
دولت ایالات متحده به منظور افزایش حاشیه سود پیمانکاران نظامی خود، حمایتش را از دانشگاهها کمتر کرده اما خلأ حضورش توسط اربابان جنگ که غالبا غولهای اسلحهسازی هستند، پر میشود.
چطور اسلحهسازان دانشگاههای آمریکا را قبضه کردند؟

قوه دفاعی، یکی از ارکان کشورهای پیشرفته و صلحطلب است. چراییاش هم به این اصل بازمیگردد که این قوه، پیشران پیشرفت دیگر بخشهای آن کشور محسوب میشود. قوه دفاعی برای حفظ استقلال و امنیت یک کشور، باید علاوه بر دانش گسترده، توان تولید ادوات مؤثر هم داشته باشد و از این روی، موجبات پیشرفت بخشهای مختلف را فراهم میکند و ضمن بهروزرسانی خود، کشور را هم از امنیت منتفع میکند. البته که عامل ثبات این چرخه مبنای اخلاقی است که سبب صلحطلب بودن یک کشور است.
در نبود آن مبنای اخلاقی، صلحطلبی هم از بین میرود. در نبود صلحطلبی که حد یقف پیشرفت صنایع نظامی است، صنعت دفاعی جای خود را به صنعت جنگ میدهد و اقتصاد جنگ پدید میآید. این صنعت برخلاف سلف نیک خود، اعتقادی به پیشرفت برای امنیت ندارد. بلکه مانند یک بانک، پیشرفت را در توسعه اقتصادی خود میبیند. به همین دلیل در صنعت جنگ، چرخه رشد وجود ندارد و در عوض، هرم رشدی وجود دارد که هرچه اعضای پایینتر آن پیشرفت بیشتری داشته باشند، سود اقتصادی اعضای بالاتر بیشتر است.
شاید آنچه گفته شد بهترین توصیف از اقتصاد ایالات متحده است، جایی که جیب دولت به جیب صنایع پیمانکار نظامی گره خورده و نقطه وصل آنها، بانک است که اقتصاد جنگ را پدید آورده؛ هرچه بیشتر دولت جنگافروزی کند، پیمانکاران بیشتر پول درمیآورند و جیب بانکها و دولت سنگینتر میشود و برعکس. در این اقتصاد همواره کفه ترازو به ضرر جمهور است؛ چراکه دولتی که آن را نمایندگی میکند، حیات خود را در سود شرکایش میبیند. از این جهت، بهمرور زمان و با گسترش صنایع نظامی آمریکا، دولت نیز برای جلوگیری از ورشکستگی ماشین پولسازی خود، انواع راهکار را پیاده کرده که اصلیترین آنها، افزایش جنگ یا خطر جنگ در جهان بوده است.
البته آنچه که در مقاله زیر از نشریه In These Times (متعلق به گروهی از خبرنگاران که نگاهی نقادانه و تحلیلی به جنبشهای چپ آمریکا دارند) منتشر شده، به بررسی روی دیگر صنعت جنگ میپردازد، جایی که میتوان با هزینهای بسیار کم، سلاحهایی با دقت قتل بالا ساخت: دانشگاه. این گزارش در بین خطوط خود توضیح میدهد که دولت ایالات متحده به منظور افزایش حاشیه سود پیمانکاران نظامی خود، حمایتش را از دانشگاهها کمتر کرده اما خلأ حضورش توسط اربابان جنگ که غالبا غولهای اسلحهسازی هستند، پر میشود. مقاله با اشاره به اینکه نهاد دانشگاه به عنوان یکی از پایگاههای سنتی اخلاقمحوری، سد راه توسعه اقتصاد جنگ بوده، توضیح میدهد که چطور با افزایش وابستگی آموزش عالی به کمکهای مالی صنایع نظامی و سود حاصل از قراردادهای آنها، بین پارادوکس پول یا تولید علم (که به خودی خود، امری اخلاقی است) گیر افتاده و اولی را انتخاب کرده. در ادامه، «فرهیختگان» این مقاله بازگردانشده را در برابر چشمان شما میگذارد.
روز لاکهید مارتین
به چشم عموم مردم، فرود دو بالگرد بلکهاک و سیکورسکی اس-76 در کنار غرفه اتحادیه دانشجویی در فضای سبز دانشگاه کانتیکات، شاید امری نامتجانس و عجیب باشد. اما روزی که این اتفاق رخ داد –یک پنجشنبه بهخصوص در سال 2018- روز لاکهید مارتین نام داشت و این پرندهها عامل اصلی جذابیت بودند. گروه کوچکی از دانشجویان همان نزدیکی ایستاده بودند و با پلاکاردهایی در دست، به حضور لاکهید معترض بودند و دیگران را از قتلعامی که اخیراً رخ داده بود، آگاه میکردند.
هفتهها قبل، در عملیات هوایی ائتلافی به رهبری عربستان سعودی که در آن یک بمب 500 پوندی بر اتوبوس مدرسهای در شمال یمن انداخته شد، 40 کودک جان باختند. بررسی سیانان کشف کرد که شرکت لاکهید مارتین (بزرگترین تولیدکننده سلاح در جهان)، این مهمات نقطهزن را یک سال قبل و طی قراردادی نظامی به ارزش 110 میلیارد دلار به عربستان فروخته؛ قراردادی که توسط رئیسجمهور وقت، دونالد ترامپ دلالی شده بود.
در شهر استورز در کانتیکات، جایی که لاکهید با اتکا به همکاری بلندمدت خود با دانشگاه کانتیکات (معروف به یوکان)، در پردیس دانشگاه دست به اجرای برنامههایی مختلف میزند. این برنامهها شامل گفتوگوهایی به سبک تد (TED talk)، شبیهسازی پرواز، رونمایی از نسخههای نمایشی فناوریهای نظامی و مصاحبات حضوری است تا با استفاده از آنها، جذب نیرو کند. یوکان در میان بیش از 10 دانشگاهی است که در طرحی موسوم به «روز لاکهید مارتین» شرکت میکنند. این طرح، بخشی از پروژه بزرگتری در ابعاد ملی است که سعی میکند خطوط جذب صنعت دفاعی را در رشتههای دانشکدگان STEM (علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات) قرار دهد. دهها پردیس دانشگاهی در سطح ایالات متحده، تاکنون به این همکاری سازمانی با شرکتهایی نظیر لاکهید و دیگر تولیدکنندگان سلاح پیوستهاند.
طعمههای جذاب اربابان جنگ
شرکت لاکهید، بزرگترین پیمانکار دولتی در ایالات متحده محسوب میشود که تولیدکننده بالگردهای بلکهاک، جنگندههای F-35، سامانههای ضدتانک جاولین و موشکهای هلفایر است که روی پهپادهای سری پریدتور [شکارچی :Predator] یافت میشوند. با بیش از 114 هزار نفر کارمند، این شرکت متکی به مجموعهای از افراد توانمند و به شدت متخصص است که مکمل دسترسیهای امنیتی به خصوص در زمان نیاز هستند. در گزارش سال مالی 2021 این شرکت، لاکهید به سرمایهگذاران خود گفت: «ما به شکلی روزافزون با شرکتهای تجاری فناوری در خارج از صنعت هوافضا و دفاعی برای جذب نیروی کار واجد شرایط در مشاغل فنی، سایبری و علمی رقابت میکنیم. چرایی این امر در کاهش مهندسان واجد شرایط بومی و ناهمخوانی متخصصان سایبری با تقاضای بازار قابل درک است.» لاکهید از سال 2020 تا 2022، بیش از 21 هزار کارمند جدید برای جایگزینی بازنشستگان و تثبیت تولید، استخدام کرد.
خطوط جذب دانشجویی از راهکارهای اساسی راهبرد استخدامی این شرکت هستند. با افزایش هزینه شهریه و رشد موشکوار بدهی دانشجویان، لاکهید از طریق راتبه (scholarship)، کارآموزیهای پردرآمد و طرحهایی برای بازپرداخت وام دانشجویی، دانشگاهیان را فریفته است.
زمانی که همهگیری منجر به سختی در جذب حضوری شد، لاکهید دسترسی مجازی خود را افزایش داد. پس از یک رویداد استخدامی مجازی در سال 2020، شرکت گزارشی از افزایش 300 درصدی پیشنهادها و 400 درصدی پذیرش در میان راتبه رشتههای STEM داد. از طرفی و با تلاش برای تنوع بخشیدن به نیروی کار خود و ایجاد فراگیری فرهنگی، لاکهید تمرکزی ویژه بر حمایت مالی و جذب از دانشگاهها و دانشکدگانی که به صورت تاریخی سیاهپوست هستند، گذاشت.
تلاشهای لاکهید برای جذب نیرو با انواع گوناگونی از «همکاریهای تحقیقاتی» آمیخته شده. لاکهید و دیگر پیمانکاران نظامی – و حتی وزارت دفاع – یا مبالغی شش یا هفت رقمی در قالب گرنت و پژوهانه به دانشگاهها برای مطالعه بر علوم پایه و کاربردی پرداخت میکنند یا دانشگاهها را در تولید طرحها، نمونههای آزمایشی و بررسی فناوریهای تسلیحاتی به کار میگیرند و یا همه این موارد را ترکیب میکنند. یک دانشجو ممکن است در طرحی که حامی مالی آن لاکهید است، به عنوان سیر اصلی آموزش خود شرکت کند، سپس تابستان را در لاکهید کارآموزی کرده و درنهایت پس از فراغت از تحصیل به شکل رسمی، جذب لاکهید شده و بلافاصله شروع به کار کند، درحالیکه مجوزهای امنیتی وی از قبل تأمین شده است. بنا بر گزارش لاکهید، 60 درصد کارآموزان در حال فارغالتحصیلی این شرکت، تبدیل به کارکنان تماموقت شدهاند.
دانش و دانشجو در خدمت جنایتکار
کلیفورد کانر، سال اول خود را در مؤسسه فناوری جورجیا به یاد میآورد، 1959، زمانی که هنوز طبقهبندی نژادی در این دانشگاه برچیده نشده بود. او دانشجوی رشته روانشناسی آزمایشی بود. زمانی که به فارغالتحصیلی نزدیک شد، اساتید او که خودشان در لاکهید کار میکردند، گفتند میتوانند به او در کسب شغلی در شعبه لاکهید در ماریتا (که درست شمال آتلانتا قرار داشت) کمک کنند.
کانر نیز پذیرفت. تحقیقات وی در زمینه طراحی بال هواپیمای گلکسی C-5 که آن زمان، بزرگترین هواپیمای باری نظامی در جهان بود به جابهجایی وی به انگلستان منجر شد. در آنجا، کانر به بررسی جنگ در ویتنام پرداخت. او گفته بود: «آن موقع، تحت جادوی رسانههای آمریکایی نبودم.» چندسال پس از همکاری با لاکهید، او از شغل خود استعفا داد و به جنبش ضدجنگ پیوست.
یک سال طول کشید تا کانر توانست مجدداً شغلی را پیدا کند که البته حدود یکسوم حقوقی را میپرداخت که لاکهید به او میداد. کانر تبدیل به تاریخدان علم و استاد دانشکده مطالعات تخصصی در دانشگاه شهری نیویورک شد. جدیدترین کتاب وی با نام «تراژدی دانش آمریکایی: از ترومن تا ترامپ» به این میپردازد که چطور رسالت رشتههای STEM از بهبود وضعیت انسان دور شد و به پیشرفت منافع شرکتی و نظامی رسید.
او در کتاب خود درباره قانون بای-دال نوشت که با تصویب این قانون در سال 1980، حذف محدودیتهای ثبت امتیاز عمومی منجر به «راه افتادن سیلی از سرمایهگذاران شرکتی شد که در پی ایجاد مونوپولی و انحصار در مالکیت فناوریهای نوآورانه بودند.»
این قانون به دانشگاهها و مراکز غیرانتفاعی اجازه داد پتنت و اختراعات حاصل از پروژههایی که با پول فدرال تامین مالی شده بودند، برای خود ثبت کنند؛ از تسلیحات تا صنعت دارویی. منطق این کار، تشویق به همکاریهای تجاری بود ولی به زیرسؤال رفتن این ایده منجر شد که اختراعاتی که با پول فدرال ایجاد میشدند برای حمایت از سیستم بازار آزاد باید به کار میرفتند. کانر در مصاحبه خود با این نشریه گفت: «پس از قانون بای-دال، مرز بین تحقیقات شرکتی، دانشگاهی و دولتی، محو شد.»
پروفسور پیتر آسارو، فیلسوف علم، فناوری و رسانه و استاد دانشگاه نیواسکول توضیح داد در دهه 1990، این ایده به ذهن دولت بیل کلینتون رسید که گرنتهای تحقیقاتی بزرگ فدرال را به دانشگاههایی بپردازد که شرکتی همکار در خود دارند. آسارو گفت: «درواقع ایده این است که شما در دانشگاه، نوآوریهای فناورانه را راستیآزمایی میکنید تا از دانشگاه خارج شود و سپس آن را تبدیل به یک پیمانکاری نظامی میکنید.»
در این روند، نوآوری فناورانه تبدیل به چیزی میشود که ارتش واقعاً بتواند از آن استفاده کند. از حوالی سال 2000، دولت بهجد تلاش کرد آن دسته از مراکز آموزشی را تامین کند که رشتههای قدرتمند مهندسی داشتند و از طرف دیگر، دارای مدلهای همکاری شرکتی بودند. بخش بزرگی از این ابتکار در اوایل دهه 2000، ایجاد همکاریهایی تحقیقاتی بین دانشگاهها و پیمانکاران نظامی بود.»
درحقیقت رابطه بین مؤسسه فناوری جورجیا و لاکهید از زمان دانشجویی کانر، تقویت شده است. بخش مطالعات کاربردی این دانشگاه، با نام مؤسسه تحقیقات جورجیاتک (GTRI) اکنون فقط چهار آزمایشگاه در محل مرکز هوانوردی لاکهید در ماریتا دارد و آنها را پس از استقراضی 62 میلیوندلاری در سال 2017، از لاکهید خریداری و نوسازی کرد. این تأسیسات عریضوطویل جدید که نام «تأسیسات تحقیقاتی کاب کانتی جنوب» بر آن نهاده شده، در یک مقر قدیمی نیرو هوایی و درست درکنار پایگاه هوایی دابینس قرار دارد که باند پرواز آن با لاکهید مشترک است. درکنار این تأسیسات است که لاکهید، هواپیماهای ترابری C-130 و بال مرکزی جنگندههای F-35 خود را مونتاژ میکند.
مؤسسه تحقیقات جورجیاتک، بهعنوان آزمایشگاهی که از نظر مالی از دانشگاه مستقل است، برای تحقیقات خود به تامین مالی وابسته است. در سال 2021، این آزمایشگاه بیش از 780 میلیون دلار پشتیبانی مالی دریافت کرد که بیش از درآمدهایی است که دانشگاه جمعاً از شهریه و مقرریهای دولتی دریافت میکند. 90 درصد از پشتیبانی مالی این آزمایشگاه از پنتاگون تامین میشود. تأسیسات تحقیقاتی کاب کانتی جنوب «CCRF-South» دارای حدود 19 هزار مترمربع دفاتر اداری، آزمایشگاه، سالن کنفرانس، غذاخوری و فضای کار اشتراکی است. بهعلاوه، 13 هزار مترمربع فضای انبار صنعتی از نوع high-bay دارد که مختص آزمایشگاههای انفرادی مونتاژ است و هرکدام مجهز به جرثقیلهایی با توان 30 تن بالابری هستند. در این آزمایشگاهها، محققان و دانشجویان روی هر چیزی کار میکنند؛ از موشک، سنجشگر و رادار گرفته تا شناسایی هدف، آزمایش پهپاد و شبیهسازی سامانههای تسلیحاتی. کسب جزئیات از تحقیقات تسلیحاتی، سالها بهطول میانجامد (اگر اساساً ممکن باشد)؛ چراکه این اطلاعات، اختصاصی یا طبقهبندیشدهاند. دانشجویان مؤسسه فناوری درباره جزئیات کار خود تمایلی به صحبت با خبرنگارها نداشتند. برخی از آنها حتی مجبورند توافق عدم افشا امضا کرده و دسترسی امنیتی بگیرند.
بااینحال سابقه کاری و رزومه و پیشنهادهای شغلی که عمومی بوده و برای دانشجویان مایل به کار در مؤسسه تحقیقات وجود دارد، بهصراحت درباره کار روی فناوریهای تسلیحاتی سخن میگویند. افزون بر این، گزارشهای سالیانه مؤسسه تحقیقات جورجیاتک نشان میدهند آزمایشگاههای این مجموعه روی شبیهسازهایی برای بالگردهای بلکهاک از لاکهید و تحلیل داده پرواز جنگنده F-35 کار کردهاند.
این مجموعه حتی دفتری در مرکز هوانوردی و موشکی ارتش دارد و دارای «حجم نامحدودی قرارداد و تحویل کالا» در رابطه خود با ارتش است؛ امری که در طول یکدهه اخیر بیش از 35/2 میلیارد دلار ارزش داشته، همچنین این مؤسسه تحقیقاتی به سامانه زمین مشترک توزیعشده (DCGS)، خدمات فنی و نمونهسازی ارائه میدهد. این سامانه متعلق به پنتاگون، یک سامانه جهانی است که شبانهروز، اطلاعات نزدیک به زمان واقعی و شبکه جنگی ارائه میدهد و دادههای خود را از پهپادهای گلوبالهاک، پریدتور و ریپر تهیه میکند.
از سال 2012، مؤسسه تحقیقاتی جورجیاتک، درآمدهای خود را دوبرابر کرده و تأسیسات CCRF-South برای گسترش خود، برنامهریزی میکند. به گفته آسارو «دانشجویان فارغالتحصیلی هستند که برای زندگی، به این گرنتهای نظامی وابستهاند. به همین دلیل دانشگاهها، مخزن تامین نیروی این شرکتها هستند؛ چراکه پیمانکاران نظامی درواقع دارند هزینه مدرک تحصیلی، خوابگاه و حقوق هیئتعلمی و هیئتمدیره را میدهند، در حالی که دانشجویان صرفاً درس میخوانند و در زمینهای تخصص میگیرند، سپس این مجموعهها با شغلی درِ دانشگاه ایستادهاند تا متخصصانی را استخدام کنند که از این سامانه آموزشی فارغ شدهاند.» مؤسسه فناوری جورجیا به این مقاله واکنشی نشان نداد.
نوربخش در دانشگاه کارنگی ملون، کمکهای مالی نظامی را برای تحقیقات در آزمایشگاه خود (آزمایشگاه توانمندسازی فناوری و آموزش جامعه رباتیک) نمیپذیرد. او میگوید امروزه امر عجیبی برای اساتید دانشگاه نیست که کمکهای نظامی را برای تحقیقات خود نپذیرند. او معتقد است اگر اساتید «کار درست» را انجام دهند، میتوان اثر فوقالعادهای بر حوزه STEM گذاشت. البته نوربخش با اضافه کردن اینکه دانشگاهها اساساً به تامین مالی نظامی وابسته شدهاند، گفت: «اگر 50 نفر دیگر از اساتید در گروه درسی من بخواهند این کمکها را نپذیرند، دیگر پول کافی وجود نخواهد داشت. اینجا مسیر تحقیقات را پولی که از مجموعههای صنعتی، نظامی و دولتی میآید تعیین میکند و نه تصمیمات اساتید.»
برخلاف اروپا، در ایالاتمتحده، دانشگاهها از دولت بودجهای مشخص برای تامین مالی تحقیقات یا «تحقیقات برای تحقیقات» دریافت نمیکنند، مثلاً مطالعهای از انجمن پیشرفت علم آمریکا در سال 2019 نشان داد که «بهطور میانگین، یکسوم تحقیقوتوسعه در کشورهای عضو سازمان توسعه و همکاری اقتصادی، از طریق بستههای پژوهانهای که از جانب دولت پرداخت شده و بنا بر صلاحدید مؤسسات آموزش عالی مصرف میشود، تامین میگردد» - امری که در ایالاتمتحده و به این شکل وجود ندارد.
در این میان، مقرریهای دولت ایالاتمتحده برای آموزش عالی در طول دودهه اخیر، کاهش قابلتوجهی داشته، درحالیکه در همین مدت، آمریکا شاهد سهم بسیار بزرگتری از انجام تحقیقات فناوری در ابعاد ملی، توسط دانشگاهها بوده است. وزارت دفاع، پس از وزارت بهداشت و خدمات انسانی و بنیاد ملی علوم، سومین منبع بزرگ تامین مالی تحقیقوتوسعه فدرال در دهههای گذشته بوده است.
البته دانشگاهها مستقیماً بهدنبال پول بخش خصوصی برای تامین مستقیم تحقیقات خود میروند و بخش نظامی نیز باکمالمیل پول اهدا میکند. در سالهای اخیر، لاکهید با بیش از 100 دانشگاه برای پیشبرد فناوری برینصوت (هایپرسونیک)- سلاحهایی که میتوانند سریعتر از شناسایی رادار حرکت کنند- شبکه همکاری ایجاد کرده حتی با بعضی مجموعهها نظیر دانشگاه پردو، A&M تگزاس و نوتردام در سال 2021، توافقنامه چندین ساله همکاری در تحقیقات مقطع کارشناسیارشد امضا کرده است. درحین تولید نوآوریهای فناورانه برای شرکتهای نظامی، این همکاریها بهعنوان مسیری برای استخدام نیز عمل میکنند. دانشگاه کلرادو بولدر نزدیک به دودهه است که با لاکهید در حوزه سامانههای فضایی همکاری میکند.
در بیانیهای که در وبگاه دانشگاه منتشر شد، یکی از مدیران لاکهید (که از فارغالتحصیلان همین دانشگاه است) نوشت: «لاکهید مارتین، کارفرمای بیش از 36 هزار مهندس و فنورز است که 35 درصد آنها میتوانند در چندسال آینده بازنشسته شوند. از این جهت، ما باید همواره مخزن استعداد را برای خالی نماندن این شکاف، پر نگه داریم. در حال حاضر دانشگاه کلرادو بولدر یکی از منابع اصلی تامین استعداد برای ماست.»
پول همه چیز است
در نهایت، نفوذ عمیق لاکهید بر آموزش عالی، نمایانگر اولویتهای ملی است. از زمان واقعه یازدهم سپتامبر، ایالات متحده، 8 تریلیون دلار خرج جنگ کرده است. در سال 2020 و برای اولینبار، تأمین مالی فدرالی که به لاکهید تعلق گرفت، از بودجه وزارت آموزش ایالات متحده عبور کرد – مجموعهای که وظیفه توزیع راتبهها و پژوهانه پِل را برعهده دارد. بایدن برای سال مالی 2023، درخواست 813 میلیارد دلار بودجه دفاعی کرد که شامل بزرگترین تخصیص تاریخ بودجه به تحقیق و توسعه بود.
آسترا تیلور میگوید: «مشخص است که فقط صنایع نظامی میتوانند چنین شرایط ایدهآلی را به مردم ارائه دهند، چون این صنایع، همانهاییاند که مانند انگل به جیب دولت چسبیدهاند. اگر این دانشجویان نگران هزینههای تحصیل خود نبودند، به اندازه فعلی، رغبت و تمایلی به شاغل شدن در شرکتهای پیمانکار نظامی داشتند و یا به دنبال کار دیگری در جامعه میرفتند؟»
کانر هم دانشجویان را برای انتخاب شغل در صنعت نظامی مقصر نمیداند: «آنها میدانند که اگر بناست پس از فارغالتحصیلی، شغلی داشته باشند، در یکی از همین شرکتها خواهد بود. دانشجویان میتوانند هرچقدر میخواهند تظاهرات کنند، ولی برای اینکه به هدف خود برسند، باید تظاهرات آنها، سرنیزه تظاهرات بزرگتری باشد که کل جامعه را درگیر این مسئله کند.»
