
فضای تعاملی شکلگرفته در عمان و انجام سه دور مذاکره غیرمستقیم میان ایران و آمریکا آن هم در سطوح عالی این احتمال را تقویت کرده که امکان مصالحه میان تهران و واشنگتن بر سر کاهش تنش از مسیر توافق هستهای ناممکن نیست. از این رو جدیترین مخالف تداوم این فضای تعاملی رژیمصهیونیستی بوده که از هیچ فرصتی برای اعمال فشار و آسیب رساندن به شرایط کنونی دریغ نخواهد کرد.
سناریوهای احتمالی مذاکرات ایران و ایالاتمتحده

علیرضا موسیپور، کارشناس ارشد روابط بینالملل از دانشگاه شهید بهشتی: در هفتههای اخیر ازجمله مهمترین موضوعات مطرح در عرصه سیاست خارجی کشور موضوع مذاکرات جاری با دولت دوم ترامپ است. آنچه که بیش از هر چیزی در محافل رسانهای و نخبگانی کشور مطرح میگردد بررسی سناریوهای احتمالی این دور از مذاکرات بوده است. فضای سیاسی کشور در یک سال گذشته دستخوش تغییر و تحولات بسیاری شده، همچنین محورمقاومت در منطقه به واسطه جنگ 7 اکتبر تغییرات متعددی را از حیث راهبرد و توان اثرگذاری در معادلات تجربه کرده، از این رو پرسش کلیدی این نکته است که چه چیزی در مذاکرات جاری میان تهران-واشنگتن درحال وقوع است؟ آیا این مذاکرات اهرمی برای مهار ایران جهت ممانعت از ترمیم محور مقاومت در منطقه است؟ یا بخشی از سیاست کلان ایالات متحده برای تقابل همهجانبه با چین و مهار روندهای شکلگرفته در عرصه بینالمللی است؟ رژیمصهیونیستی چه رویکرد و اقداماتی را در راستای برهم زدن فضای تعاملی شکلگرفته میان ایران و آمریکا در پیش خواهد گرفت؟ چه احتمالاتی پیرامون سرنوشت این دور از مذاکرات با لحاظ کردن متغیرهای مؤثر بر آن قابل تصور است؟
دستورکار اصلی سیاست خارجی آمریکا
آنچه که بیش از هرچیزی در مورد فهم معادلات جاری نظام بینالمللی کلیدی و محوری است، دقت نظرداشتن به نوع مواجهه واشنگتن با وضعیت حال حاضر نظام بینالملل است. آنچه که مورد اجماع دوحزبی در آمریکا قرار گرفته تقابل و مهار حداکثری چین و شبکه اقماری رو به رشد آن بوده که این مهم جدیترین چالش و مسئله پیش روی هیئت حاکمه آمریکا است و عموم تصمیمگیریهای کلان و مهم عرصه سیاست خارجی آن بر اساس راهبرد مهار و تقابل با چین طراحی و اجرا شده است. از این منظر جهت تمرکز کلیدی بر این هدف مهم موضوعات مطرح در عرصه بینالمللی مثل جنگ اوکراین، مسئله ایران و گروههای نیابتی آن در منطقه و همچنین امنیت اسرائیل باید در کوتاهترین زمان ممکن حل و فصل شود. براین اساس ضربالاجل تعیین کردن ترامپ پیرامون سرنوشت مذاکرات هستهای جاری با ایران از جمله تلاشهای او و تیم سیاست خارجیاش برای تمرکز بر مسئله مهار و تقابل با چین است.
مسئله ایران
جذابیتهای موضوع ایران در میان هیئت حاکمه ایالات متحده بیش از هر چیزی ارتباط موسعی با لابی صهیونیستها در فضای سیاسی این کشور دارد. از زمان پیروزی انقلاب اسلامی تا به امروز، اصلیترین تهدید وجودی اسرائیل ازجانب سیاستمداران این رژیم، ایران و نیروهای مقاومت همسو با آن در منطقه عنوان شده و این موضوع بعد از جنگ اخیر غزه برجسته بودن خود را به عنوان یک متغیر کلیدی در فهم و تفسیر کنشها و واکنشهای موجود میان ایران و رژیم صهیونیستی نشان داد. براین اساس ایران در نظر سیاستمداران آمریکایی نهتنها به عنوان یک چالش منطقهای در نظرگرفته میشود بلکه توان تهدیدآمیز تهران برای تقابل با رژیمصهیونیستی به عنوان اصلیترین متحد منطقهای واشنگتن در منطقه غرب آسیا و همچنین به خطرافتادن امنیت انرژی مسائل مهمی است که غفلت از آن میتواند تبعات جدی برای منافع و امنیتملی ایالات متحده در برداشته باشد. از این رو مهار، کنترل و تضعیف ایران اصلیترین راهبرد امنیتی واشنگتن در منطقه غرب آسیا بوده که از این رهیافت دو هدف اصلی خود یعنی حراست از متحدمنطقهای خود و همچنین موضوع امنیت انرژی و انتقال نفت را بتواند مدیریت و راهبری کند.
نگاه تهران
بیش از هر متغیری، مسئله تجربیات و سیاست حافظهای(Politic memory) نسبت به ایالاتمتحده مبنای تحلیل و تصمیمگیری در مورد نوع مواجهه و تعامل با این کشور است. در بیانات نخبگان سیاسی ایران به ویژه در سخنرانیهای عمومی رهبرمعظمانقلاب به صراحت به بدعهدیها و تجربیات تلخ و شکستخورده گذشته و همچنین بیاعتمادی مطلق به حسننیت دولتمردان آمریکایی تأکید شده است. از این رو از منظر سازهانگاری نظر تهران برای تعامل با آمریکا در منفیترین حالت ممکن خود قرار دارد. اما تهران با درنظرگرفتن متغیرهای مختلفی از جمله وضعیت محورمقاومت در منطقه، آشفتگی اقتصادی و فضای اجتماعی در عرصه داخلی و همچنین کاهش توان چانهزنی در عرصه بینالمللی پذیرفته است که یک بار دیگر فرصت تعامل و گفتوگو با آمریکا را پیرامون موضوع هستهای به ورطه آزمایش ببرد.
فرصت مسقط
فضای تعاملی شکلگرفته در عمان و انجام سه دور مذاکره غیرمستقیم میان ایران و آمریکا آن هم در سطوح عالی این احتمال را تقویت کرده که امکان مصالحه میان تهران و واشنگتن بر سر کاهش تنش از مسیر توافق هستهای ناممکن نیست. از این رو جدیترین مخالف تداوم این فضای تعاملی رژیمصهیونیستی بوده که از هیچ فرصتی برای اعمال فشار و آسیب رساندن به شرایط کنونی دریغ نخواهد کرد. رژیمصهیونیستی از چند مسیر به دنبال ضربه زدن به شرایط جاری فعلی میان ایران و ایالاتمتحده است. نخست آنکه با تقویت و اعمال فشار بر سیاستمداران آمریکایی از مسیر لابیهای قدرتمند خود تلاش خواهد کرد تا در روند مذاکرات از طریق طرح خواستههای غیرممکن و غیر قابل پذیرش مثل اجرای مدل لیبی برای ایران، مذاکرات را به سمت شکست سوق دهد. در وهله بعد به نظر میرسد در ماههای آتی(احتمالاً تا شهریورماه پیش رو) رژیم صهیونیستی کمپینی از اقدامات خرابکارانه و تنشزا را در قبال ایران طراحی و اجرا خواهد نمود که از این مسیر بتواند اهرمی قابل اتکا برای مسئله Snapbake برای تروئیکای اروپایی فراهم کند. در مرحله سوم این فرض وجود دارد که در صورت تقابل نظامی مستقیم میان ایران و رژیم صهیونیستی به دلیل تعهدآمریکا به امنیت این رژیم، زمینه دخالت مستقیم و آشکار واشنگتن در این فاز از تقابل و تنش فراهم شده و اساساً هرنوع مذاکره و تعاملی با دولت ترامپ به طور کلی مختومه اعلام شود.
هدف ترامپ از مذاکره با ایران
تقابل با چین جهت مهار و کنترل رشد آن کلیدیترین اصل موجود در عرصه سیاست خارجی دولت دوم ترامپ است. اما بنا به دلایل مختلفی از جمله ناکامی در خاتمه جنگ روسیه و اوکراین، عدم وجود دستاورد ملموس در عرصه سیاست خارجی، و همچنین ناکامی در اجرای سیاست اعلامی تعرفههای تجاری به نظر میرسد توافق با ایران میتواند فرصت نمایشی بسیار خوبی برای ترامپ فراهم کند. از منظر شخصیتشناسی علاقه او برای نمایش و همچنین شهرت به انجام اقدامات خارج از عرف و غیرقابل پیشبینی به نظر رسیدن، این فرضیه را تقویت میکند که یک توافق زودهنگام با ایران فرصت مغتنمی را برای وی جهت بزرگنمایی و اجرای نمایشی قابل قبول از این اقدام فراهم میسازد. براین اساس به نظر میرسد میل آمریکا برای توافق، چندان غیرواقعی نباشد.
فصل مشترک آمریکا-اسرائیل
توجه به این نکته ضروری است که درجه بالایی از این احتمال وجود دارد که فصل مشترکی میان دولت ترامپ و رژیم صهیونیستی پیرامون نوع مواجهه سخت و نرم با ایران طراحی و اجرا شود. آن چیزی که از احتمال وقوع بیشتری برخوردار است الگوی کارفرمایی ایالات متحده و پیمانکاری رژیمصهیونیستی است. در این الگو ایدهها و راهبردها در واشنگتن طراحی شده و به رژیمصهیونیستی ابلاغ میگردد. شاید بتوان از ترور اسماعیل هنیه به عنوان متعالیترین نوع این الگو یاد کرد. تنها مدتی قبل از ترور رئیس دفتر سیاسی حماس در تهران نشستی با حضور گروههای مختلف فلسطینی در پکن با محوریت چین برگزار شده بود که توافق بر سر تعامل بیشتر و ایجاد یک موضع واحد از جانب گروههای مختلف فلسطینی کلیدیترین رکن آن نشست و ابتکار عمل چین بود. بر این اساس ترور رهبر سیاسی حماس در تهران که بخش مهمی از مذاکرات گروههای مقاومت فلسطینی را با سایر جریانهای فلسطینی همچون تشکیلات خودگردان تحت مدیریت داشت عملاً موجب فروپاشی آن تفاهم گروههای فلسطینی شد. بر همین اساس این احتمال وجود دارد که ایالاتمتحده با ابلاغ و طراحی عملیاتهای مختلفی از جمله ترور، خرابکاری، ناآرامی اجتماعی و حمله سایبری اهرمهای جدیدی را در اختیار واشنگتن برای اعمال فشار بیشتر بر تهران فراهم سازد.
سناریوهای احتمالی
به صورت کلی سه سناریو برای فرجام این مذاکرات قابل تصور است:
1. شکست مذاکرات: این سناریو ممکن است به دلیل زیادهخواهی طرف مقابل از مسیر طرح خواستههایی مثل لیبیسازی یا خروج کامل چرخه تولید سوخت هستهای یا کارشکنیها و تنشزاییهای رژیم صهیونیستی به وقوع بپیوندد. در صورت تحقق این سناریو ضریب احتمال تقابل و زد و خورد نظامی میان ایران و آمریکا رشد قابل توجهی خواهد داشت.
2. توافق موقت: این احتمال وجود دارد که با توجه به فشار ترامپ برای دستیابی سریعتر به توافق با ایران، یک توافق کوتاه مدت مشابه توافق لوزان در برجام، شکل بگیرد که این مسئله مبنا و چهارچوبی برای توافق نهایی و بزرگتر باشد. احتمال تحقق این سناریو در مقایسه با سناریوهای دیگر بیشتر است. در این مدل از توافق ممکن است ایران خواهان روش کم برای کم
(Less for Less) برای راستیآزمایی اقدامات آمریکاییها باشد؛ و در نهایت ممکن است این فرایند به توافق نهایی یا بلند مدت منتهی شود.
توافق الحاقی برجام: در این سناریو، ممکن است متمم یا الحاقیهای درقالب قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل به برجام اضافه گردد و مبنای توافق جدید باشد. به این معنی که ساختار کلی توافق در قالب برجام بوده و موارد تازه مذاکره و توافقشده با یک الحاقیه یا قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل به برجام متصل گردد.
با این حال کلیدیترین چالش مذاکرات پیش رو موضوع اقدامات مخرب اسرائیل و همچنین بدبینی ایران به اقدامات و بدعهدیهای ایالات متحده بوده که این مسائل سرنوشت مذاکرات را در هالهای از ابهام قرار داده است.
