

میگویند قهرمانان (در اینجا ورزشکاران حرفهای) دوبار میمیرند؛ یکمرتبه در زمان پایان دوران ورزشی و کسب افتخار و آن یکی، مرگ طبیعی که همه انسانها بالاخره روزی با آن مواجه میشوند. در این میان بعضی از قهرمانان ورزشی اهمیتی برای این واقعیت قائل نیستند و هرطور که شده میخواهند همچنان در صدر اخبار و ایضاً در کانون توجه افکارعمومی و طرفداران خود قرار بگیرند. به همین خاطر است که سینما و اساساً مدیوم تصویر امکان ویژهای را در اختیار این افراد قرار میدهد تا آنها بتوانند کماکان در حریم امن معروفیت باقی بمانند. البته این کار در قالب و قامت اهداف کلان مالی دنبال میشود و بدیهی است که این افراد بدون جهت و صرفاً به دلیل سرگرم شدن و وقت گذراندن وارد دنیای پُرپیچوخم سینما و فعالیت در آن نمیشوند. در جدیدترین اخبار، کریستیانو رونالدو، برنده پنج توپ طلای فوتبال و پسر خوب سِرالکس فرگوسن قصد دارد به دنیای سینما ورود پیدا کند و با تأسیس استودیویی مستقل با همکاری متیو وان، تهیهکننده پُرسابقه و شناختهشده بریتانیایی به کار در زمینه صنعت سینما مشغول شود. جزئیات زیادی از همکاری میان این دو منتشر نشده ولی براساس بیانیه رسمی استودیوی تازهتأسیس UR. MARV رونالدو و وان، تصمیم گرفتهاند با سرمایه و آورده برابر مالی در حوزه فیلمسازی فعالیت کنند. القصه اینکه، متیو وان و کریستیانو رونالدو پیش از این، در تولید دو فیلم اکشن همکاری داشتهاند و قرار است سومین اثر سینمایی خود را در قالب استودیوی مشترک فیلمسازیشان تولید کنند. در ادامه به دیگر چهرههای فوتبالی و ورزشی شناختهشده در جهان که وارد دنیای سینما و بهطور کُل مدیوم تصویر شدهاند میپردازیم.
دوربین در جستوجوی اریک
اریک کانتونا پادشاه منچستریونایتد و یکی از عوامل موفقیت این تیم در دهه نَوَد میلادی بود که بههمراه همتیمیهایش توانست تیم اول شهر منچستر را پس از سالها به قدرت اول فوتبال بریتانیا تبدیل کُند؛ بهطوریکه در اروپا هم حرفهای زیادی برای گُفتن داشته باشد. کانتونا البته بسیار بدشانس بود که نتوانست با تیم ملی فرانسه در جام جهانی 1998 حضور داشته باشد. این بازیکن با وجود قابلیتهای فراوان هیچوقت نتوانست لقب بهترین بازیکن فصل فیفا را از آن خود کند ولی با وجود این، پس از آویختن کفشها و بازنشستگی از دنیای فوتبال کماکان در صحنه حاضر بود و نور فلش دوربین روی صورت او میتابید. کانتونا کاریزمای خاص بازیگران بزنبهادر و قلدرمآب هالیوود سالهای طلایی را داشت و این امکان را به تکنسینها و هنرمندان میداد تا از حضور او در فیلمها و پروژههای تبلیغاتی خود استفاده کنند. کانتونا پس از بازنشستگی از مستطیل سبز، در بیش از 30 فیلم سینمایی حضور یافت ولی اهل فن میدانند او در فیلم «در جستوجوی اریک» (تولید: 2009) اثر کارگردان صاحبنام و برجسته انگلیسی کِن لوچ در نقش خودش ظاهر شد و حضور تأثیرگذاری هم بر روند پیشبرد درام داشت.
برزیل به تو افتخار میکند پسر
اگر مردم دنیا ایران را با کشتی، آمریکا را با بیسبال، انگلیس را با فوتبال و استرالیا را با شنا میشناسند، قطع به یقین برزیل را با تکنیک ناب فوتبالیستها و بازیکنهای فانتزیبازش میشناسند. این کشور فوتبالیست سرشناس کم ندارند ولی بدون شک ادسون آرانتس دوناسیمنتو ملقب به پله سرآمد تمام برزیلیها در دنیای مستطیل سبز است و بهعنوان نماد فوتبال این کشور هم شناخته میشود. او چندسال پیش از پایان دوران حرفهای وارد عرصه سینما شد و در چند فیلم و سریال به ایفای نقش پرداخت. پله با سریال «غریبه» اثر جیان فرانچسکو گوارنیری در سال 1969 جلوی دوربین رفت و سپس با فیلم سینمایی «بارون اتللو» در باراتو دوس بیلیونز در سال 1971 به شکلی جدی وارد سینما شد. از زندگی ورزشی و شخصی پله تاکنون هم تاکنون مستندهای متعددی ساخته شده که «پله؛ تولد یک اسطوره» در سال 2016 (ساخته جف و مایکل زیمبالیست) سرآمد آنهاست. اما نسل پدران ما پله را بیرون از زمین فوتبال با فیلم فرار بهسوی پیروزی درام ورزشی سرگرمکُننده جان هیوستون میشناسند. جان هیوستون هرچند نام و آوازهای بلندتر از جان فورد، هاوارد هاکس، ارنست لوبیچ و نیکلاس ری نداشت اما بهعنوان یک کارگردان غیرمؤلف آثار مهمی را از خویش در تاریخ سینمای آمریکا و جهان برجای گذاشته است که «فرار بهسوی پیروزی» هم یکی از آنهاست. خلاصه ماجرا از این قرار است که تعدادی از اسرای متفقین در جنگ جهانی دوّم به پیشنهاد افسران آلمانی برای انجام یک بازی فوتبال بین تیم ملّی فوتبال آلمان و اسرا در پاریس جواب مثبت میدهند. در بین دو نیمه نیروهای مقاومت تصمیم میگیرند تا بازیکنان متفقین را از شر آلمانها خلاص کرده و آنها را فراری دهند. پله در نقش یکی از اسرای متفقین به ایفای نقش پرداخت و نقش تعیینکنندهای در بازی با تیم ملی آلمان داشت چون گل قیچیبرگردان زیبایی را روانه دروازه حریف کرد و سکانس مهمی از تاریخ سینما را به خود اختصاص داد. بعدها، مایکل کین بازیگر اصلی فرار بهسوی پیروزی عنوان کرد که به دلیل همبازی شدن با پله بازی در این اثر را قبول کرده است؛ زیرا او در زمان فیلمبرداری 47 سال سن داشت و برای فوتبال بازی کردن با افراد صاحبنامی همچون اُسؤالدو آردیلز، بابی مور و پله زیادی پیر بود. پله علاوه بر بازی در فیلم در طراحی سکانسهای فوتبالی هم به جان هیوستون و گروهش کمک کرد.
سینما آبی بر آتش فوتبالیست تندمزاج انگلیسی
رکورددار دریافت سریعترین کارت قرمز در تاریخ فوتبال بود و ید طولایی در درگیری و نزاع داشت. وینی جونز اگر فوتبالیست نمیشد شاید الان در فهرست افراد تحت تعقیب پلیس بینالملل قرار میگرفت یا به خاطر شرارتهایش کار دست خود میداد. این بازیکن در طول دوران فوتبالش در تیمهای مهمی همچون لیدز یونایتد، شفیلد و حتی چلسی هم بازی کرد، امّا به دلیل حواشی و جنجالهای فراوان فقط یک فصل در این تیم حضور پیدا کرد و در در پایان فصل 1999-1998 با انجام چندبازی برای QPR (کوئین پارک رنجرز) به دوران فوتبالیاش پایان داد و بلافاصله وارد سینما شد. داستان اولین آشنایی وینی جونز و گای ریچی -که در آن سالها ابتدای دوران حرفهای خود در عرصه فیلمسازی را میگذراند- جالب است؛ در قرار ملاقات میان جونز با گای ریچی و متیو وان همهچیز خوب پیش رفت و آنها برای ساخت فیلم با یکدیگر به توافق اولیه دست پیدا کردند. در پایان گفتوگو هم چون ریچی و دوستش پول کافه را نداشتند، وینی جونز دست در جیبش کرده و این دو نفر را مهمان خود کرده است! وینی جونز با هر متر و معیاری یکی از فوتبالیستهای موفق در عرصه سینما محسوب میشود. او هم به لحاظ کمیت و هم به لحاظ کیفی جای خود را در مسیر پر از دستانداز صنعت سینما باز کرد؛ زیرا با آثاری نظیر قاپزنی، قفل، انبار و دو بشکه باروت، سرقت در 60 ثانیه و اَرهماهی شروع طوفانی و غافلگیرکنندهای را در این حوزه تجربه کرد و توانست با بازی در آثار بزرگ و کوچک هالیوودی تداومش را در کار تصویر بهخوبی حفظ کند. وینی جونز نهتنها بهعنوان بازیگر، بلکه در مقام صداپیشه نیز در کارش موفق بود و در آثاری چون قسمت دوم «گارفیلد»، قسمت سوم انیمیشن «ماداگاسکار» و... حضور داشت.
هرکول اتریشی بازیگر میشود
این تنها فوتبالیستها نیستند که به سبب شهرت و پول بیشتر در اواخر و یا پس از دوران ورزشیشان وارد دنیای سینما میشوند. دیگر ورزشکاران پرسابقه ورزشهای قهرمانی و حتی نمایشی نظیر پرورش و زیبایی اندام، کشتیکج، بازیکنان بیسبال و بسکتبال و... هم وقتی مشاهده میکنند که سینما برای ورودشان فرش قرمز پهن میکند با روی گشاده و لبخندی بر لب این دعوت را قبول میکنند. در میان فهرست بلندبالای این افراد نام آرنولد شوارتزنگر به چشم میخورد. او هفتمرتبه در مسابقات حرفهای پرورش اندام تحت نام «مستر المپیا» به قهرمانی دست پیدا کرد و پس از پایان دوران حرفهای خود در بدنسازی پا به صنعت سینما گذاشت. آرنولد اتریشی بود و نمیتوانست انگلیسی را به شیوه ردنکها به شکل سلیسی تلفظ کُند، به همین خاطر در اولی تجربه سینماییاش، یعنی «هرکول در نیویورک» (1970) به زحمت اُفتاد و گروه فیلمبرداری را هم به زحمت انداخت؛ به همین دلیل دیالوگهای او پس از مرحله فیلمبرداری در استودیو دوباره از نو دوبله شد. اما خوشبختانه، آرنولد در ادامه با عزم راسخ توانست خودش را به جریان اصلی هالیوود تحمیل و ثابت کند و در فیلمها و آثار مهم زیادی به ایفای نقش بپردازد. بسیاری از عشاق کلوب و سرسپردگان سینما در ایران، آرنولد را با «فرانچایز نابودگر» میشناسند و با لذت به تماشای فیلمهای بلوط اتریشی مینشینند. آرنولد پس از چنددهه حضور در سینما از سال 2003 به مدت هشت سال فرماندار ایالت کالیفرنیا بود و ایفای نقش در زمین سیاست را هم تجربه کرد.
قهرمان المپیک به پدیدۀ سینما تبدیل میشود
جانی ویسمولر، بهترین شناگر نیمه اول قرن بیستم بود و در طول دوران حرفهای خود در رشته شنا 67 مرتبه رکوردهای مختلف جهانی را در مواد مختلف جابهجا کرد و از این حیث به یکی از بزرگترین شناگران همه دورانها تبدیل شد. ویسمولر با دریافت 5 طلای المپیک وارد صنعت سینما شد و اولین فیلمش را در سال 1929 بازی کرد. علاقهمندان جدی به سینما، ویسمولر را با بازی در سری فیلمهای «تارزان» به یاد میآورند. تارزان یک شخصیت خیالی بود که توسط ادگار رایس باروز، نویسنده آمریکایی آن خلق شد و در ادامه توانست حیاتش را بیرون از مدیوم ادبیات داستانی ادامه دهد. تارزان در کودکی در جنگلهای آفریقا گموگور میشود ولی در ادامه توسط میمونی به اسم منگانی پیدا و تربیت میشود و خویی وحشی پیدا میکند. اما این پایان راه نیست چون با ورود به دنیای آدمها وارد اتمسفری میشود که هیچ شناختی نسبت به آن ندارد. ویسمولر هفتمین تارزان سینما بود، ولی به خاطر تداوم حضورش در این قالب بهعنوان شناختهشدهترین و محبوبترین تارزان همه دورانها محبوبیتش را از دست نداده است. جانی ویسمولر درنهایت در سال 1984 به دلیل مشکلات ریوی از دنیا رفت ولی بیش از آنکه به خاطر قهرمانیهایش در رشته شنا در میان مردم دنیا شناخته شود به دلیل بازی در فیلمهای تارزان به محبوبیت عجیب و غریبی دست پیدا کرد.
سیمای مردانۀ یک قهرمان
برت رینولدز بازیگر سرشناس هالیوودی پیش از حضور در این حرفه، در سطح دانشگاهی فوتبال آمریکایی بازی میکرد و در این زمینه شهرت خوبی برای خودش دستوپا کرده بود، اما خیلی زود فهمید که برای پولدار شدن و معروفیت بیشتر باید وارد عرصه سینما شود و شانس خویش را در این مدیوم امتحان کُند. او پس از حضور در چند نمایش نیویورکی و همچنین گذراندن کلاسهای بازیگری در این شهر به هالیوود نقل مکان کرد و به یکی از بازیگران مطرح دوران تبدیل شد. رینولدز در طول عمر بازیگریاش با کارگردانان صاحبنامی همچون پُل توماس اندرسون، نورمن جویسون، پیتر باگدانوویچ و رابرت آلدریچ همکاری کرد و به بازیگری مهم در تاریخ سینمای آمریکا بدل شد.
لبخند بر لب صخره
دواین جانسون را بیشتر بهعنوان یکی از شرکتکنندگان مطرح و پرسابقه مسابقات کشتیکج موسوم به WWE میشناسند، اما او پیش از حضور و عقد قرارداد در این مسابقات به بازی در فوتبال آمریکایی هم اشتغال داشت. دواین جانسون که به راک هم شهرت دارد در سال 2001 سر از سینما درآورد و ایفاگر نقش کوتاه پادشاه عقرب در فیلم «بازگشت مومیایی» شد. این بازیگر، در ادامه با آن ظاهر غولآسا و نمکینش تبدیل به یکی از نمادهای سینمای تجاری شد و در فیلمهای مهم جریان اصلی هالیوود نظیر فرانچایز سریع و خشن، جومانجی: به جنگل خوش آمدید و به عنوان صداپیشه در انیمیشنهای موانا، سیاره 51، ابرحیوانات لیگ دیسی و... حضور یافت. جذابیت سینما بهقدری زیاد بود که باعث شد دواین جانسون کفه فعالیتهای سینماییاش را سنگینتر از گذشته کند و حضور در بازیهای کشتیکج را در حاشیه قرار دهد. فهرست ورزشکاران حرفهای راهیافته به سینما به همین موارد ختم نمیشود. ولی ما تصمیم گرفتیم به برخی از افراد مهم در این زمینه بپردازیم.
