


هنوز مشخص نیست که آیا آمریکا قرار است از سوریه خارج شود یا آنکه میخواهد بخشی از نیروهای خود را در این کشور حفظ کند. بااینحال میتوان با درنظر گرفتن احتمالات مختلف، اهداف و دلایل آمریکا را شناسایی کرد.
1. فعالسازی داعش
نواحی شمالی بینالنهرین- که بهصورت تاریخی «جزیره» نامیده میشوند و مناطقی حول موصل تا رقه را دربرمیگیرند-محل اصلی فعالیت داعشند. استقرار نیروهای آمریکایی در سوریه و عراق منطبق بر این محدوده است.
آمریکا هرچند به بهانه مقابله با داعش نیروهای خود را در این مناطق مستقر کرد، اما از حضورش برای حفظ بقایای این گروه تروریستی بهره برد. این احتمال وجود دارد که آمریکا قصد داشته باشد با خروج از برخی مناطق در شرق سوریه، داعش را در این بخشها فعال کند.
نوع بمبارانهای آمریکا اندکی پیشوپس از سقوط اسد، نقشههای واشنگتن برای فعال کردن تروریستها را آشکار ساخت. بهانه واشنگتن برای مبادرت به این بمبارانها ممانعت از سوءاستفاده داعش از شرایط پیشآمده بود، اما این حملات بیشتر بر هدف قرار دادن پایگاههای سوریه متمرکز شد. تخریب پایگاههای عمده و بلااستفادهشدن آن برای دولتهای مرکزی و قوای بزرگشان، میتوانست زمینهای برای بهرهبرداری گروههای تروریستی ایجاد کند.
تخریب پایگاههای بزرگ مانع از استقرار گسترده نیروهای دولت مرکزی در شرق میشد. در فقدان این پایگاهها تعداد نیروی اندک و با تجهیزات کم میتوانست در مناطق شرقی مستقر شود که این امر خود زمینهساز آزادی فعالیت داعش را فراهم میآورد.
2. تشدید درگیریهای داخلی در سوریه
مهمترین سپر کردها در شرق فرات استقرار ارتش آمریکاست. این احتمال میرود که با خروج آمریکا از برخی مناطق، جولانی یا تروریستهای متحد او تحریک شوند تا به کردها در این مناطق حمله کنند. چنین اتفاقی روند فرسایش سوریه را تداوم میبخشد.
3. درگیرسازی ترکیه و منحرف شدنش از جنوب و مرزهای رژیمصهیونیستی
اگر حمایتهای مستقیم و غیرمستقیم آمریکا از کردها نبود ترکیه طی سالهای گذشته میتوانست راحتتر آنها را در سوریه هدف قرار دهد. با خروج آمریکا این فرصت برای ترکیه و گروه تروریستی «ارتش ملی سوریه» فراهم خواهد شد تا دست به عملیات های نظامی بیشتری در شرق فرات بزنند.
در این صورت توان ترکیه برای استقرار در مناطق مرکزی و جنوبی- که نزدیک به سرزمینهای اشغالیاند- کاهش مییابد. نباید از نظر دور داشت که احتمالاً نقشهای کلان برای فرسودن توان ترکیه در سوریه وجود دارد، از این رو باید تحولات در جریان را از این منظر نیز مورد بررسی قرار دارد.
4. احاله مسئولیت از طریق تحریک دیگران به حضور
تا زمانی که آمریکا در سوریه مستقر باشد، دیگر کشورها برای مصالح امنیتی خود حاضر به ورود در این کشور نخواهند بود، زیرا حضور واشنگتن کموبیش این مصالح را برای آنها تأمین میکند. خروج آمریکا میتواند باعث دامن زدن به گسترش نفوذ ترکیه در سوریه شود و بازیگران منطقهای را تحریک کند برای مهار آنکارا وارد سوریه شوند. منظور از این حضور، حضوری مستقیم نیست، بلکه آنها با توان امنیتی و مالی خود دست به حمایت از گروههای موجود در سوریه بزنند تا از این طریق موانعی دربرابر ترکیه ایجاد شود.
5. از کار افتادن مسیر ایران- سوریه
در زمان استقرار نظام پیشین سوریه برای ایران مهم بود که بتواند از طریق عراق به این کشور نیرو و تدارکات ارسال کند. آمریکا برای اختلال در این سیاست، در شرق سوریه مستقر شده بود. با سقوط اسد این مسیر ازکارافتاده و ضرورتی برای استقرار نظامی جهت اختلال در آن وجود ندارد.
6. کاهش انگیزه برای حصر اقتصادی دولت دمشق
در دوره اسد، آمریکا با استقرار در شرق فرات باعث شد دولت مرکزی مستقر در دمشق از درآمدهای نفت و گاز این منطقه و همچنین محصولات کشاورزیاش مانند گندم محروم شود. با وجود محرومیت دولت سوریه از مزایای مستقیم، اما دمشق با پرداخت پول از گروههای محلی ازجمله کردها گندم خریداری میکرد. حلقه تحریمها با قانون قیصر بهاندازهای تنگ شد که این امکان نیز برای دولت سوریه از بین رفت.
7. تصویرسازی از تلآویو بهعنوان مانع حضور قدرتهای غیرعرب در سوریه
این احتمال وجود دارد که آمریکا و صهیونیستها بخواهند به شکل فریبکارانهای رژیم را در قالب یک کارکرد جمعی منطقهای جاگذاری کنند. دولتهای عربی معتقدند سوریه کشوری عربی است و دیگران بهویژه رقبای منطقهای دولتهای برجسته جهان عرب نباید در آن دخالت کنند. در زمان حضور ایران، صهیونیستها مواضع ایران را بمباران کرده و هم امروزه نیز درحال بمباران مناطق احتمالی حضور ترکیهاند تا آنکارا را از حضور در آنها منصرف سازند. این احتمال وجود دارد که آمریکا با خروج از شرق فرات تصمیم گرفته باشد حملات هوایی به این منطقه را به صهیونیستها واگذار کند؛ چه اینکه تلآویو پس از سقوط اسد نیز بارها مواضعی را در این مناطق بمباران کرده است. تبدیل شدن رژیمصهیونیستی به یک بالانسکننده قدرت در سوریه که به نفع دولتهای عربی عمل میکند، میتواند یکی از عوامل محرک در عادیسازی روابط رژیمصهیونیستی با عربستانسعودی باشد.
8. کاهش استقرار پلیسی
آمریکا مدتهاست درتلاش است تا استقرار جنگی و پلیسی خود را در جهان کاهش دهد. واشنگتن استمرار حضور در پایگاههای بزرگ و راهبردی نظامی را میپسندد اما نمیخواهد این پایگاهها درحال جنگ باشند یا به نواحی دوردست گشتی اعزام کنند. طی چند سال اخیر آمریکا فعالیتهای جنگی خود در افغانستان، لیبی، عراق و سوریه را بهشدت کاهش داده؛ در مواردی مانند افغانستان و لیبی انجام عملیات متوقف شده است و در سوریه و عراق نیز صرفاً فعالیتهای هوایی صورت میگیرند.
در سوریه اما فعالیتهای پلیسی همچنان باقی است، بهگونهای که کاروانهای زرهی ارتش آمریکا بهسادگی هرچهتمامتر، با پوشش هوایی سبک بالگردها یا پهپادها همانند یگانهای پلیس یک کشور، در مناطق شرق سوریه گشتزنی میکنند. این گشتزنیها نه مصالحی برای آمریکا درپی دارد و نه در شأن قدرت و جایگاه نظامی آن است درحالیکه هزینههای کلان و خطرات فراوانی دارد.
در افغانستان این سیاست بهخوبی مشخص است. طی توافق دولت اول ترامپ با طالبان، قرار بود پس از عقبنشینی آمریکا از افغانستان ارتش این کشور همچنان در پایگاه بگرام بماند. در عراق نیز این کشور بهطور عمده در دو پایگاه عینالاسد در غرب و الحریر در شمال باقیمانده است. اگر از نظر ارزش و توانمندی نظامی ارزیابی شود، اساس قدرت نظامی آمریکا در پایگاه عینالاسد متمرکز است.
اگر آمریکا قصد داشت با عقبنشینی از تمام افغانستان صرفاً در پایگاه بزرگ و راهبردی بگرام مستقر شود، این قضیه میتواند یک الگو در دیگر بخشها نیز باشد؛ عقبنشینی از زدوخوردهای نظامی پراکنده، تخلیه پایگاههای کوچک، متوقف کردن فعالیتهای پلیسی با یگانهای ارتش و بهجای آن «تمرکز در تک پایگاههای نظامی عظیم با ارزش راهبردی.»
9. اتکا به عملیات هواپایه
استدلالی که برای خروج نظامیان آمریکایی از سوریه بیانشده، اتکای این کشور به توان هوایی برای عملیات علیرغم حضور یگانهای پیاده ارتش در این کشور است. اتکا به این توان تقریبا بخش اعظم نیازهای آمریکا را پوشش میدهد و با وجود هزینههای بالا، مبلغ تمامشده بسیار کمتر از نگهداری تیپ و لشکر در پهنه سرزمینی سوریه است، از سوی دیگر ریسک جانی نیز ندارد.
متن کامل گزارش سیدمهدی طالبی، پژوهشگر حوزه بینالملل را در روزنامه فرهیختگان بخوانید
