طباطبایی، کارشناس مسائل بین الملل در گفتوگو با « فرهیختگان»طباطبایی پیشنهاد همکاری هستهای منطقهای را برای ایجاد منافع مشترک و کاهش نقش مخرب کشورها مطرح کرده است، اما تأکید دارد که این همکاری نباید منجر به واگذاری توانمندیهای داخلی یا نقض حاکمیت ملی شود. همچنین او نسبت به مدلهای پیشنهادی برای غنیسازی و خروج مواد هستهای ابراز نگرانی کرده و تأکید دارد که ایران باید ابتکارات بهتری را برای حفظ حقوق خود در مذاکرات اتخاذ کند.
همکاری مشترک هستهای خلأ برجام را پر میکند

طباطبایی به این موضوع اشاره کرد که این پیشنهاد در قالب افزایش منفعت کشورهای منطقه و کاهش نقش مخرب آنها مطرح شده است و گفت: «موضوع همکاری یا تشکیل کنسرسیوم هستهای، یا عناوین مشابه از طرف ما با هدف مشخصی مطرح شده است.
هدف اصلی، ایجاد همبستگی میان ما و دیگر کشورها در یک موضوع است که منافع مشترک ایجاد کند و این منفعت مشترک، بتواند به پایداری و استمرار هرگونه توافق یا اقدام سیاسی، کمک کند. موضوع کنسرسیوم و همکاری هستهای با کشورهای منطقه به نحوی همین معنا را میدهد؛ اگر بخواهیم ایدهای که مطرح شده را در نظر بگیریم، بنای آن بر این است که کشورهای منطقه پیوستی بین خود و توافق احتمالی که قرار است، حاصل شود، حفظ کنند و اولاً به عنوان بازیگر مخرب ظاهر نشوند.
در زمان برجام، یکی از موضوعات مطرح این بود، برخی کشورهای عربی، بهویژه کشورهای حاشیه خلیج فارس مانند عربستان سعودی چون خود را بینصیب از برجام میدیدند، بعضاً بهعنوان بازیگر مخرب ایفای نقش کردند، حتی در مواردی برجام را تهدیدی برای منافع خود تلقی میکردند. حالا ایده جدید میخواهد باگ و خلئی که برجام داشت را برطرف کرده و یک منفعت مشترک با کشورهای منطقه ایجاد کند که نقش مخرب، اجرا نکنند و اینکه به پایدار ماندن توافق احتمالی کمک کنند.»
برای تصمیمگیری در مورد مواد غنیسازی، باید مابهازای قابل اتکایی تعریف کنیم
طباطبایی البته به این موضوع هم اشاره کرد پیشنهادهایی که در مورد خروج مواد غنیسازی یا ورود کشورهای دیگر در برنامه هستهای ایران مطرح میشود، با حاکمیت ملی ما در تعارض است و گفت: «آنچه بنده از همکاری منطقهای مدنظر دارم، به هیچ عنوان به معنای واگذاری توانمندیهای داخلی یا اشتراکگذاری زیرساختها و دستاوردهای فنی هستهای با دیگران نیست. مواردی مثل انتقال مواد به خارج از کشور یا ورود کشورهای دیگر به صنعت هستهای ما، قطعاً محل تأمل و ملاحظه جدیاند.
دلیلش هم روشن است؛ اولاً خروج مواد هستهای که ما برای آن، هم هزینه سیاسی، هم هزینه اقتصادی و حیثیتی دادیم، عملاً قرار بوده که به عنوان یک اهرم و ابزاری برای یک توافق عمل کند _ به هر صورت بخشی از این غنیسازی را البته که برای آن کارکردهایی متصوریم اما برای ما در آن درجه اولویت استراتژیک نبوده که بخواهیم برسر آن مصالحه کنیم_، اما این مصالحه که یکی از موارد آن انتقال مواد است، باید به نحوی صورت گیرد که همسنگ با اقدامی باشد که طرف مقابل میخواهد انجام دهد، برای مثال اگر بنا بر این است که بحث مواد غنیسازی شده را با برداشته شدن تحریمها همسنگ قرار دهیم، باید مدل اجرای توافق هم به نحوی باشد که با نحوه اعمال و بازاعمال تحریمها بخواند.
برای مثال اگر برداشته شدن آن به گونهای باشد که با یک امضا قابل برگشت باشد و دولت آمریکا نظرش عوض شود، از این طرف هم باید بلافاصله امکان برگشت میزان مواد غنیسازی شده ما وجود داشته باشد. برای مثال، بحث رقیقسازی که مطرح میشود، از این جهت محل اشکال است که گفته میشود، اگر آن را رقیق کنیم، بازگشت آن زمانبر خواهد بود.
اما اگر تحریمها برگردد، ما نمیتوانیم بلافاصله به موادی که قبلاً دسترسی داشتیم، دوباره دسترسی پیدا کنیم، به همین نسبت، خروج مواد از کشور ــ خروج مواد هستهای ــ هم میتواند محل اشکال باشد. چون بازگشت آن به داخل کشور و در اختیار ما قرار گرفتن آن محل ابهام است. ممکن است آمریکا تحریمها را برگرداند، ولی ما نتوانیم دوباره به موادمان دسترسی داشته باشیم. راهکارهای جایگزینی هم میشود برای آن مطرح کرد؛ از جمله اینکه اگر نگرانیای در مورد مواد غنیسازیشده ما (با درصد بالا) هست، میتواند داخل خود کشور، تحت نظارت شدید قرار بگیرد. میتواند با نقشآفرینی نهادهایی مثل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، تحت نظارت قرار بگیرد که نگرانی آنها هم برطرف شود.
اما از طرف دیگر، ما این امکان را داشته باشیم که اگر آمریکا از توافق خارج شد، بلافاصله بتوانیم دوباره به مواد غنیسازیشده خودمان دسترسی پیدا کنیم؛ یعنی این توازن برقرار باشد. در نتیجه مواردی که شما مطرح کردید، مثل انتقال مواد یا اینکه در قالب همکاری در صنعت هستهای، طرف مقابل بخواهد داخل صنعت هستهای ما قرار بگیرد، به نظر من نمیتواند تأمینکننده منافع ملی ما باشد؛ چراکه حضور یک نیرو یا شرکت خارجی در صنعت هستهای ما که محل طمع کشورهای مختلف است برای اینکه اطلاعاتی کسب کنند و به نوعی خرابکاریهایی اتفاق بیفتد (که قبلاً هم مسبوق به سابقه بوده)، توجیه ندارد و اینکه ما بخواهیم بپذیریم که نظامی خارج از چهارچوبهای بینالمللی ــ از جمله آژانس بینالمللی انرژی اتمی ــ بر برنامه ما نظارت داشته باشد، چهبسا با بحث حاکمیت ملیما هم در تعارض باشد.»
باید ابتکارات بهتری پیش بگیریم
سیدسجاد طباطبایی در مورد اینکه چقدر این پیشنهاد در مقابل ایده غنیسازی صفری که آمریکاییها مطرح میکنند، میتواند کارآمد باشد، گفت: «اولاً در بحثهای مذاکراتی، تکنیکی وجود دارد که خیلیها از آن استفاده میکنند؛ ما در زبان خودمان هم داریم، به مرگ گرفتن تا به تب راضی کردن. ما نمیتوانیم یک خواسته محال مطرح کنیم و بعد بگوییم حالا برای آنکه از آن خواسته محال کوتاه بیایم، شما بیاید پیشنهاد دیگر را بپذیرید. هم آن پیشنهاد محال بوده، هم این پیشنهاد میتواند برای ما مضر باشد و ما آن را نپذیریم.
اینطور نیست که ما بین دو گزینه گیر افتاده باشیم، میتواند گزینه سومی هم وجود داشته باشد، هیچ الزامی هم نداریم که حتماً باید یا غنیسازی صفر درصد را بپذیریم یا همین مدل کنسرسیوم را با آن مدل اجرا کنیم. چه اینکه اصلاً موضوع غنیسازی از نظر ما به جهت اینکه جزء حقوق مصرح ماست و از اصول موضوعه غیرقابل مذاکره ما محسوب میشود، اصلاً از چهارچوب مذاکرات خارج است و نباید در موردش مذاکرهای انجام شود. در نتیجه اینطور نیست که بگویم خب آنها از این موضوع کوتاه بیایند و ما هم کوتاه بیایم.
از اول هم نباید این موضوع را مطرح میکردند که حالا بخواهند بگویند ما کوتاه آمدیم و یک موضوع جدیدتر برای جایگزینی مطرح میکنیم. ما میتوانیم ابتکارات بهتری به خرج دهیم؛ اگر واقعاً مسئله آنها رفع نگرانی است، یا بحث نظارت است، نظارت، چهارچوب مشخص دارد، نظارتهای پادمانی که تحت NPT هست همین الان هم در کشور ما جاری است؛ برای همه کشورها اجرا میشود، برای ما هم بهمراتب سختگیرانهتر اجرا میشود و همان هم کفایت میکند. بیش از این میتوان در مورد چهارچوبها بحث کرد، اما اینکه بخواهیم نظارت بر برنامه هستهای را از سازمان بینالمللی و آژانس خارج کنیم و به دست کشور دیگر بدهیم، باز هم یکجورهایی نقض حاکمیت ملی ماست.»
مطالب پیشنهادی













