


بیایید اتفاقات چند هفته اخیر فوتبال ایران را مرور کنیم. از تعطیلات عید، فیفادی و تقابل تیم ملی با امارات و ازبکستان تا همین هفته بیستوششم لیگ که در زشتترین شکل ممکن برگزار شد. بخش مهمی از این حواشی روی سکوها رقم خورده، با محوریت فحاشی به یک نفر؛ «علیرضا بیرانوند». قسمت جدید فیلم «بیرو»، پر از سکانسهای زشتی است که با تهیهکنندگی فدراسیون فوتبال و کارگردانی مهدی تاج شهر به شهر اکران میشود. دربارۀ بحران سکوها و «بیرو»، باید در چند بخش حرف زد، او حالا در هر جایی جز تبریز که به میدان میرود، با زشتترین کلمات ممکن مورد خطاب قرار میگیرد، اما سهم مهمی از این اتفاق، هنر دست مدیران فدراسیون فوتبال است که از یک پرونده حقوقی فوتبالی، یک مسئله مهم ساختند و حالا در ابعاد متعدد با آن درگیر هستند.
درخصوص پرونده شکایت باشگاه پرسپولیس از بیرانوند، بارها بحث شده، اما فارغ از نحوه جدایی او و حواشی این انتقال که با چند مصاحبههای بحثبرانگیر، آتش عصبانیت هواداران پرسپولیس را شعلهور کرد، اگر اهمال ارکان قضایی در صدور رأی پرونده نبود، این اتفاق تا این حد هزینه نمیساخت. اما یک تأخیر چند ماهه و با مجموعهای از توجیهات تکراری، فوتبال ایران را با یکی از جدیترین مسائل سالهای اخیرش روبهرو کرده است. عجیب نیست؛ وقتی قانون پناهی برای احقاق حق نباشد، هواداران فوتبال این راهها را برای تخلیه خشمشان انتخاب میکنند.
دیگر همه اهالی فوتبال میدانند، شهوت دیده شدن و انگیزههای مالی بیرانوند را سوار بر تراکتور به تبریز برد، اما اتفاقات اخیر سکوها زشتتر از آنی است که آن را در رنگها خلاصه کرد. احتمالا فحاشی زشت سکوهای نصیری یزد و واکنش زشتتر شجاع را دیدهاید. حتما که این اتفاق هم از پرونده «بیرو» به چنین عمل زنندهای بسط پیدا کرده است. هفته قبل در اراک و قبلتر در تهران هم حوادث مشابهی رخ داد. انزلی، اصفهان، خوزستان و... هم میتوانست و میتواند این صحنهها را ببیند، حتی دیدید که کار به بازیهای ملی هم کشید.
رویکرد ارکان قضایی فدراسیون در سالهای اخیر، با انتقادات جدی روبهرو بوده، عدمرسیدگی به موقع، ایجاد شائبه، بحران استقلال در تصمیمگیری و نگاه مالی به امر اخلاق، نقش و فلسفه این ارکان را از بازدارندگی به درآمدزایی تقلیل داده است. هر هفته بهواسطه حواشی متعدد فوتبال ایران، شاهد صدور دستور موقت و یا احکام محرومیت و جرایم سنگین از سوی ارکان قضایی برای فوتبالیها هستیم، اما این احکام نهتنها از بار بیاخلاقیهای حاکم کم نمیکند، بلکه عملا به محلی برای ارتزاق فدراسیون فوتبال تبدیل شده است. این زیر سوال رفتن عامل بازدارندگی ارکان قضایی مهمترین خطری است که فدراسیون فوتبال را تهدید میکند. همین حالا در پرونده بیرانوند، او با این روند بررسی و احکامش، متنبه شد؟ قطعا نه! میتوان تضمین کرد که باشگاهی مثل تراکتور در همین نقلوانتقالات پیشرو چنین رفتاری را نداشته باشد؟ باز هم نه! این بدعت غلط فدراسیون در برخورد با بیرو همان تهدید پرخطر آینده فوتبال است که همه را محق میکند و حق را پایمال.
هر چند این هم همۀ هزینههای این رفتار ارکان قضایی فدارسیون فوتبال نیست؛ عصبانیت هواداران پرسپولیس که بخش مهمی از هواداران فوتبال را تشکیل میدهند، به تیم ملی رسیده، مهم نیست این خشم از جدایی «بیرو»ست یا سیاست فدراسیون فوتبال در قبال این پرونده، حالا تیم یک ملت در معرض آسیب قرار گرفته است. شاید با فاکتورهای فنی هم بیرانوند شایسته حضور فیکس در ترکیب تیم ملی نباشد، اما این جو هواداری و از دست رفتن سرمایه اجتماعی برای تیم ملی هم گران تمام میشود. مثل خود او، تراکتور و حتی پرسپولیس. در آخر تیم پرحاشیه بلاژوویچ، ماجرای مهدی هاشمینسب و پرسپولیسیها و ناکامی در مقدماتی جام جهانی 2002 را به یاد داشته باشید.
درخصوص پرونده شکایت باشگاه پرسپولیس از بیرانوند، بارها بحث شده، اما فارغ از نحوه جدایی او و حواشی این انتقال که با چند مصاحبههای بحثبرانگیر، آتش عصبانیت هواداران پرسپولیس را شعلهور کرد، اگر اهمال ارکان قضایی در صدور رأی پرونده نبود، این اتفاق تا این حد هزینه نمیساخت. اما یک تأخیر چند ماهه و با مجموعهای از توجیهات تکراری، فوتبال ایران را با یکی از جدیترین مسائل سالهای اخیرش روبهرو کرده است. عجیب نیست؛ وقتی قانون پناهی برای احقاق حق نباشد، هواداران فوتبال این راهها را برای تخلیه خشمشان انتخاب میکنند.
دیگر همه اهالی فوتبال میدانند، شهوت دیده شدن و انگیزههای مالی بیرانوند را سوار بر تراکتور به تبریز برد، اما اتفاقات اخیر سکوها زشتتر از آنی است که آن را در رنگها خلاصه کرد. احتمالا فحاشی زشت سکوهای نصیری یزد و واکنش زشتتر شجاع را دیدهاید. حتما که این اتفاق هم از پرونده «بیرو» به چنین عمل زنندهای بسط پیدا کرده است. هفته قبل در اراک و قبلتر در تهران هم حوادث مشابهی رخ داد. انزلی، اصفهان، خوزستان و... هم میتوانست و میتواند این صحنهها را ببیند، حتی دیدید که کار به بازیهای ملی هم کشید.
رویکرد ارکان قضایی فدراسیون در سالهای اخیر، با انتقادات جدی روبهرو بوده، عدمرسیدگی به موقع، ایجاد شائبه، بحران استقلال در تصمیمگیری و نگاه مالی به امر اخلاق، نقش و فلسفه این ارکان را از بازدارندگی به درآمدزایی تقلیل داده است. هر هفته بهواسطه حواشی متعدد فوتبال ایران، شاهد صدور دستور موقت و یا احکام محرومیت و جرایم سنگین از سوی ارکان قضایی برای فوتبالیها هستیم، اما این احکام نهتنها از بار بیاخلاقیهای حاکم کم نمیکند، بلکه عملا به محلی برای ارتزاق فدراسیون فوتبال تبدیل شده است. این زیر سوال رفتن عامل بازدارندگی ارکان قضایی مهمترین خطری است که فدراسیون فوتبال را تهدید میکند. همین حالا در پرونده بیرانوند، او با این روند بررسی و احکامش، متنبه شد؟ قطعا نه! میتوان تضمین کرد که باشگاهی مثل تراکتور در همین نقلوانتقالات پیشرو چنین رفتاری را نداشته باشد؟ باز هم نه! این بدعت غلط فدراسیون در برخورد با بیرو همان تهدید پرخطر آینده فوتبال است که همه را محق میکند و حق را پایمال.
هر چند این هم همۀ هزینههای این رفتار ارکان قضایی فدارسیون فوتبال نیست؛ عصبانیت هواداران پرسپولیس که بخش مهمی از هواداران فوتبال را تشکیل میدهند، به تیم ملی رسیده، مهم نیست این خشم از جدایی «بیرو»ست یا سیاست فدراسیون فوتبال در قبال این پرونده، حالا تیم یک ملت در معرض آسیب قرار گرفته است. شاید با فاکتورهای فنی هم بیرانوند شایسته حضور فیکس در ترکیب تیم ملی نباشد، اما این جو هواداری و از دست رفتن سرمایه اجتماعی برای تیم ملی هم گران تمام میشود. مثل خود او، تراکتور و حتی پرسپولیس. در آخر تیم پرحاشیه بلاژوویچ، ماجرای مهدی هاشمینسب و پرسپولیسیها و ناکامی در مقدماتی جام جهانی 2002 را به یاد داشته باشید.
