خطای بزرگ ژرمن‌ها چگونه برای‌شان دردسرساز شد؟
شبکه دویچه‌وله در گزارشی به خیزش نئونازی‌ها در آلمان و افزایش گرایش به راست‌گرایی افراطی اشاره کرده است. این روند که با حمایت‌های غیرمستقیم دستگاه‌های امنیتی آغاز شد، اکنون به چالشی جدی برای ساختار سیاسی و اجتماعی آلمان تبدیل شده است.
  • ۱۴۰۴-۰۱-۲۷ - ۱۲:۱۶
  • 00
خطای بزرگ ژرمن‌ها چگونه برای‌شان دردسرساز شد؟
مانور نئونازیست‌ها در آلمان
مانور نئونازیست‌ها در آلمان

فرهیختگان آنلاین: شبکه دویچه‌وله در تازه‌ترین گزارش خود، به ماجرای خیزش اخیر نئونازی‌ها در برلین و دیگر شهر‌های آلمان اشاره کرده است. اخیراً تظاهرات نئونازی‌ها در برلین به درگیری انجامید و پلیس ده‌ها تن از آن‌ها را دستگیر کرد.
منابع رسانه‌ای و تحلیلی می‌گویند راست‌گرایی افراطی به یکی از چالش‌های بزرگ جامعه آلمان تبدیل شده و طبق برخی گزارش‌ها این گرایش به‌طور فزاینده‌ای رو به افزایش است. اکنون ما با تعارضی مواجهیم که مصدر آن سازمان امنیت داخلی آلمان است.
واقعیت امر این است که از حدود 15 سال قبل با مشاهده نشانه‌های بازگشت نئونازیسم به آلمان و افزایش گرایش برخی شهروندان این کشور اروپایی به الگوواره‌های حاکمیت نازیسم، دستگاه اطلاعاتی آلمان تصمیم گرفت افراد دارای گرایش‌های ملی‌گرایانه و نئونازیستی را در بطن حزبی جدید تحت‌عنوان جایگزینی برای آلمان (AFD) هدایت کند. استدلال دستگاه اطلاعاتی آلمان این بود که یک «نئونازی مدیریت‌پذیر» به‌مراتب از یک «نئونازی طغیانگر» قابل‌تحمل‌تر است.

نقشه‌راهی که شکست خورد
اکنون در سال 2025 میلادی قرار داریم؛ بسیاری از افرادی که دارای گرایش‌های نازیستی و نئونازیستی در آلمان هستند، در احزاب ملی‌گرای افراطی مشغول به فعالیت بوده و حتی به‌واسطه ناتوانی احزاب سنتی آلمان (سوسیال‌دموکرات و محافظه‌کار)، بر بسیاری از کرسی‌های پارلمان این کشور (بوندس‌تاگ) مسلط شده‌اند اما همچنان شاخه‌های طغیانگر نازیسم و نئونازیسم علیه ساختار سیاسی - امنیتی کنونی آلمان و اتحادیه اروپا اعلان جنگ می‌کنند.
صورت مسئله مشخص است؛ سناریویی که سازمان امنیت داخلی آلمان در محاسبه و پیش‌بینی اولیه خود، دچار خبطی بسیار خطرناک شده که نتیجه آن دفرمه شدن ساختار امنیتی- سیاسی آلمان از یک‌سو و استمرار مخاطرات ناشی از طغیان بخش کنترل‌ناپذیر جریان نئونازیسم از سوی دیگر است.
مقامات آلمانی درصدد جلوگیری از بازگشت کشورشان به دوران قبل از جنگ جهانی دوم (دوران آدلف هیتلر) بودند اما اکنون بیش از هر زمان دیگری مطالبات ضدساختاری در برلین، هامبورگ، نورت راین وستفالیا، زاکسن و دیگر ایالات آلمان درخصوص بازگشت به قرن بیستم شکل گرفته است.

دستگاه اطلاعاتی آلمان در دام خودساخته
دستگاه اطلاعاتی آلمان در مقابل پدیده‌ای قرار گرفته که خود در خلق، تثبیت و حتی تقویت آن نقش داشته و اکنون دیگر قادر به مدیریت آن نیست. خطایی که دستگاه اطلاعاتی آلمان در این خصوص مرتکب شده به‌مراتب از خطای ژرمن‌های پرادعا در نحوه مواجهه با جنگ اوکراین نیز بدتر است.
اکنون افکار عمومی آلمان به این نتیجه رسیده‌اند که احزاب سنتی (سوسیال‌دموکرات و دموکرات مسیحی) قدرت مدیریت سیاسی، اجتماعی، امنیتی و داخلی کشور را از دست داده‌اند. این ناامیدی به گرایش شهروندان آلمانی به جریانی منجر شده که قرار بود در محاسبات یک‌دهه گذشته دستگاه‌های اطلاعاتی این کشور، درنهایت 5 تا 10 کرسی را در پارلمان آلمان در اختیار داشته باشد اما اکنون مدعی ایجاد تغییرات بنیادین در ساختار حکمرانی این کشور اروپایی است.
در چنین شرایطی بهتر است مقامات سیاسی و امنیتی آلمان به‌جز خود، کسی را سرزنش نکنند و مقصرسازی از دیگران را در شکل‌گیری روند کنونی در کشورشان متوقف سازند. روز‌های خوبی برای آلمان و اتحادیه اروپا در پیش نیست.

کدام دستگاه امنیتی مقصر است؟
اما سؤال اصلی اینجاست که آیا صرفاً سازمان امنیت داخلی یا همان اداره فدرال محافظ قانون اساسی آلمان (Bfv) مقصر این روند قلمداد می‌شود؟ پاسخ این سؤال منفی است. سرویس ضدجاسوسی نظامی آلمان (MAD) نیز در جریان گسترش نئونازیسم در نهاد‌های رسمی و امنیتی این کشور قرار داشته است.
از حدود یک‌دهه قبل، اخباری درخصوص افزایش طرفداران نازیسم در ارتش و نهاد‌های نظامی آلمان منتشر شد که با بی‌توجهی و انفعال سرویس ضدجاسوسی نظامی این کشور مواجه شد، حتی «فن در لاین» رئیس کنونی کمیسیون اروپا که در آن زمان وزیر دفاع آلمان بود، عامدانه از کنار این موضوع مهم گذشت، بنابراین همه سازمان‌های اطلاعاتی آلمان در جریان شکل‌گیری روندکنونی بوده و از ایده «کنترل‌پذیر کردن نئونازیست‌ها» حمایت کرده‌اند؛ اما اکنون جملگی متوجه خسران جبران‌ناپذیر ناشی ازاین نگاه ایده‌آل‌گرایانه شده‌اند.
بدون‌شک در حال حاضر فرصتی برای تجدید نظر در سیاست‌های کلان امنیتی برلین در قبال نئونازیست‌ها و حزب آلترناتیو برای آلمان وجود ندارد، زیرا برخی از اجزای این سیاستگذاری خطرناک و کلان در بطن جامعه این کشور و حتی اتحادیه اروپا تثبیت‌شده و موجودیت آن‌ها را تهدید کرده است.

نظرات کاربران