

شاید این نگاه جبری ریشه در اعتقادات یا فرهنگ ادوارد داشته باشد و شاید به داستانی که زندگی او از سر گذرانده برگردد. اما به هر حال محمدتقی شاهین، بهعنوان کارگردان این مستند سینمایی، او را «ادیسه رنج انسان معاصر» میداند. ادیسه قهرمان یکی از حماسههای هومر، داستانسرا و مورخ مشهور در یونان باستان است. بازگشت این شخصیت از جنگ معروف تروآ ۲۰ سال طول میکشد و با رنجها و موانع بسیاری همراه است و از این لحاظ تشبیه ادوارد به او اصلا بیراه نیست. محمدتقی شاهین در گفتوگو با «فرهیختگان»، درباره فرهنگ دهه ۴۰ ایران، موقعیت اقلیتهای مذهبی در این کشور، جنگ ایران و عراق، سازمان منافقین، مهاجرت به اروپا و بهطور کل درباره تنهایی انسان معاصر در خاورمیانه و رنجی که او به واسطه ناآگاهی خودش و دخالت بیگانگان باید متحمل شود، صحبت کرده است. سال گذشته مستند «ادوارد» در جشنواره سینماحقیقت رونمایی شد و بهزودی در فضای مجازی در دسترس مخاطبان قرار میگیرد. در ادامه گفتوگو با محمدتقی شاهین، کارگردان این اثر مستند را بخوانید.
مستند ادوارد تاریخی- سیاسی است، اما پرتره هم هست. چه چیز علاقهمندتان کرد که به جای روایت کلی از یک موضوع بروید سراغ فردی بخصوص و آن موضوع و ماجرا را از دریچه آن فرد بخصوص نشان دهید؟
در مستندسازی دوست دارم که از جزء به کل برسم و عادت ندارم مستقیما سراغ «کلیت» یک قصه بروم. همیشه برای من سرگذشت آدمها خیلی جذاب است اما روند زیست آنها اکثر اوقات در یک برهه از زندگیشان خیلی خاص و طلایی از آب درمیآید و ادوارد برای من کاراکتری بود که از لحظه تولد تا همین امروز در تمام مراحل زندگیاش با مشکلاتی دستوپنجه نرم کرده و همین مشکلات بهنحوی دغدغه جهان معاصر بودند. شما از مساله عشق ادوارد بگیرید تا حضورش در جنگ و پیوستن او به مجاهدین خلق و مهاجرتش و تمام چیزهای دیگر، همه اینها وقتی کنار هم قرار میگیرند، باعث میشوند که این کاراکتر یک آدم تکبعدی نباشد و واکاوی او بتواند واکاوی بخشی از تاریخ مردم ما شود؛ مثلا لحظهای را در نظر بگیرید که حسن رحیمی یعنی صمیمیترین رفیق ادوارد، خود را جلوی خمپاره میاندازد تا ادوارد صدمه نبیند. اینجا نه مسلمان و مسیحی بودن آدمها مطرح است و نه خیلی بحثهای دیگر. در چنین صحنهای نهفقط ادوارد یا حسن بلکه جلوهگری عمیقترین بحثهای انسانی را میتوان دید.
یعنی شما ادوارد را عصاره رنج بشر در دوره تاریخیای که او در آن زندگی کرده، میدانید؟
دقیقا همینطور است. برای من یک برهه از زندگی ادوارد مهم نبوده بلکه تمام این دههها و اتفاقاتی که در آنها افتاده مهم هستند. مساله عشق ادوارد را ببینید؛ بعد از هشت سال که معشوقهاش برایش صبر کرده بود و به درخواست خود ادوارد ازدواج میکند، تمام پلهای پشت سرش برای آمدن به ایران را خراب شده میبیند و به سازمان منافقین میپیوندد. اگر جنگ نبود این اتفاق نمیافتاد. حالا فقط ماجرای یک شکست عشقی مهم نیست، تاثیری که یک اتفاق مثل جنگ میتواند بر زندگی میلیونها انسان بگذارد، مهم است.
شما بهعنوان کارگردان این فیلم، خودتان نگاه جبری ادوارد به زندگی را قبول دارید یا نه؟
من تا حدودی موافق هستم اما این نگاه جبری را قبول ندارم. اگر زندگی تمام آدمهای مهم دنیا چه آنهایی که پیروز بودند و چه آنهایی که شکست خوردند را بررسی کنیم، میبینیم مسائل مختلفی دستبهدست هم میدهند تا افراد به چنین نقطهای برسند. بخشی از این مسائل تصمیمهای خود افراد است و بخشی هم اتفاقاتی که سر راه آنها قرار میگیرد. ادوارد میتوانست مثل خیلیها از خدمت فرار کند اما ماند و در اولین درگیریهای جنگ بهعنوان اولین اسیر ارمنی ایران توسط عراقیها دستگیر شد. اگر جنگ ایران و عراق نبود، ادوارد اسیر نمیشد، عشقش را از دست نمیداد و نهایتا بهخاطر مشکلات متعدد به این تصمیم اشتباه نمیرسید که به مجاهدین بپیوندد؛ بخشی از این مسیر تقدیر بوده و بخشی تصمیم.
این تفاوتی که در نگاه به مساله «جبر و اختیار» بین شما و ادوارد وجود دارد، به اینکه شما شیعه هستید و ایشان ارمنی برنمیگردد؟
نه؛ ادوارد با اینکه مسیحی است و الان در اروپا زندگی میکند، از بچههای دهه ۴۰ جلفای اصفهان است. آدمهای آن دوره نهفقط در اصفهان بلکه در تهران و تقریبا همه شهرهای ایران افرادی بودند که روی خواهرشان، مادرشان، همسرشان و حتی دخترهای محلهشان غیرت داشتند. ادوارد الان یک دختر ۱۵ ساله دارد و در قلب اروپا هم زندگی میکند اما اگر ببیند مثلا یکی از پسرهای همکلاسی دخترش به او نزدیک شده، در خانهشان جنگ و دعوا خواهند داشت. این یک فرهنگ است و ما نمیتوانیم بحث دینی را در آن وارد کنیم. ادوارد هم بیشتر تابع این فرهنگ و تربیت شده است. این فرهنگ به حساب میآید که در برهه زمانی دهه ۴۰ خودش را به این شکل بروز میداد.
مستند «ادوارد» چقدر بازتاب نگاه شما و چقدر روایت بیقضاوتی از زندگی و دیدگاه شخصیت اصلی فیلم بود؟
در سینمای داستانی، رویکردها در ابتدای تصمیم برای ساخت یک فیلم مشخص است اما در سینمای مستند قضیه به این شکل است که رویکرد و نگاهتان به موضوعی که انتخاب کردهاید را هنگام پژوهش به دست میآورید. احساس میکنم میشود به لحاظ زیباییشناسی و فرم، گفت که کارگردان به سمت سینمای مولف و به سمت جهان پنهان خودش حرکت کرده است؛ اما از لحاظ محتوایی، ما نمیتوانیم در زندگی کاراکترها و اتفاقات دست ببریم. ما اگر این کار را بکنیم، فاصله زیادی با حقیقت گرفتهایم.
به هر حال مساله همین زاویهای است که بین «واقعیت» و «حقیقت» وجود دارد. در مورد هر موضوعی حقیقتی وجود دارد که شما به آن اعتقاد دارید و لایه دوم واقعیتهاست.
بله، حقیقتی است که من بهعنوان کارگردان به آن اعتقاد دارم و سعی میکنم که در فیلمم آن را تبدیل به واقعیت کنم. فکر میکنم مقدار زیادی از آن هم در پژوهش اتفاق میافتد؛ یعنی موقع نگارش فیلمنامه.
اگر گفته شود که موضوع فیلم شما علیه مهاجرت است، این حرف را قبول دارید؟
صددرصد. شما اگر متون دین اسلام را بخوانید، خیلی به کلمه هجرت برمیخورید. از هجرت پیامبر اسلام تا جعفر طیار و بعد علما و دانشمندانمان. من با هجرت به این معنا مخالف نیستم. در این تعریف چه کسانی هجرت میکردند؟ افرادی که مشکلات جانی یا سیاسی داشتند یا اینکه برای کسب علم یا بدی آب و هوا مهاجرت میکردند. حالا هم هجرت همچنان همان معنای هزار سال پیش خودش را دارد، اما مساله اینجاست که خیلیها فکر میکنند مشکلاتشان با مهاجرت حل میشود. به این معنا، مهاجرت، فرار کردن از میدان جنگ است.
ادوارد هم همین کار را کرد؟
ادوارد وقتی به ایران برگشت با شرایطی مواجه شد که دیگر غیر از مهاجرت، چارهای را پیش رویش نمیدید. زندگی او در اروپا امروز آرام است، اما شغل خیلی سختی دارد؛ آن هم با وجود تمام رنجی که طی این سالها کشیده و ترکشهایی که در بدنش دارد. من با توجه به همه اینها میخواهم بگویم مهاجرت هم بد است و هم خوب. یک وقتی است که کسی مجبور است مهاجرت کند؛ گرچه معنایش آن نیست که همه مشکلات او حل میشوند اما اگر کسی بیهدف مهاجرت کند، کار او در حقیقت فرار کردن از میدان جنگ است.
فیلم شما مقداری به موضوع اقلیتهای مذهبی ایران هم ارتباط دارد. فکر میکنید نظر آنها درباره مستند «ادوارد» چطور باشد؟
هنوز پیش نیامده که فیلم را با این دوستان ببینم و الان نمیتوانم حدس بزنم که نظر آنها چه خواهد بود. اما به هر حال خود ادوارد هم از اقلیتهای مذهبی است و خودش این فیلم را خیلی دوست داشت. ادوارد کسی است که با شبکههای خارجی بسیاری کار کرده و مصاحبه و برنامه داشته و فیلمهای زیادی در این زمینه دیده است، اما این فیلم را خیلی دوست داشت.
موافق مقایسه فیلمتان با دیگر آثار هستید که راجعبه سازمان منافقین و مسائل مربوط به آن ساخته شدهاند؟
اشتباهی که میشود این است که «ادوارد» را با «فیلمی ناتمام به دخترم سمیه» مقایسه میکنند، در صورتی که آن فیلم در حدود ۹۰ درصد آرشیوی است؛ یعنی کاراکتر فیلم، تمام این آرشیوها را به آقای پایهشناس که دوست عزیز من هم هستند داد و ایشان با تدوینی هوشمندانه و یک مقدار خیلی جزئی تولید، چنین اثری را ساختند. اما فیلم ما با اینکه تمام ماجرای آن در گذشته میگذرد، اصلا آرشیوی نیست. این یکی از بزرگترین چالشهای ما در تولید این اثر بود. فیلم «ادوارد» فقط درباره سازمان منافقین نیست بلکه پرترهای است از یک انسان ۵۵ ساله که ۱۱ سال از عمرش را میان مجاهدین گذرانده است. البته او هنوز هم علیه آن سازمان فعالیت میکند ولی فیلم درباره این گروهک نیست.
دغدغه اصلی شما شخصیت ادوارد بود؟
دغدغه من تنهایی انسان معاصر است؛ یعنی انسانشناسی معاصر و سرنوشت کسانی که به واسطه اتفاقات رخ داده در گذشته و حال، آیندهشان هم تحتتاثیر قرار میگیرد. این نگاه، هم میتواند در فیلم «ادوارد» وجود داشته باشد، هم در زینب فیلم «مالکیه» که در حلب سوریه تمامی اعضای خانوادهاش را کشتند و سوزاندند، هم در زندگی فرحناز فروتن در افغانستان که چندین بار توسط طالبان تهدید به مرگ شده و هر سال شاهد کشته شدن دوستان خبرنگارش در افغانستان بوده است. این انسانها وجوه مشترکی داشتند و من سعی کردهام این تنهایی انسان معاصر که با انفجار اطلاعات و پدید آمدن دنیای ارتباطات همچنان تنهاست را نشان بدهم.
از انسان معاصر منظورتان آنهایی است که در خاورمیانه زندگی میکنند؟
بله، کاملا.
شما مقصرهای وضعی را که امثال ادوارد به آن دچار شدهاند چه کسانی میدانید؟
فکر میکنم در اینباره بحث استکبار جهانی مطرح است. البته شما اگر تاریخ بشر را از زمان حضرت آدم تا امروز بررسی کنید، همیشه به مفاهیمی مثل استثمار و زورگویی بر میخورید. بنابراین به این سوال در حد یکی، دو جمله نمیشود جواب داد. اگر جنگ سوریه، جنگ افغانستان، جنگ ایران و عراق و خیلی از اتفاقات دیگر این چنینی را بررسی کنید، همیشه دخالت بالادستیها بوده، اما مساله فراتر از این دخالتهاست. اگر یک نفر معتاد میشود، مقصر، ۵۰ درصد جامعه و افرادی هستند که باعث شدهاند در این دام بیفتد، اما ۵۰درصد هم خود آن شخص مقصر است.
این که ادوارد جلوی دوربین شما آمد، برایش دردسر ایجاد نکرد؟
بله، این اتفاق افتاد. الان در سایتهای سازمان منافقین در چند مورد ادوارد را محکوم کردهاند و من خودم در یکی از سایتهایشان میخواندم که او را مأمور وزارت اطلاعات دانسته بودند؛ یعنی به نحوی برای او پروندهسازی میکنند که در اروپا برایش دردسر ایجاد شود؛ مثل خیلی از دوستهای ادوارد که در اروپا برایشان دردسر ایجاد شد.
برای خود شما هم مزاحمت ایجاد کردند؟
تا این لحظه خدا را شکر چنین چیزی نبوده؛ اما اگر اکران بینالمللی فیلم شروع شود مسلما این اتفاق خواهد افتاد. البته ما سرمان برای این جور مسائل درد میکند و از این چیزها نمیترسیم. کسی که در افغانستان، عراق و سوریه فیلم میسازد، نباید از تهدید مجاهدین ابایی داشته باشد.
* نویسنده : میلاد جلیلزاده روزنامهنگار
