله (شهرستان ادب) شد.» برای آنهایی که نمیدانند، حکیمیان چندان نویسنده غریب و ناآشنایی نیست. او پیش از این «خواب پلنگ» (رمانی با ماجرای اعدام انقلابی ناصرالدین شاه قاجار به دست میرزا رضا کرمانی)، «برج قحطی» (قصهای از حال و هوای یزد در دوران پهلوی)، «سرو بلند گوراب» (روایتی از درگیری نوجوانان یزدی با نیروهای شاهنشاهی)، «پست طهران» (داستان زندگی سرهنگی است که در دوران ستمشاهی زندگی میکند و دچار تردید میشود)، «باغ خرمالو» (روایتگر استعفا و تبعید رضاشاه پهلوی به خارج از کشور است، زمانی که کشور در اشغال متفقین قرار دارد) نگاشته است که نخ تسبیح همه این آثار روایت کردن از تاریخ با زبان ساده و روان و مناسب مخاطب نوجوان و جوان است. با این حال، روحالله رده سنیاش جلوتر از باقی کتابهای حکیمیان است و این در نوع خودش یک تنوع محسوب میشود. از طرفی تا حالا یک شخصیت تاریخ انقلاب برای حکیمیان بدل به سوژه نشده بود و تا همین چند اثر قبلی بیشتر با خلق کاراکتر، داستان اصلی را در بستر یک روایت واقعی جلو میبرد.
تقریظ، مدال نویسنده است
از بیرون که نگاه میکنی، روحالله به یک اثر تکراری شبیه است که در چند سال اخیر برای امام نوشته شده و یا حتی در فرایند کتابسازیها قرار گرفته. برخی با رجوع به وصیتنامههای امام و سرهمبندی کردن آن با چند کتاب دیگر سعی کردند دست به تولید انبوه آثار انقلابی بزنند با این حال 412 صفحه حکیمیان یک تفاوت عمده با باقی آثار دارد که آن را یامینپور روشن میکند. یامینپور که خودش هم دستی در روایتنویسی دارد و کتاب صوتی روحالله را هم ضبط کرده، به طور تمام و کمال صحبتهایش را معطوف به کتاب میکند: «تقریظ رهبری بر کتاب روحالله مدالی به سینه نویسنده کتاب است. مردم شاید از روحیه شاعرانه امام و نگاه دقیق ایشان نسبت به مسائل بینالمللی و تحلیلهای سیاسی خبر نداشته باشند، اما اینها در کتاب آمده.»
یامینپور از معدود افرادی است که نمیشود بین نوشتههایش و صحبت کردنش تفاوت چندانی قائل شد. این هم از ویژگیهای روایتنویسهاست: «امام ودیعهای که خدا در جهان «الست» به انسانها داده بود را با دعوت از مردم به خدا و جهاد برای خدا علیه طاغوت و برگشت به خویشتن، تجلی داد.»
ویژگی کتاب روحالله روایت از زبانِ دیگران است. مثلاً در بخشی از کتاب، روایتِ همسر سرتیپ پاکروان از عناصر اصلی رژیم سابق را میآورد که همسر پاکروان به او میگوید از خمینی برایم بگو و پاکروان میگوید: «خمینی آدم عجیبی است.» این اقدام از قلههای شکوفایی این کتاب است، اینکه موضوعات از زبان دیگران طرح شود و لحن گزارشی بگیرد و انسان را با روح وقایع و حقیقت انقلاب مواجه کند.
بعد از یامینپور نوبت به قاسم تبریزی، پژوهشگر کهنهکار انقلاب میرسد که به عنوان آخرین سخنران جلسه صحبتهایش را بیان کند: «انقلاب ما در سه ضلع یعنی اسلام، تمدن اسلامی و سیستم حکومت اسلامی تعریف میشود، امام راحل به دنبال احیای اسلام و قرآن بود و نظریه امام راحل چیزی جز قرآن و سیره اهلبیت(ع) نیست، این را میتوان در بیان امام موسی صدر در مورد امام خمینی(ره) به وضوح دید که میگوید «در امام خمینی ذوب شوید به گونهای که او در اسلام ذوب شد.» امام راحل اسلام را از غربت به متن جامعه آورد و اسلامی که جامعیت داشته باشد را احیا کرد. امام راحل در خودسازی نمونه یک انسان کامل است و فعل «ما میتوانیم» را با همین روحیه صرف کرد و در همان ابتدا نفی شرق و غرب را به میان آورد.»
تبریزی گریزی هم به صحبتهای تقریظ میزند و میگوید: «شناخت امام راحل از جامعه عمیق و کامل بود و کمتر کسی را میتوان یافت که به مردم خود تا این حد اعتماد و ایمان داشته باشد. مردم در نظر امام راحل افرادی سالم و صالح بودند و به همین خاطر مردم را بدون هیچ اقدام نظامی و حزبی به میدان آورد. شناخت امام از دشمنان در داخل و خارج خیلی خوب است، امام نشان داد دشمن اصلی برای بشریت آمریکاست و وقتی به آمریکا میگوید شیطان بزرگ یعنی در کشور آمریکا ایدئولوژی شیطانی برقرار است و تا زمانی که این ایدئولوژی حاکم باشد، نمیتوان با آنها کنار آمد.»
صحبتها که تمام میشود. همه گرم عکس گرفتنها و کارهای مرسوم رونماییها میشوند. ولی من چشمم خیره مانده به کتابی که نمایش روحالله است و تصویری از امام. دوباره یاد حرفهای کائینی میافتم. جداً چه کار باید کنیم که روحالله را بخوانند؟ شاید چیزی شبیه به شوخی به نظر برسد، اما چقدر چشمهای حکیمیان شبیه امام شده!
مطالب پیشنهادی













