

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، پس از بحرانهای شدید ارزی که موجب شد نرخ ارز به شکل غیرمنتظرهای افزایش پیدا کند، اقتصاددانان و رسانهها با انتقاد شدید از عملکرد ولیا... سیف، رئیسکل پیشین بانک مرکزی، خواستار تغییر وی و جایگزینی فردی شدند تا بتواند با ارائه برنامهای منسجم و کارآمد، کشور را از غرقشدن در گرداب التهابات اقتصادی و ارزی نجات دهد. فشارهای رسانهای بالاخره موجب شد رئیسجمهور با تغییر رئیسکل بانک مرکزی موافقت کرده و در نتیجه هیات دولت در جلسه روز چهارشنبه، سوم مردادماه سال جاری با رای اعتماد به عبدالناصر همتی وی را بهعنوان رئیسکل جدید بانک مرکزی معرفی کند تا شاید او بتواند بسته جدیدی برای حل بحران ارزی کشور ارائه داده و وضعیت کنونی بازار ارز را بهبود بخشد. ولیا... سیف در مراسم تودیع خود، پس از مرور عملکرد بانک مرکزی در دوره پنجساله ریاستش از همه اقشار خواست عملکرد او را مورد نقد قرار دهند و تاکید کرد نقدها بیشتر درمورد نقاط ضعف وی باشد تا برای آیندگان مورد استفاده قرار گیرد.
اقتصاد کشور در دوران پنجساله ریاست سیف بر بانک مرکزی، شاهد افتوخیزهای فراوانی بود؛ افزایش بیسابقه نقدینگی کشور که به گفته کارشناسان در تاریخ ایران بیسابقه بود، در بیبرنامهگیهای دولت و بانک مرکزی از مسیر خود منحرف شد و بحرانهای شدید اقتصادی در حوزههای ارز و طلا و مسکن آفرید.
بانک مرکزی دولت یازدهم روزهای چندان خوشایندی را برای اقتصاد ایران رقم نزده است. ولیا... سیف، رئیسکل پیشین بانک مرکزی در شرایطی حدود سهسال قبل حکم ریاست ساختمان میرداماد را از حسن روحانی گرفت که وعدههای فراوانی را درخصوص ارتقای سیاستهای پولی کشور داده بود. در کنار این، رشد بیسابقه پایه پولی، عدم استقلال بانک مرکزی، عدم ساماندهی موسسات مالی و اعتباری غیرمجاز، افزایش مطالبات معوق، ضعف در تعیین نرخ سود بانکی، ضعف در ساماندهی بازار ارز، کاهش قدرت خرید مردم و تشدید رکود، تشدید نوسانات ارزی، کاهش ارزش پول ملی، نوسان سطح عمومی قیمتها، سنگاندازی در ارائه تسهیلات خرد بانکی، بیتوجهی به حمایت از واحدهای تولیدی، بیانضباطیهای پولی، عدم کارایی لازم شورای پول و اعتبار، پنهانکاری آمارهای نامطلوب اقتصادی و تناقصگویی درباره دستاوردهای اقتصادی برجام تنها بخشی از اتفاقات ناگوار دوران مدیریتی ولیا... سیف در بانک مرکزی بود.
به گفته صاحبنظران اقتصادی، بانک مرکزی در پنجسال گذشته، دولتیترین بانک کشور بود و بهعبارتی تبدیل به یک نهاد وابسته به دولت شد. بهعبارت دیگر بانک مرکزی مجری اوامر دولت در پنجسال گذشته بوده؛ اما شاید آنچه باعث افت عملکرد بانک مرکزی در دوران ریاست سیف بیش از سایر موارد شد، رشد بیسابقه موسسات مالی و اعتباری غیرمجاز بود که ساماندهی و مدیریت آنها را با مشکلات زیادی روبهرو کرد و درنهایت نهتنها نتوانست به اقتصاد کشور کمک کند، بلکه نارضایتی عمومی را نیز به همراه داشت.
به جرات میتوان گفت بانک مرکزی در پنجسال گذشته موضع شفافی درخصوص نرخ سود بانکی نداشت. در ماههای نخست سکانداری ولیا... سیف بر بانک مرکزی، موضوع افزایش نرخ سود بانکی مطرح شد و نقدینگی قابلتوجهی را روانه بانکها کرد، اما چند ماه بعد و همزمان با کاهش تورم، سیف با انتقاد از نرخ بالای سود بانکی اعلام کرد بهمنظور حمایت از واحدهای تولیدی و همچنین لزوم تطبیق نرخ سود بانکی با تورم، این نرخ باید کاهش پیدا کند. نخستین اتفاق پس از این اقدام، خروج سرمایه از بانکها و ورود آن به بازارهای دیگر بود.
انتقاد از عملکرد بانک مرکزی در پنجسال گذشته در موارد ذکرشده خلاصه نمیشود بلکه همانطور که ذکر شد، کاهش قدرت خرید مردم و تشدید رکود، تشدید نوسات ارزی، کاهش ارزش پول ملی، نوسانات سطح عمومی قیمتها و موارد متعدد دیگری نیز وجود دارد که نیاز به تحلیل دقیق و موشکافانه دارد. «فرهیختگان» در گفتوگویی با علیاکبر مهرابی، اقتصاددان و عضو هیاتعلمی دانشگاه تهران نگاهی به عملکرد بانک مرکزی طی سالهای اخیر انداخته است که در ادامه میخوانید.
نقاط مثبت و منفی رئیسکل پیشین بانک مرکزی از نگاه شما چیست؟ سیاستگذاری بانک مرکزی را در پنجساله گذشته چگونه ارزیابی میکنید؟
معتقدم اقدام مثبتی در پنجسال گذشته مشاهده نمیشود. رئیسکل سابق بانک مرکزی براساس یک رویه تئوریک عمل کرد که با شرایط کشور ما همخوانی نداشت و از اساس، نادرست بود. این تئوری در سطح جهانی نیز یک تئوری ردشده و منسوخ است. صرفنظر از اینکه عواملی در پشت پرده سیاستگذاریهای پولی و مالی بانک مرکزی دخالت داشته یا نداشته و من اطلاع دقیقی از آن ندارم، بزرگترین اشتباه تیم اقتصادی دولت و بهویژه بانک مرکزی، این بود که تیم اقتصادی حاکم بر شرایط امروز پولی و مالی کشور از سالهای بسیار دور، از تئوری کمی پول تبعیت کردهاند که این تئوری همان تئوری میلتون فریدمن، اقتصاددان آمریکایی است. فریدمن معتقد بود یکی از عوامل تعمیق رکود، افزایش نرخ بهره است که عدم مدیریت صحیح در بانک مرکزی موجب ایجاد و تعمیق بحران میشود. این تئوری معتقد است مردم تمایل به نگهداری موجودی واقعی پول خود دارند، از این رو افزایش عرضه پول میتواند بهطور مستقیم موجب افزایش خرید کالاها و خدمات و در نتیجه درآمد ملی شود. بنابراین اگر رکودی رخ دهد باید ریشه آن را در سیاست پولی نامناسبی جستوجو کرد که بانک مرکزی مرتکب شده است. از این منظر فریدمن و پولگرایان، توجه خود را بیش از پیش معطوف به عملکرد بانک مرکزی کردند.
متاسفانه این تئوری نهتنها در کشورهای در حال رشد بلکه در کشورهای پیشرفته صنعتی هم اعتبار ندارد؛ اما تیم اقتصادی دولت بدون اینکه شناخت درستی از این تئوری داشته باشد سیاستهای چند سال اخیر را براساس تئوری کمی پول یا همان تئوری فریدمن پایهگذاری کرد، در حالی که این تئوری یک تئوری کلی است و نتایج مثبتی ندارد. درست مثل نتایجی که در کشور ما بههمراه داشت. بهعبارت دیگر بانک مرکزی بهجای اینکه بر عوامل تولید و راه انداختن تولید اقتصادی تکیه کند، با سیاستهای پولی بازی کرد. این بزرگترین ضعف تیم اقتصادی دولت و بانک مرکزی بود. آقای سیف، مدیرعامل یکی از بانکها بوده و واضح است که چنین نگاهی داشته باشد و براساس آن دیدگاه قدم بردارد. این در حالی است که بخش پولی و مالی کشور نیازمند درک شرایط اقتصادی و جهتگیری به سمت یک اقتصاد مولد است. اقتصاد مولد به این معناست که در تمام زمینههای تولیدی از تولید فکر گرفته تا تولید کالا بر نیروهای داخلی تکیه شود، بهویژه بخش تکنولوژی که باید بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد. البته در حال حاضر منظور کسانی که میگویند ما از تکنولوژی روز دنیا استفاده میکنیم، این است که تکنولوژی را وارد میکنیم. واردات تکنولوژی بهمعنای ایجاد اشتغال برای کشورهای دیگر و وابستگی برای ماست. نکته قابل توجه اینکه، ممکن است ما در بخشهای دیگر وابستگی خود را کم یا حذف کنیم، اما وابستگی تکنولوژیکی اتفاق سادهای نیست که بهراحتی بتوان آن را کاهش داد یا از بین برد.
به هر حال باید گفت بنای یک اقتصاد مولد بر تولید و بهطور کلی در اساسیترین رشتههای تولیدی است. البته منظور این نیست که همه کالاها را خودمان تولید کنیم، بلکه باید تکنولوژی و مهارت ساخت آن را در اختیار داشته باشیم.
برای داشتن یک اقتصاد مولد چه باید کرد؟
متاسفانه در کشور ما هنوز شبکه درهمتنیده اقتصاد مولد ترسیم نشده است. مهمتر اینکه حتی در کشور ما برنامهای نیز برای ایجاد چنین شبکهای وجود ندارد و هیچکس به فکر برنامهریزی برای راهاندازی این شبکه نیست. تا زمانی هم که نتوانیم چنین شبکهای را در اختیار داشته باشیم و بر آن تکیه کنیم، نمیتوان انتظار داشت که روابط پولی و مالی کشور تنظیم شود زیرا پول در تولید و مبادله کالا نهفته است. در حالی که اکنون پول وارد شبکههای خرید و فروش سکه و ارز یا بورس میشود که هیچکدام مولد نیست.
آیا بورس در بازار ثانویه مولد نیست؟
هیچکدام بهمعنای واقعی مولد نیست. یکدرصد در اقتصادهای عقبمانده امروزی، اقتصادهای سرمایهداری قابل کنترل است. در سال 2008 که یک بحران اقتصادی ایجاد شد، این بحران تا حدودی مهار شد اما درنهایت رکود ناشی از آن همچنان باقی ماند. حال اقداماتی که رئیسجمهور آمریکا انجام میدهد درواقع بهنوعی جواب به این بحران است که همچنان در بسیاری از کشورها ادامه دارد.
به گفته شما در کشور ما تئوری پولیون یا همان تئوری فریدمن بهدرستی معنا نشده و تبعیت از این تئوری بحرانهای مالی و پولی ایجاد کرده است. در چنین شرایطی چه سیاستی باید در پیش گرفت؟
در وهله نخست نقدینگی باید مهار شود اما نمیتوان نقدینگی را با تئوریهای پولی و بانکی مهار کرد. البته طبیعتا سیاستهای پولی و مالی هم یکی از عوامل مهارکردن نقدینگی است، اما راهکار اصلی رسیدن به اقتصاد مولد و مولدکردن نقدینگی است؛ از فعالیتهای فکری گرفته تا تولید فکر کنیم و تولید هر کالایی که در کشور به آن نیاز باشد، اما نه به آن معنا که در هر چیزی مولد و خودکفا باشیم.
تا زمانی که تیم اقتصادی دولت پیرو چنین تئوریای نباشد اتفاق مثبتی رخ نمیدهد و نتیجه، شرایطی است که اکنون در اقتصاد کشور وجود دارد. شاید بهتر باشد بگویم آقای سیف مجری سیاستها بود و درواقع تصمیمگیری اصلی برعهده تیم اقتصادی دولت بود. اکنون و در شرایط بحرانی اقتصاد به کسانی نیاز داریم که معتقد و متعهد به اقتصاد مولد باشند. مقام معظم رهبری 10 سال پیش عنوان کردند برای حل مشکلات اقتصادی باید به بخش تولید توجه بیشتری کرد، این در حالی است که تیم اقتصادی دولت توجهی به این امر نداشت و بیشتر از تئوریهای غربی تبعیت کرد.
