سربازان گیدئونگروه شبهنظامی لحی، با ایدئولوژی افراطی و تاریخ پرتنش، از ایرگون جدا شد، با آلمان نازی ارتباط گرفت و با اقدامات تروریستی خود به یکی از بحثبرانگیزترین گروههای صهیونیستی تبدیل شد.
«لِحی»؛ گروهی شبهنظامی برای ترور

محمد وحیدی؛ وقایع اسرائیلیه: هرچه در تاریخ گروههای شبهنظامی عبری عمیق میشویم، میزان افراطیگری و ایدئولوژی آنها رادیکالتر میشود. مثل گروهی که تجربه ترور واحدهای مختلف موساد و امان (واحد اطلاعات ارتش رژیم اسرائیل) روی اقدامات این گروه سوار شده. گروهی که یکی از رؤسای آن برای توجیه کشتارش دست به دامن تورات و نام گیدئون میشود. شخصیتی در کتب عبری که نامش الان هم روی عملیات اشغال غزه گذاشته شده. لِحی، گروهی منشعب از ایرگون، که به خوانش عبری لوهامی هروت اسرائیل «لِحی یا لِهی» بوده، و مبارزان آزادی اسرائیل نام دارد و اغلب با نام تحقیرآمیز باند استرن شناخته میشود. لهی یک سازمان شبهنظامی عبری بود که توسط آبراهام (یائیر) استرن در فلسطین تحت قیمومت بریتانیا تأسیس شد. هدفشان هم اخراج مقامات بریتانیایی از فلسطین با توسل به زور، اجازه مهاجرت نامحدود یهودیان به فلسطین و تشکیل یک دولت یهودی، آن هم یک جمهوری تمامیتخواه عبری بود. گروهی که از شدت افراطیگری اعضای خودش به ستوه آمد و اعضایش را تروریست نامید و به اقدامات تروریستی اعتراف کرد.
انشعاب از ایرگون برای اتحاد با آلمان نازی
لهی سال 1940 از ایرگون جدا شد تا در طول جنگ جهانی دوم به مبارزه با بریتانیا ادامه دهد. این گروه در ابتدا به دنبال اتحاد با ایتالیای فاشیست و آلمان نازی بود و پیشنهاد داد که در ازای انتقال همه یهودیان از اروپای تحت اشغال نازیها به فلسطین، در کنار آنها علیه بریتانیا بجنگد. لهی با این باور که آلمان نازی، دشمن کمخطرتری نسبت به بریتانیا برای یهودیان است، دو بار تلاش کرد تا با نازیها اتحاد تشکیل دهد. در طول جنگ جهانی دوم، این گروه اعلام کرد یک دولت یهودی بر اساس اصول ملیگرایانه و تمامیتخواه تأسیس خواهد کرد. پس از مرگ استرن در سال 1942، رهبری جدید لهی شروع به سوق دادن آن به سمت حمایت از اتحاد جماهیر شوروی و جوزف استالین کرد. سال 1944، لهی رسماً حمایت خود را از بلشویسم ملی اعلام کرد و به گروههای چپ مبارز تمایل نشان داد.
استرن آن زمان، عضو شورای فرماندهی عالی ایرگون بود. زئو ژابوتینسکی، فرمانده عالی وقت ایرگون، تصمیم گرفته بود برای حفظ ظاهر هم که شده، حملاتش به بریتانیا را به خاطر جنگ جهانی متوقف کند. استرن اما استدلال میکرد که زمان دیپلماسی صهیونیستی به پایان رسیده و الان وقت مبارزه مسلحانه علیه بریتانیا است. او نیز مانند دیگر صهیونیستها، به محدودیت مهاجرت یهودیان و قوانینی که خرید زمین توسط یهودیان در فلسطین را محدود میکرد، اعتراض داشت. استرن میخواست درهای فلسطین را به روی همه پناهندگان یهودی اروپا باز کند و این را مهمترین مسئله روز میدانست. بریتانیا اجازه این کار را نمیداد. بنابراین، او نتیجه گرفت که یهودیان فلسطین باید به جای حمایت از بریتانیاییها در جنگ، با آنها بجنگند. هنگامی که ایرگون با بریتانیاییها آتشبس برقرار کرد، استرن ایرگون را ترک کرد تا گروه خود را تشکیل دهد. استرن و پیروانش معتقد بودند مردن برای اشغالگر خارجی که مانع ایجاد دولت یهود میشود، بیفایده است. آنها بین دشمنان قوم یهود (بریتانیاییها) و متنفران از یهودیان (نازیها) تمایز قائل میشدند و معتقد بودند که باید اولی را شکست داد و دومی را دستکاری کرد. استرن معتقد بود هیتلر میخواهد آلمان را از طریق مهاجرت، به جای نابودی، یهودی کند. در دسامبر 1940، لهی حتی با آلمان تماس گرفت و پیشنهادی مبنی بر کمک به فتح خاورمیانه توسط آلمان، در ازای به رسمیت شناختن یک کشور یهودی که پذیرای مهاجرت نامحدود است، ارائه داد.
مانیفست ترور
لهی سه ویژگی اصلی داشت: «گرد هم آوردن تمام کسانی که به آزادی علاقهمندند، یعنی کسانی که مایل به پیوستن به مبارزه فعال علیه بریتانیا هستند تا به عنوان تنها سازمان نظامی فعال یهودی در برابر جهان ظاهر شود و ارتشی مجهز و کارآزموده برای تصرف سرزمین اسرائیل با نیروی مسلحی تماماً عبری شکل گیرد.» لهی در سالهای اولیه خود معتقد بود که با یافتن یک متحد بینالمللی قوی که بریتانیاییها را از فلسطین بیرون کند، در ازای کمک نظامی یهودیان، به اهدافش دست خواهد یافت. این امر مستلزم ایجاد یک نیروی نظامی گسترده و سازمانیافته است که میل خود به آزادی را از طریق عملیات نظامی نشان دهد. برای همین روی ترور تمرکز ویژهای داشت. لهی معتقد بود هیچچیز در خاورمیانه جای ترور دشمنان را نمیگیرد؛ چون اصولاً دشمنان یهود متکی به افراد هستند و هیچکس خلأ نبود آنها را پر نمیکند.
مقالهای با عنوان «ترور» در روزنامه زیرزمینی لهی، به اسم «جبهه» چنین استدلال میکرد: «نه اخلاق یهودی و نه سنت یهودی نمیتوانند تروریسم را به عنوان وسیلهای برای جنگ رد کنند. ما در مورد جنگ ملی خود از هرگونه تردید اخلاقی بسیار دور هستیم. ما فرمان تورات را پیش روی خود داریم که اخلاق آن از هر مجموعه قوانین دیگری در جهان برتر است؛ «شما سربازان گیدئون، آنها را تا آخرین نفر محو خواهید کرد.» اما قبل از هرچیز، تروریسم برای ما بخشی از نبرد سیاسی است که در شرایط کنونی در حال انجام است. با صدای رسا به تمام جهان و همچنین به برادران بدبخت ما در خارج از این سرزمین، جنگ مقدس خود را علیه اشغالگر اعلام میکنیم.»
و خداوند توجیه را آفرید
اسحاق شامیر، یکی از سه رهبر لهی پس از آبراهام استرن، در دفاع از مشروعیت اقدامات لحی چنین استدلال کرد: «کسانی هستند که میگویند کشتن گروهبان مارتین (یکی از ژنرالهای ارتش بریتانیا که شامیر را شناسایی کرده بود) تروریسم است، اما حمله به یک اردوگاه ارتش، جنگ چریکی و بمباران غیرنظامیان، جنگ حرفهای است. اما من فکر میکنم از نظر اخلاقی هر دو یکی هستند. آیا انداختن بمب اتمی روی یک شهر بهتر از کشتن تعداد انگشتشماری از مردم است؟ من اینطور فکر نمیکنم. اما هیچکس نمیگوید رئیسجمهور ترومن تروریست بود. همه مردانی که ما به صورت جداگانه به سراغشان رفتیم - ویلکین، مارتین، مکمایکل و دیگران - شخصاً به کشتن ما در مبارزه علاقهمند بودند. بنابراین، رفتن به سمت اهداف انتخابشده، کارآمدتر و اخلاقیتر بود. در هر صورت، این تنها راهی بود که میتوانستیم عملیات انجام دهیم، زیرا ما بسیار کوچک بودیم. برای ما مسئله شرافت حرفهای یک سرباز مطرح نبود، بلکه مسئله یک ایده و هدف بود که باید به آن دست مییافتیم. ما یک هدف سیاسی را هدف قرار داده بودیم. نمونههای زیادی از آنچه ما انجام دادیم در کتاب مقدس یافت میشود. به عنوان مثال، گیدئون و سامسون. این موضوع بر تفکر ما تأثیر گذاشت و ما همچنین از تاریخ مردمان دیگری که برای آزادی خود جنگیدند، مانند انقلابیون روسی و ایرلندی، بسیار آموختیم.»
ما همه را میکشیم
لهی و ایرگون به طور مشترک مسئول قتلعام دیریاسین بودند. لهی، لرد موین، وزیر مقیم بریتانیا در خاورمیانه را هم ترور کرد و حملات بسیار دیگری علیه بریتانیاییها و اعراب در فلسطین و خارج از فلسطین انجام داد. در 29 مه 1948، دولت اسرائیل پس از پیوستن اعضای فعال خود به نیروهای دفاعی اسرائیل (IDF)، رسماً لهی را منحل کرد؛ اگرچه برخی از اعضای آن چند ماه بعد در یک اقدام تروریستی دیگر، ترور فولک برنادوت را انجام دادند. پس از این ترور، دولت جدید اسرائیل لهی را یک سازمان تروریستی اعلام کرد و حدود 200 عضو را دستگیر و برخی از رهبران را محکوم کرد. درست قبل از اولین انتخابات اسرائیل در ژانویه 1949، دولت عفو عمومی به اعضای لهی اعطا کرد و بسیاری از رهبران آن یا به موساد و یا در سال 1980 برای فعالیت در مبارزه واحد اطلاعات ارتش (امان)، پیوستند. اسحاق شامیر، رهبر سابق لهی که توجیهات کشتارش را در سطور قبل خواندید هم در سال 1983 نخستوزیر اسرائیل شد.
مطالب پیشنهادی













