


در تمام شرق ایران شهری به اهمیت «مشهد» وجود ندارد. این اهمیت وامدار حضور بارگاه امام رضا(ع)، امام هشتم شیعیان و نواده برجسته پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) است. اگر این بارگاه وجود نداشت، شهر مشهد و استان «خراسان رضوی» با وضعیت کنونی وجود نداشتند و درنتیجه پهنه وسیع شرق ایران در مجاورت مرزهای مهم و دردسرساز بدون مرکزیت باقی میماند؛ موضوعی که خطرات خاصی به همراه داشت. در میان 19 کلانشهر رسمی ایران، تنها مشهد به شرق کشور تعلق دارد و مابقی در قسمت غربی واقع شدهاند. اگر در مدیریت ایران؛ تهران به عنوان پایتخت، در مدیریت شمال غرب؛ تبریز به عنوان شهر عمده این منطقه و در جنوب؛ شیراز به عنوان بزرگترین شهر اهمیت دارند، شرق بدون مشهد فاقد نقطهای برای تدبیر امور بود.
برای فهم تأثیری که حرم امام رضا(ع) بر اوضاع شرق ایران و تثبیت این نقطه در کشور گذاشته، باید موضوعات مختلفی را بررسی کرد. شاید بدون وجود این حرم، اوضاع شرق کشور نابسامان میشد و درنتیجه از دست رفتن این منطقه، ایران تاریخی و ملی استمرار نمییافت.
پایدارکنندههای تاریخی شرق در جغرافیای ایران
تسلط بر پهنههای مختلف نیازمند مراکز شهری برای مدیریت آنهاست. به عنوان نمونه، امپراتوری روم برای تدبیر امور مناطق شرقیاش در بالکان، آناطولی، شام و مصر از شهر کنستانتوپول یا استانبول امروزی استفاده میکرد. این شهر پایدارکننده مناطق شرقی برای فرمانروایان امپراتوری رم بود که در پایتخت خود در رم سکونت داشتند.
در ایران نیز شهرهای مختلفی به عنوان پایدارکننده مناطق مورد استفاده قرار میگرفتهاند، اما پیش از آن باید به یک بررسی تاریخی پرداخت تا بتوان قاعدهای کلی برای شرق ایران یافت. در تاریخ باید میان حکومتهای مسلط بر جغرافیای اصلی ایران با حکومتهای ایرانیتبار و یا دولتهای محلی ملوکالطوایفی تفاوت قائل شد. هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان، صفویه، افشاریه و قاجار نمونه کاملی از حکومتهای ایرانی هستند که بر تمام جغرافیای اصلی ایران مسلط بودند؛ اما در برخی مقاطع، جغرافیای اصلی ایران میان حکومتهای ملوکالطوایفی تقسیم شده بود. در این میان حکومت مشهور زندیه تحت زعامت تنها شاه آن «کریم خان زند» نیز به دلیل عدم تسلط بر تمام جغرافیای اصلی ایران، قابل مقایسه با حکومتهای دیگر نیست. همچنین حکومت یونانی سلوکیان و حکومت مغول ایلخانیان بر جغرافیای اصلی ایران حکم راندهاند. حکومت سامانی هم بیشتر از آنکه حکومت ایران باشد، حکومتی تحت زعامت خاندان ایرانی بوده است که بر ماورالنهر و نیمه شرقی ایران حکم میراند و فارس، خوزستان، آذربایجان، کردستان و لرستان خارج از تسلطش بودند.
در این متن، مبنا بررسی جغرافیای ایران است؛ جایی که حتی سلوکیان و ایلخانیان خارجی بر آن حکم راندهاند اما حکومتهای ملوکالطوایفی و یا حکومت ایرانی سامانیان که سهم مهمی از بدنه جغرافیای اصلی ایران نداشتهاند، اهمیتی ندارند.
در تمام حکومتهای مستقر بر جغرافیای اصلی ایران، شهرهای مرو و هرات و در مواقعی برخی شهرها در خراسان کنونی مانند نیشابور، نقش نقاط ثقل یا میخهای جغرافیایی شرق ایران را ایفا کردهاند. بدون تسلط بر شهری مانند مرو و یا هرات، تسلط بر شرق معنایی نداشت. در ایران کنونی، مرو و هرات خارج از مرزهای سیاسی ایران واقع شدهاند اما با این حال تسلط ایران بر محیط شرقی خود برپا مانده است که بیشتر از همه مربوط به نقش شهر مشهد و انعکاسی است که در خراسان و شرق ایران داشته است. در فقدان حضور بارگاه امام رضا علیهالسلام در مشهد، نقطهثقلی در شرق ایران کنونی وجود نداشت و عملاً شرق نقش خاصی در حیات سیاسی، اقتصادی و جمعیتی ایران ایفا نمیکرد. نتیجه این غیاب، تضعیف حاکمیت ایران بر مناطق شرقی و گسست میان شرق و غرب کشور بود. رفت و آمد به مشهد باعث آمیختگی ملی با شرق شده است. بدون حرم، رفت و آمدی به مشهد صورت نمیگرفت و ساکنان آنجا محدود و منزوی میشدند.
بررسی وضعیت جمعیتی و جغرافیایی شرق
شرق ایران در جامعترین تعریف شامل استانهای خراسان شمالی، خراسان رضوی، خراسان جنوبی، سیستان و بلوچستان، کرمان و سمنان میشود. در این بخش با توجه به جمعیت، وسعت و مرز با همسایگان، 6 استان شرقی مورد بررسی قرار گرفتهاند. آمارهای رسمی درباره جمعیت مربوط به آخرین سرشماری رسمی است که در سال 1395 صورت گرفت و بر اساس آن ایران دارای 79 میلیون و 926 هزار نفر جمعیت بود. جمعیت استان خراسان شمالی 836 هزار نفر، خراسان رضوی 6 میلیون و 434 هزار نفر، خراسان جنوبی 768 هزار نفر، سیستان و بلوچستان 2 میلیون و 775 هزار نفر، کرمان 3 میلیون و 164 هزار نفر و سمنان 702 هزار نفر است. مجموع جمعیت این 5 استان معادل 14 میلیون و 659 هزار نفر میشود؛ این جمعیت معادل 18 درصد جمعیت ایران است و به عبارتی دیگر 78 درصد جمعیت ایران در نیمه غربی سکونت دارند.
این درصد جمعیتی اما با سهم شرق از وسعت کشور همسان نیست. وسعت خراسان شمالی 28 هزار و 434 کیلومترمربع، خراسان رضوی 118 هزار و 18 کیلومترمربع، خراسان جنوبی 151 هزار و 193 کیلومترمربع، سیستان و بلوچستان 180 هزار و 726 کیلومترمربع، کرمان 183 هزار و 285 کیلومترمربع و سمنان 97 هزار و 491 کیلومترمربع است. مجموع وسعت استانهای شرقی برابر با 759 هزار و 147 کیلومترمربع است. این وسعت معادل 46 درصد وسعت یک میلیون و 648 هزار کیلومترمربعی ایران است. به عبارتی دیگر، شرق یکپنجم جمعیت کشور را در درون خود جای داده اما نیمی از مساحت کشور را در اختیار دارد. وسعت بالا و جمعیت اندک نشان میدهد پراکندگی جمعیتی در این منطقه راهی برای همگرایی باقی نمیگذارد. وحدت بخشی به جغرافیای شرق و پیوند دادن آن به منطقه غربی کار دشواری است.
نتیجه
بدون وجود حرم امام رضا (ع) در مشهد، شهری عمده در شرق و همچنین دلیلی برای رفت و آمد مردم مناطق مختلف کشور به این منطقه وجود نداشت. درنتیجه شرق در انزوای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی قرار میگرفت که میتوانست منجر به خنثی شدن نگاه ساکنانش به ملیت و جغرافیای سیاسی کشور شود. حرم مشهد همچنین هویت شیعی را در شرق تثبیت کرده و به دلیل توجه اهل سنت به آن، این قشر از جامعه ایران را نیز تا حدی از تعصب موجود در شرق جهان اسلام، همانند آنچه در آسیای میانه، افغانستان و پاکستان جریان دارد، جدا شده است. تثبیت تشیع و جداسازی اهل سنت شرق ایران از بدنه شرقی جهان اسلام، نقش مهمی در پایدارسازی هویت کشور داشته است. بدون این پایدارسازی هویتی، شرق ایران یا دستکم مناطقی از آن احتمالاً همانند آسیای میانه که بنا به دلایل مذهبی و قومی از ایران جداماندهاند، مشکلساز میشد.
نقش هویتی سفر تاریخی امام رضا(ع) به ایران
نقش هویتبخشی مشهد برای ایران فراتر از شرق کشور به کلیت ایران و تشیع باز میگردد. تقریباً قبور مطهر تمام ائمه علیهمالسلام در خارج از جغرافیای ایران قرار دارد. از آنجایی که این قبور در عربستان سعودی و عراق واقع شده، چنانچه حرم رضوی در ایران قرار نداشت، برای هویت شیعی کشور مشکلساز بود؛ چه اینکه میتوانست نوعی سرشکستگی نیز باشد، زیرا ایرانیان دسترسی مستقیمی به هیچیک از رهبران اصلی مذهب خود نداشتند. در سمتی دیگر، سفر امام رضا(ع) به ایران برای رسیدن به مرو سند محکمی از ارادت و گرایش تاریخی ایران به اهل بیت علیهمالسلام است. در جریان قیام مختار پس از واقعه عاشورا، موالی نیز در سپاه او حضور داشتند، اما تمام موالی ایرانیتبار نبودند بلکه برخی از این موالی ساکنان قدیمی بینالنهرین به شمار میرفتند. از سوی دیگر، نقش ناراضیان قبایل عربی در سپاه مختار و شیعیان عرب بسیار پررنگ بود. در این میان، قیام موالی اقدامی سیاسی برای خارج شدن از فشار عربها تلقی میشد.
در مقطع تاریخی دیگری که ایرانیان نقش مهمی در آن ایفا کردند، همچنان این ارادت هویدا نبود. در جریان سرنگونی حکومت بنیامیه، خراسانیهای حاضر در جنبش سیاهجامگان حکومت را به بنیعباس سپردند که در دشمنی با اهل بیت علیهمالسلام دست کمی از بنیامیه نداشتند. از سوی دیگر، قیام آنها نیز اقدامی برای خارج شدن از فشار عصبیت عربی بنیامیه تلقی میشد. با این حال در جریان سفر امام رضا(ع) به مرو، اکثر قاطع حاضران و علاقهمندان به او در شهرهای ایرانی پیش از مرو، ایرانیان بودند. این علاقهمندی حرکتی سیاسی و نظامی نبود تا واکنشی به عصبیت عربی حکومت بنیعباس تلقی شود؛ چه اینکه در آن زمان «مأمون عباسی» در مرو مستقر بود و با «امین» برادرش به عنوان نماد عصبیت عربی در بغداد دشمنی داشت. بر این اساس، ابراز علاقه گسترده مردم ایران به امام رضا علیهالسلام بزرگترین سند از علاقه ایرانیان به اهل بیت علیهمالسلام است.
به طور تاریخی، نقش ایرانیان در جریان اهل سنت پررنگ بوده است. اگر تشیع در جغرافیای اصلی ایران به وجود نمیآمد، علمای متعصب ایرانیتبار در بینالنهرین یا ماوراءالنهر و کابل، نبض اصلی مذهب در ایران را در دست میگرفتند. با این حال تشیع با جداسازی و برجستهسازی ایران در جهان اسلام به احیای ایران تاریخی و تشکیل یک کشور منجر شد. این امر بدون به حاشیه راندن متعصبان حاشیهنشین در تمدن ایرانی، میسر نمیشد.
