

وقایع اسرائیلیه: در سالهای اخیر، بهویژه پس از امضای توافقنامههای ابراهیم، شاهد تغییرات شگرفی در روابط میان برخی کشورهای عربی و رژیم اسرائیل بودهایم. از نزدیکیهای آشکار دیپلماتیک گرفته تا همکاریهای اقتصادی و امنیتی، روندی در حال شکلگیری است که تا چند دهه پیش غیرقابل تصور بود. اتفاقی که شاید اشتباه نباشد اگر بگوییم اصلیترین دلیل وقوع 7 اکتبر در سرزمینهای اشغالی بود. این مقاله به بررسی ده دلیل اصلی و عمده این رویکرد جدید کشورهای عربی در قبال رابطه با رژیم عبری میپردازد.
نگرانی از خروج آمریکا از منطقه
بسیاری از کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، بهویژه اعضای شورای همکاری خلیج فارس مانند عربستان سعودی، امارات متحده عربی، قطر و بحرین، کاهش یا خروج احتمالی نیروهای نظامی آمریکا از خاورمیانه را تهدیدی جدی برای امنیت خود میدانند. نگرانی آنها از این تحولات ریشه در چند عامل دارد که به شکل درهمتنیدهای با مسائل ژئوپلیتیکی منطقه ارتباط دارد.
نخست، توازن قدرت در برابر ایران یکی از مهمترین دغدغههاست. این کشورها حضور نظامی ایالات متحده را عاملی بازدارنده در برابر گسترش نفوذ منطقهای ایران میدانند. در صورت کاهش این حضور، آنها خود را در برابر سیاستهای تهاجمیتر تهران آسیبپذیرتر میبینند.
در کنار آن، حفاظت از زیرساختهای حیاتی نفتی و اقتصادی نیز موضوعی کلیدی است. کشورهای عربی بهدلیل اتکای فراوان به صادرات انرژی، نگرانند که در صورت بروز بحران یا بیثباتی، منابع حیاتیشان در معرض خطر قرار گیرد و از حمایت نظامی آمریکا محروم بمانند.
همچنین، نگرانی از خلأ قدرت ناشی از خروج آمریکا و ظهور بازیگران غیردولتی یا گروه های مورد حمایت ایران، همچون انصارالله در یمن یا گروههای مسلح در عراق و سوریه، فضای امنیتی منطقه را بیش از پیش تیره کرده است.
تجربه خروج ناگهانی نیروهای آمریکایی از افغانستان نیز به تردیدها نسبت به تعهدات بلندمدت واشنگتن دامن زده است. همین بیاعتمادی موجب شده برخی کشورهای عربی بهدنبال تنوعبخشی در سیاست خارجی خود باشند؛ از جمله نزدیکی به چین و روسیه. در این میان، نزدیکی به رژیم اسرائیل از سوی برخی پایتختهای عربی بهعنوان راهبردی برای مقابله با نفوذ منطقهای ایران تلقی میشود؛ نوعی جبههبندی جدید که در صورت کاهش نقش ایالات متحده در منطقه، میتواند جایگزین حمایت نظامی آن شود.
مزایای همکاری امنیتی و اطلاعاتی
رژیم اسرائیل در سالهای اخیر بهعنوان یکی از بازیگران پیشرو در عرصه اطلاعات نظامی، امنیت سایبری و مبارزه با تروریسم شناخته شده است؛ مسئلهای که توجه کشورهای عربی حوزه خلیج فارس را نیز به خود جلب کرده است. برای این کشورها، همکاری با رژیم دیگر تنها یک تابو سیاسی نیست، بلکه بهمثابه ابزاری کارآمد برای مهار تهدیدات داخلی و منطقهای تلقی میشود.
یکی از محورهای اصلی این همکاری، تلاش مشترک برای مهار نفوذ ایران است. اسرائیل با تواناییهای خود در شناسایی تحرکات نظامی ایران در نقاط حساسی چون خلیج فارس، سوریه، عراق و لبنان و همچنین رهگیری انتقال تسلیحات به گروههایی مانند حزبالله، حماس و حوثیها، نقش کلیدی در این زمینه ایفا میکند. افزون بر آن، قابلیتهای پیشرفته ردیابی سایبری اسرائیل در رصد فعالیتهای تهران، بهویژه حملات سایبری به زیرساختهای نفتی، برای شرکای عرب بسیار ارزشمند است.
در حوزه مقابله با تهدید های موسوم به تروریستی نیز اسرائیل با ارائه اطلاعات امنیتی و شناسایی زودهنگام تهدیدات، به کشورهای عربی در پیشگیری از حملات احتمالی کمک میکند. این همکاری شامل نفوذ به شبکههای مالی و ارتباطی گروههای وابسته به ایران و متوقف کردن عملیاتهای خرابکارانه در مراحل اولیه است.
از دیگر مزایای این نزدیکی، تقویت قدرت بازدارندگی کشورهای عربی در برابر حملات احتمالی است. نمونههایی از این اقدامات شامل ایجاد شبکههای راداری مشترک برای رهگیری موشکها و پهپادهای ایران، مذاکره برای نصب سامانههای پدافند هوایی اسرائیلی مانند «گنبد آهنین» در کشورهایی چون بحرین و امارات، و برگزاری رزمایشهای مشترک نظامی بیسابقه میان اعراب و اسرائیل است.
افزون بر آن، بهرهگیری از فناوریهای امنیتی رژیم اسرائیل، مانند دوربینهای نظارتی پیشرفته، ابزارهای فیلترینگ سایبری و تحلیل کلاندادهها، به کشورهای عربی این امکان را میدهد تا زیرساختهای حیاتی خود ازجمله انرژی، آب، برق و ارتباطات را با دقت بیشتری محافظت کنند.
در نهایت، چنین همکاریهایی زمینهساز شکلگیری یک بلوک امنیتی جدید در غرب آسیاست؛ بلوکی که نهتنها بر محور مقابله با ایران تعریف میشود، بلکه به تقویت همکاریهای نظامی و اطلاعاتی با آمریکا و ناتو نیز میانجامد. در این چهارچوب، رژیم اسرائیل بهتدریج جایگاه خود را بهعنوان یک قدرت امنیتی قابل اتکا در منطقه تثبیت کرده و کشورهای عربی نیز نقش فعالتری در معماری امنیتی جدید ایفا میکنند.
فشار و مشوقهای ایالات متحده برای نزدیکی کشورهای عربی به رژیم اسرائیل
ایالات متحده آمریکا در روند عادیسازی روابط میان برخی کشورهای عربی و رژیم اسرائیل، نقشی محوری و چندلایه ایفا کرده است. این فرایند که با عنوان «توافقات ابراهیم» شناخته میشود، تنها یک رویداد دیپلماتیک نبود، بلکه محصول یک استراتژی گسترده آمریکایی بود که ترکیبی از فشار، مشوق و تضمین را در بر میگرفت.
در گام نخست، واشنگتن با ارائه تضمینهای امنیتی و فروش تسلیحات پیشرفته، اعتماد کشورهای عربی را جلب کرد. برای نمونه، امارات متحده عربی بهعنوان بخشی از توافق، اجازه خرید جنگندههای پیشرفته F-35 را دریافت کرد؛ بحرین و عربستان نیز از پشتیبانی اطلاعاتی و تجهیزاتی آمریکا بهرهمند شدند. ایالات متحده همچنین متعهد شد در صورت بروز تهدید، حضور نظامی خود را در منطقه تقویت کند.
همزمان، مشوقهای اقتصادی نقش مهمی در جلب نظر دولتهای عربی داشت. آمریکا وعده داد در پروژههای زیرساختی، فناوریهای نوین و انرژیهای تجدیدپذیر سرمایهگذاری کند. در مورد سودان، حتی فراتر رفت و با خارج کردن این کشور از فهرست حامیان تروریسم، زمینه جذب کمکهای بینالمللی را برایش فراهم ساخت.
در بعد ژئوپلیتیکی، آمریکا بهروشنی به کشورهای عربی هشدار داد که نزدیکی بیش از حد به چین یا روسیه ممکن است حمایت امنیتی واشنگتن را به خطر اندازد. این پیام، بهویژه برای کشورهایی چون عربستان و امارات که به امنیت آمریکا وابستهاند، بسیار جدی تلقی شد.
در زمینه مسئله فلسطین، آمریکا تلاش کرد با مدیریت این پرونده، موانع سنتی در روابط کشورهای عربی با رژیم اسرائیل را کنار بزند. به برخی دولتها اطمینان داده شد که بدون حل نهایی منازعه فلسطین، نیز میتوان به عادیسازی رسید. همچنین وعده داده شد که آمریکا با استفاده از نفوذ خود، رفتار اسرائیل در قبال فلسطینیها را مهار خواهد کرد؛ هرچند این وعدهها تاکنون جنبه عملی به خود نگرفتهاند.
نهایتاً ایالات متحده با تکیه بر قدرت رسانهای و فضای دیپلماتیک جهانی، تلاش کرد این روند را بهعنوان یک موفقیت تاریخی و گامی بهسوی ثبات منطقه معرفی کند. رهبران عربی که وارد این مسیر شدند، در سطح بینالمللی تشویق شدند و مشروعیت بیشتری یافتند، بیآنکه الزاماً در داخل با استقبال عمومی روبهرو شوند.
این سیاست آمریکا را باید بخشی از تلاش گستردهتر برای بازطراحی نظم امنیتی منطقه پس از کاهش حضور مستقیم نظامیاش دانست؛ نظمی که در آن، ائتلافهای جدید جایگزین اتحادهای سنتی میشوند.
منافع اقتصادی و فناوری در روابط کشورهای عربی با رژیم اسرائیل
در سالهای اخیر، کشورهای عربی، بهویژه در حاشیه خلیج فارس، با آگاهی از نزدیک شدن به پایان عصر نفت، بهدنبال تنوعبخشی به اقتصاد خود بودهاند. در این مسیر، رژیم اسرائیل بهعنوان یکی از پیشروترین کشورها در زمینه فناوری، کشاورزی پیشرفته و نوآوری، بهتدریج به یک شریک اقتصادی قابلتوجه برای این کشورها تبدیل شده است. آنچه پیشتر یک رابطه صرفاً امنیتی و اطلاعاتی تلقی میشد، اکنون ابعادی اقتصادی و فناورانه نیز یافته است.
در حوزه کشاورزی، رژیم اسرائیل با توسعه فناوریهای نوین ازجمله کشاورزی هوشمند، سامانههای آبیاری قطرهای، گلخانههای پیشرفته و اصلاح نژاد گیاهی، توجه کشورهای کمآب منطقه را به خود جلب کرده است. امارات، عربستان و حتی مراکش از جمله کشورهاییاند که با شرکتهای اسرائیلی مانند Netafim وارد همکاری شدهاند تا امنیت غذایی خود را در اقلیم خشک منطقه تقویت کنند.
همچنین در زمینه مدیریت منابع آب، اسرائیل تجربیات موفقی در بازیافت فاضلاب، نمکزدایی آب دریا و مدیریت هوشمند مصرف آب ارائه داده است. این مهارتها برای کشورهای عربی که با بحران کمآبی مواجهند، حیاتی به شمار میآیند. نمونههایی از این همکاریها را میتوان در تفاهمنامههای سهجانبه میان اسرائیل، امارات و اردن مشاهده کرد.
در بخش فناوری پزشکی نیز اسرائیل در حوزههایی چون سلامت دیجیتال، تجهیزات پزشکی پیشرفته و استفاده از هوش مصنوعی در تشخیص بیماریها، دستاوردهای چشمگیری داشته است. در دوران همهگیری کرونا، برخی همکاریهای علمی و تبادل اطلاعات میان نهادهای پزشکی اسرائیلی و کشورهای عربی برقرار شد و اکنون نیز برخی بیمارستانهای خصوصی اماراتی با شرکتهای اسرائیلی قرارداد همکاری دارند.
رژیم اسرائیل بهدلیل داشتن بیش از ۹۰۰۰ استارتاپ، عنوان «ملت استارتاپها» را به خود اختصاص داده است. این پویایی، صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر عربی، بهویژه از امارات و عربستان را به خود جذب کرده است. طی سالهای اخیر، نمایشگاهها و رویدادهای مشترک فناوری میان تلآویو و دبی برگزار شدهاند که از گرم شدن روابط اقتصادی حکایت دارد.
در نهایت، همکاری در حوزه انرژیهای تجدیدپذیر، بهویژه انرژی خورشیدی و فناوریهای ذخیرهسازی انرژی، اهمیت روزافزونی یافته است. این همکاریها در چهارچوب برنامههای کلانی چون «چشمانداز 2030» عربستان سعودی تعریف میشوند که بر گذار از اقتصاد نفتی و توسعه پایدار متمرکز است.
به این ترتیب، رابطه میان برخی کشورهای عربی و رژیم اسرائیل از یک اتحاد صرفاً امنیتی فراتر رفته و در حال تبدیل شدن به شراکتی راهبردی در حوزههای متنوع اقتصادی و فناورانه است؛ پدیدهای که آینده نظم اقتصادی منطقه را دگرگون خواهد کرد.
خستگی دیپلماتیک از پرونده فلسطین
پس از دههها رکود در مذاکرات صلح و بینتیجه ماندن ابتکارهای دیپلماتیک گوناگون، بسیاری از دولتهای عربی تصمیم گرفتهاند مسیر خود را از مسئله فلسطین جدا کنند. آنها با اتخاذ سیاست «دیپلماسی جداگانه»، بهجای انتظار برای حل منازعه فلسطین و رژیم اسرائیل، بر اولویتهای راهبردی و منافع ملی خود تمرکز کردهاند.
از زمان امضای توافق اسلو در سال ۱۹۹۳، روند صلح نهتنها پیشرفت محسوسی نداشته، بلکه بهمرور زمان به صحنهای از بیاعتمادی، بنبستهای سیاسی و درگیریهای مکرر بدل شده است. کنفرانسهای بینالمللی، طرح صلح عربی در سال ۲۰۰۲، و «معامله قرن» آمریکا در سال ۲۰۲۰ همگی یا به شکست انجامیدهاند یا از سوی یکی از طرفها رد شدهاند. در این میان، کشورهای عربی به این جمعبندی رسیدهاند که روند صلح به گروگان رقابتهای داخلی و نبود اراده سیاسی در دو طرف تبدیل شده است.
در نتیجه، بسیاری از این دولتها ترجیح دادهاند منافع اقتصادی، امنیتی و سیاسی خود را فدای انتظار برای یک توافق صلح نامعلوم نکنند. امارات متحده عربی، بحرین و حتی عربستان سعودی —هرچند بهصورت غیررسمی— از این رویکرد پیروی کردهاند. آنها معتقدند که میتوانند با رژیم اسرائیل روابط رسمی و همکاری برقرار کنند، در عین حال حمایت نمادین، رسانهای یا بشردوستانه خود از مردم فلسطین را نیز ادامه دهند.
این رویکرد جدید از نگاه این دولتها واقعگرایانهتر و کارآمدتر است: ایجاد نفوذ و ارتباط در سطح منطقهای و بینالمللی، بدون گروگان بودن درگیرهای تاریخی. هرچند این سیاست با انتقادات گستردهای از سوی افکار عمومی جهان عرب و گروههای حامی فلسطین مواجه شده، اما به نظر میرسد که برای بسیاری از دولتهای عربی، ملاحظات ژئوپلیتیکی و اقتصادی امروز، سنگینتر از تعهدات تاریخی دیروز است.
متن کامل گزارش ناعمه اصفهانیان؛ خبرنگار را در وقایع اسرائیلیه بخوانید
