
سیروس مقدم و باقی عوامل روی سن میآیند، ابراز علاقه مردم ادامه دارد. فردی از گوشه سالن داد میکشد: «ما منتظر هشتمیش هستیم!» مقدم لبخندی میزند و میگوید همین پایتخت ۷ یک سال و نیم زمان برد، رفیعی میپرسد: «پس پایتخت هشت به سال بعد نمیرسه.» مقدم جواب میدهد: «نه! این بستگی به مدیران سازمان داره»
گزارش «فرهیختگان» از شب غیرمعمولی برج میلاد


«پس نقی و ارسطو کجان؟» این جمله را آرتین، پسربچه ۱۰ سالهای میگوید که به همراه خانواده برای تماشای آخرین قسمت از پایتخت ۷ به برج میلاد آمده. ۲۷ فروردین ماه ۱۴۰۴ بعد از دو روز تبلیغ، قرار است، مردم و بازیگران سریال با هم به تماشای پایتخت بنشینند. بیرون سالن همایشهای برج، کمپر ارسطو پارک شده و اطرافش جای سوزن انداختن نیست. قرار است همزمان با پخش شدن آخرین قسمت از پایتخت ۷، عوامل پشت صحنه و بازیگران سریال با مردم به تماشای قسمت آخر بنشینند. جمعیت در حال منفجر شدن است. آسانسور مرکز همایشها سرسام گرفته و صفی به زول ۶۰ یا ۷۰ متر جلوی برج تشکیل شده.
سرمای بهاری مردم را کم و بیش میلرزاند. کم کم سالن محل برگزاری مراسم پر میشود. مجری مراسم حسین رفیعیست. رفیعی هم در کنترل سالن ناتوان است. آدم به یاد پخش آخرین قسمت گیم اف ترونز میافتد. انگار استانداردهای بینالمللی کم کم به ایران هم میرسند. مردم به در سمت چپ سالن مرکز همایشها چشم دوختهاند، جایی که قرار است بازیگران از آنجا وارد شوند و خیر مقدمی به مردم بگویند.
رحمان و رحیم اولین کسانی هستند که وارد سالن میشوند، بعد هم سارا و نیکای جدید به همراه بهروز میآیند. هما، سیروس مقدم و الهام غفوری هم آخرین نفراتی هستند که وارد سالن میشوند. شورِ سالن بیشتر و بیشتر میشود. مردم منتظر هر اتفاقی از سمت عوامل هستند برای ابراز شادی. رحمان و رحیم روی سن میآیند و با گیتارهایشان آهنگی که رفیعی به آن آهنگ ترامپ میگوید را میخوانند:«خبر هادین به شوروی امریکایی اسراییلی اما هسمی ایرونی، ارتش دارمی مازرونی» انگار پای مذاکرات از عمان به پایتخت هم رسیده.
خواندن رحمان و رحیم که تمام میشود، سیروس مقدم و باقی عوامل روی سن میآیند، ابراز علاقه مردم ادامه دارد. فردی از گوشه سالن داد میکشد: «ما منتظر هشتمیش هستیم!» مقدم لبخندی میزند و میگوید همین پایتخت ۷ یک سال و نیم زمان برد، رفیعی میپرسد: «پس پایتخت هشت به سال بعد نمیرسه.» مقدم جواب میدهد: «نه! این بستگی به مدیران سازمان داره»
حرفهای هما و باقی عوامل که تمام میشود، آریا عظیمی نژاد روی سن میآید و پس از او خواننده جوان پایتخت، مهدی کارگر، همراهش میآید. عظیمی نژاد میگوید: این پسر متولد هشتاد است. کارگر بخشهایی از تیتراژ را میخواند و کم کم مردم آماده پخش سریال میشوند. صدا به صدا نمیرسد. صدای نیِ پایتخت که بند میشود مردم نور تلفنهایشان را روشن میکنند، مسئولین نیاز نیست کاری را برای مدیریت سالن انجام دهند. مردم خودشان بلدند جو یالن را مدیریت کنند.
موقع خواستگاری رحمت از فهیمه، کِل میکشند و وقتی نقی با ارسطو آشتی میکند صدای کف و سوتها بلند میشود. همهی عوامل از واکنشهای مردم متعجب هستند. پایتخت از آنچه گمانِ عوامل است بیشتر از حد ممکن به مخاطب نزدیک شده. پخش سریال که تمام میشود مردم هنوز منتظر باقی عوامل هستند اما حتی ریما رامینفر هم رفته، سیروس مقدم مانده و ابراز علاقههای مردم. به جرئت میتوان گفت؛ شب ۲۷ فروردین ماه مهمترین نقطه کاری سیروس مقدم است.
