


استیو ویتکاف، نماینده ترامپ در مذاکرات ایران و آمریکا که چهرهای سازشگر از خود نشان داده بود، با تهدید علنی ایران به استقبال دور چهارم مذاکرات مسقط میآید. روز جمعه (19 فروردین) فرستاده ویژه رئیسجمهور آمریکا در بخشی از مصاحبه خود با پایگاه خبری «بریتبارت» در اظهاراتی گستاخانه زبان به تهدید چرخاند و گفت اگر ایران در میز مذاکرات با آمریکا دچار اشتباه شود، «جایگزین بدی برایشان به دنبال خواهد داشت.»
او در ادامه با فراموش کردن گفتههای پیشینش، اشاره کرد ایران نیازی به سانتریفیوژ ندارد و تأسیسات هستهایاش باید برچیده شود. ویتکافی که علیرغم ادعای «پیشرفت در مذاکرات» میخواهد از دروازه تهدید وارد دور چهارم مذاکرات شود، از خاطر برده که کمتر از یک ماه پیش در مصاحبهای با «فاکسنیوز» از غنیسازی بالای 60 درصد انتقاد کرده و همان میزان 3.67 درصد را مناسب دانسته بود. حالا با توجه به این چرخش در اظهارات او و رسیدن به مکانیسم حداکثرسازی خواستهها در مذاکرات، به نظر میرسد که کاخ و کنگره تصمیم گرفتهاند با ردشدن از خط قرمزهای ایران، فتیله مذاکرات را پایین بکشند.
چوب آمریکایی لای چرخ مذاکره
ایالات متحده در مذاکرات با ایران مسیری چندلایه را دنبال کرده که از ظاهری دیپلماتیک و انعطافپذیر آغاز شد و بهتدریج به حداکثرسازی خواستهها رسیده است. بدیهی است که این مسیر با هدف تضعیف جایگاه استراتژیک ایران، محدود کردن گزینههای آن و ایجاد فشار اجتماعی در داخل کشور طراحی شده است.
در گام نخست، آمریکا با رویکردی بهظاهر باز وارد مذاکرات شد. دونالد ترامپ با نگارش نامهای به ایران، سعی کرد چهرهای دیپلماتیک از خود نشان دهد و با تمرکز ظاهری بر مسائل هستهای، حساسیتها را در ایران کاهش دهد. این نامه، به گفته سیدعباس عراقچی، ترکیبی از تهدید و پیشنهاد فرصت بود، اما تهدیدهای پیشین آمریکا همچنان در آن حفظ شده بود. این استراتژی دوگانه، با هدف کشاندن ایران به میز مذاکره و جلب نظر افکار عمومی طراحی شده بود، درحالیکه فشارها از طریق تهدیدهای نهفته ادامه داشت. هدف این گام، ایجاد شکاف بین مردم و حاکمیت ایران و ترغیب بخشی از جامعه به پذیرش مذاکراتی بود که درحقیقت به دنبال تحقق منافع یکجانبه آمریکا بود. این رویکرد، زمینهساز حداکثرسازی خواستهها در مراحل بعدی شد، زیرا آمریکا با ایجاد تصور گفتوگوی سازنده، به دنبال آمادهسازی فضا برای طرح مطالبات سختگیرانهتر بود.
در ادامه، آمریکا تلاش کرد ایران را از متحدان منطقهای و بینالمللیاش جدا کند. ایران پیش از مذاکرات، با تقویت همکاریها در سازمانهایی مانند بریکس و شانگهای و پیگیری ایدههایی نظیر ارز جایگزین دلار، مسیر جایگزینی برای کاهش اثر تحریمها در پیش گرفته بود. آمریکا با پذیرش مذاکره مستقیم و ایجاد امید کاذب به توافق، قصد داشت این مسیر را تضعیف کند. این استراتژی، ایران را به امید توافقی با غرب، از تقویت روابط با شرق بازمیداشت و اولویتهای استراتژیک تهران را هدف قرار میداد.
دام استراتژیک
درنهایت آمریکا با تغییر الگوی مذاکرات، خواستههای خود را از مسائل هستهای به موضوعات منطقهای و غیرهستهای گسترش داد. در ابتدا، استیو ویتکاف غنیسازی 3.67 درصدی ایران را پذیرفته بود، اما این موضع به سرعت توسط مقاماتی مانند مارک روبیو تحریف شد و به لزوم وارد کردن مواد غنیشده تغییر یافت. همزمان، مقاماتی مانند پیت هگست با طرح اتهامات منطقهای ازجمله حمایت ایران از حوثیها، مذاکرات را به سمتی هدایت کردند که ایران را در موضع ضعف قرار دهد. انتصاب چهرههای تندرو مانند روبیو بهعنوان مشاور امنیت ملی، نشاندهنده یکپارچگی تیم مذاکراتی آمریکا و عزم آنها برای تحمیل شروط یکجانبه بود. این گسترش خواستهها، نقطه اوج استراتژی حداکثرسازی بود، زیرا آمریکا نهتنها به دنبال حذف کامل غنیسازی ایران بود، بلکه خواستار تغییر رفتار منطقهای و پذیرش شرایط گستردهتر شد. هر گام، با دقت طراحی شده بود تا ایران را در موضع ضعف قرار دهد، گزینههایش را محدود کند و فشار اجتماعی را در داخل کشور افزایش دهد. این رویکرد، با ترکیب تهدید، تحریم، ابهامسازی و گسترش مطالبات، به دنبال تسلیم ایران به شرایط یکجانبه است و نشاندهنده نیات واقعی آمریکا در مذاکرات است.
بازی تهدید و خروج
همچنین تهدید ویتکاف مبنی بر خروج آمریکا از مذاکرات در صورت عدم پذیرش شرط غنیسازی صفر، بخشی از تاکتیک فشار حداکثری است. این تهدید علنی، پیامی دوگانه دارد: از یکسو، به مذاکرهکنندگان ایرانی هشدار میدهد که آمریکا حاضر به مصالحه نیست و از سوی دیگر، به افکار عمومی ایران القا میکند تداوم مذاکرات بدون پذیرش شروط، به بنبست خواهد رسید. این استراتژی با هدف تضعیف موضع ایران در مذاکرات و ایجاد تصور «بیفایده بودن مقاومت» در داخل کشور عمل میکند. آمریکا با این تهدید میخواهد حاکمیت ایران را در تنگنای تصمیمگیری قرار دهد: یا پذیرش شروط تحمیلی یا مواجهه با تشدید فشارهای اقتصادی و دیپلماتیک.
این رویکرد در کنار اظهارات دیگر مقامات آمریکایی، مانند مارک روبیو و پیت هگست، نشاندهنده هماهنگی در راهبرد آمریکا برای استفاده از تریبونهای عمومی بهعنوان ابزاری برای فشار روانی و اجتماعی است. با طرح شروط غیرواقعی مانند غنیسازی صفر، آمریکا نهتنها مذاکرات را به سمتی هدایت میکند که ایران را در موضع ضعف قرار دهد، بلکه همزمان تلاش میکند افکار عمومی را برای پذیرش توافقی که عملاً به معنای تسلیم است، آماده کند.
چرخش غنیسازیستیز
ویتکاف از زمان شروع مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا، دچار بلاتکلیفی مزمنی شده است. این چرخش از انعطاف اولیه به سمت مطالبات سختگیرانه، رایزنیها را با چالش مواجه کرده و فضای رسانهای خارج از گود مذاکرات را ملتهب کرده است. ویتکاف در مراحل اولیه مذاکرات، رویکردی انعطافپذیر نشان داد. او در گفتوگو با فاکسنیوز در 25 فروردین (14 آوریل) اظهار داشت ایران برای برنامه غیرنظامی به غنیسازی بیش از 3.67 درصد نیاز ندارد، که تلویحاً به پذیرش محدود غنیسازی اشاره داشت. ویتکاف در این مرحله مذاکرات را «مثبت و سازنده» توصیف کرد و بر اهمیت راستیآزمایی سختگیرانه تأکید داشت. او همچنین در مصاحبهای با تاکر کارلسون، نامه ترامپ به رهبر ایران را نه تهدید، بلکه تلاشی برای حل دیپلماتیک بحران معرفی کرد که نشاندهنده تمایلش به گفتوگوهای منعطف و سازنده بود.
فقط یک روز کافی بود تا موضع فرستاده تغییر کند. او در 26 فروردین (15 آپریل)، طی پستی در ایکس نوشت هرگونه توافق باید شامل توقف و نابودی کامل برنامه غنیسازی و تسلیحاتی ایران باشد و تأکید کرد «ایران باید برنامه غنیسازی خود را نابود کند.» ویتکاف در طول مصاحبهها و پیامهای مختلف در شبکههای اجتماعی، مواضعی مشابه گرفت و درنهایت طی مصاحبه روز جمعه (19 اردیبهشت) با «بریتبارت» خواستار برچیدن تأسیسات غنیسازی ایران شد و اعلام کرد ایران نباید سانتریفیوژ داشته باشد. او همچنین تهدید کرد اگر مذاکرات یکشنبه (امروز، 21 اردیبهشت) سازنده نباشد، آمریکا از گفتوگوها خارج خواهد شد.
گزارش کامل را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.
