پیوند نظر و عمل در عمل

برای ما سخت بود رعایت حال ایشان را نادیده بگیریم و این گفت‌وگو را انجام بدهیم. چه آنکه می‌دیدیم حال مساعدی ندارند و ما در آن ایام همه تلاشمان را می‌کردیم که برنامه با رعایت شرایط ایشان پیش برود. درنهایت این گفت‌وگو شکل گرفت و متنی که در ادامه می‌آید، حاصل این چندساعت گفت‌وگو است. بعد از آن هم ایشان فرصت گذاشتند و متن را از نظر گذراندند و بخش‌هایی را حذف کردند. درنهایت تقدیر الهی این بود که این آخرین دیدار ما با ایشان باشد و به اعتباری آخرین گفت‌وگوی ایشان.

  • ۱۴۰۴-۰۱-۳۰ - ۲۳:۵۳
  • 10
پیوند نظر و عمل در عمل

گفت‌وگوی منتشرنشده با مرحوم دکتر عماد افروغ

گفت‌وگوی منتشرنشده با مرحوم دکتر عماد افروغ

فرهیختگان: خیلی سخت بود که یکی از سرزنده‌ترین معلمان و متفکران زمانه‌ام را این‌چنین بیمار و رنجور ببینم؛ اما زمستان 1401 دکتر عماد افروغ را این‌چنین می‌دیدم. سخت بیمار بود اما بیش از همیشه همانی بود که طی چنددهه در کتاب‌ها و در کلاس درس او را دیده بودیم: سرزنده و شاداب؛ سرشار از گفت‌وگو و خواندن و نوشتن و نقد، با طعمی از معنویت عاشقانه.

در آن روزها این بخت را داشتیم که درکنار دکتر افروغ بر سر یک برنامه پژوهشی کار کنیم. برنامه‌ای با عنوان «گفت‌وگوی جامعه و سینما». برنامه‌ای که هسته اصلی آن بیشتر بسط ایده‌ای از خود ایشان بود. ما در گروه مطالعات اجتماعی پژوهشکده باقرالعلوم(ع) ایده ایشان را کمی پرورده بودیم و بنا بود با حضور ایشان دنبال کنیم. گام اول، بازنگری و تجدید چاپ کتابی بود با همین موضوع؛ کتابی از ایشان که سال‌ها قبل در نسخه‌هایی معدود منتشر شده بود. برای یک گفت‌وگوی تفصیلی که بنا بود به کتاب اضافه شود و بازنگری‌های دیگر، زمستان آن سال بیش از همیشه با ایشان در رفت‌وآمد بودیم. نماز صبح را قم می‌خواندیم و راه می‌افتادیم و اگر برف اذیت نمی‌کرد، طلوع را منزل ایشان بودیم. تا ظهر، ایشان سرم‌های شیمی‌درمانی را دریافت می‌کردند و ما گفت‌وگو می‌کردیم، درنهایت بخشی از این گفت‌وگوها، با عنوان «دیالکتیک سینما و عدالت» نخست در فصلنامه «نامه جمهور» و سپس و به‌عنوان فصلی از کتاب «دیالکتیک سینما و جامعه» منتشر شد. به پیوست متن نسخه‌ای از گفت‌وگو که در «نامه جمهور» منتشرشده در ادامه می‌آید.

در میان رفت‌وآمدهای آن ایام، باری متنی برای ایشان فرستادم که ایده اصلی یک جشنواره ناتمام در زمینه علوم انسانی را توضیح می‌داد. ما زمستان سال پیش از آن، دوره اول جشنواره علوم انسانی عمار را برگزار کرده بودیم و آن ایام تلاش می‌کردیم دور دوم جشنواره را برگزار کنیم. بخشی از این تلاش صورت‌بندی یک ایده نظری برای توضیح این حرکت بود. در آن زمان در سرمقاله نخستین شماره دوفصلنامه جشنواره، متنی را با عنوان «جنبش بازسازی عقل عملی» منتشر کرده بودیم که در نظر ما ویراست نخست ایده آن جشنواره بود. همزمانی این دو کار، برنامه دیالکتیک سینما و جامعه و انتشار این سرمقاله،باعث شد بااحتیاط از دکتر افروغ بخواهیم این متن و چند متن دیگر مرتبط با جشنواره را بخوانند و نقد کنند. احتیاط از بابت رعایت حال‌واحوال آن روزهای دکتر با اینکه دکتر افروغ را در آن ایام سرزنده‌تر از همیشه پیگیر کارهای بازنگری کتاب و برنامه سینما و جامعه می‌یافتیم.

آن سرمقاله به نسبت مبسوط را که خواندند پیام دادند که:

«با سلام، متن را بادقت و حوصله خواندم. توجه به مردم در زمینه و متن واقعی و روزانه زندگی و شکار نگرش، باور، آرزو و مرجع رفتاری آنان بسیار ستودنی است. تا حدودی یادآور جامعه‌شناسی مردم مدار مایکل بوراوی است. به‌هرحال توجه به روش کیفی و گفت‌وگو از نقاط قوت این نگاه است. سعی کنید ضمن توجه به تجربه، آن را از روش کمیت‌گرای پوزیتیویستی جدا کنید. هر دو بر تجربه و مشاهده تأکید دارند؛ اما این کجا و آن کجا. استفاده از روش‌شناسی کیفی در ایران مغفول است، چون به دیالکتیک نظر و عمل در عمل باور دارم اصولاً تفکیک عقل نظری از عقل عملی برایم معنا و مفهوم ندارد. نکته دیگر آنکه ابایی از این نداشته باشید که ممکن است اشتراکاتی با سایر نظریه‌های اجتماعی داشته باشید. نظریاتی که متأسفانه در ایران هنوز به‌خوبی طرح نشده و جا نیفتاده است. به‌هرحال متن جنابعالی آن قدر بُعد و گستردگی دارد که تنها با یک گفت‌وگو بین بنده و شما می‌تواند امیدوارانه تکمیل و یا ابهاماتش رفع شود. برای این گفت‌وگو اعلام آمادگی می‌کنم. سلامت باشید.»

برای ما سخت بود رعایت حال ایشان را نادیده بگیریم و این گفت‌وگو را انجام بدهیم. چه آنکه می‌دیدیم حال مساعدی ندارند و ما در آن ایام همه تلاشمان را می‌کردیم که برنامه با رعایت شرایط ایشان پیش برود. قبل‌تر هم در مسیر پیگیری برنامه سینما و جامعه و انتشار کتاب خودشان، در پیامی نوشته بودند که «همه‌چیز بستگی به ادامه درمان و وضعیت جسمانی بنده دارد. فی‌الحال که خانه‌نشین شده‌ام. زخم پاها و آفت‌های دهان مانع از بیرون رفتن بنده و تکلم شده است.» کمی به رعایت حال ایشان، به تعارف و امتناع طی کردیم تا این که ایشان نوشتند: «متن ارسالی مربوط به جنبش بازسازی عقل عملی به حد کافی برایم انرژی‌بخش و یادآور سال‌ها حضورم در عرصه علوم انسانی و مواجهه با دیدگاه‌های مختلف بود. حسابی شارژ شدم. قصدم این است که علاوه بر گفت‌وگو بحثی مستقیم داشته باشم. فقط دعا بفرمایید که خداوند منان این توفیق را نصیب بنده کند. از همدلی شما نیز سپاسگزارم. سلامت باشید.» درنهایت این گفت‌وگو شکل گرفت و متنی که در ادامه می‌آید، حاصل این چندساعت گفت‌وگو است. بعد از آن هم ایشان فرصت گذاشتند و متن را از نظر گذراندند و بخش‌هایی را حذف کردند. درنهایت تقدیر الهی این بود که این آخرین دیدار ما با ایشان باشد و به اعتباری آخرین گفت‌وگوی ایشان. قرار بود انتشار کتاب قبل از پایان سال 1401 باشد. کارها کمی به‌تأخیر افتاد و با هماهنگی ایشان کار را موکول کردیم به نمایشگاه 1402. اندوه بزرگی بود که در آخرین روزهای فروردین، در سحر شب بیست‌وسوم رمضان ایشان به دیدار معشوق شتافتند و ما نتوانستیم حتی نسخه‌ای از آخرین کتابشان را تقدیمشان کنیم.

با رفتن ایشان کتاب منتشر شد اما دیده نشد. کار علوم انسانی و جشنواره عمار هم به سرانجام نرسید، حتی برگزاری اختتامیه دومین دوره جشنواره نیز لغو شد و درنتیجه دومین شماره دوفصلنامه جشنواره هم به‌رغم صفحه‌بندی، منتشر نشد و این گفت‌وگو منتشر نشده باقی ماند.

هرازگاهی به یاد ایشان، این گفت‌وگوی آخر را مرور کرده و حزن آن فقدان دشوار را تجربه و مرور می‌کردم. مطمئن نبودم انتشار این گفت‌وگو که از اساس در حاشیه متنی دیگر بود، چقدر مفید باشد. بااین‌حال اکنون و در روزهای دومین سالگرد درگذشت ایشان متن این گفت‌وگو، با اندکی ویرایش و با ضمیمه متن‌های دیگر، بدان امید منتشر می‌شود که برای خوانندگان مفید باشد.

متن کامل این گفت‌وگو را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.

نظرات کاربران