


«پایتخت» امسال نکات جالب توجه کم ندارد؛ اما یکی از مهمترین آنها ماجرای مقصد جدید سفر پایتختیهاست. اهالی سریال «پایتخت» که تا پیش از این به سراغ کشورهای غرب آسیا رفته بودند، حالا قرار است که به سراغ یکی از کشورهای فارسیزبان شرقی بروند، کشوری که در چند سال اخیر در متن اخبار سیاسی حضور داشته و روابط دیپلماتیک میان دو کشور شدت گرفته است. تاجیکستان از معدود کشورهایی است که اطلاعات مردمش نسبت به ما کامل است و حداقل نیاز نیست که به آنها توضیح دهیم زبانمان عربی نیست. به همین مناسبت به سراغ بازیگران تاجیکستانی رفتیم که به طور مفصل حرفهایی برای گفتن داشتند؛ از گلایههای متعدد گرفته تا گفتن از فیلمها و سریالهایی که در نظر تاجیکها از ایران خاطره ساخته است.
ساعت حوالی هفت صبح به وقت تهران بود که قربان صابر پاسخ سؤالاتمان را داد. مرد شصت و چهار سالهای که نقش شمشیرخان سریال «پایتخت» را بر عهده دارد و طی چند سال اخیر چندین مرتبه به ایران آمده و چه در جشنواره تئاتر فجر و چه در سریالهایی نظیر «در چشم باد»، «شکرانه» و حالا «پایتخت» حضور داشته است. به او در تاجیکستان، لقب استاد دادهاند. به دلیل صدای رسا و گیرایش چندین مرتبه در تئاترهای بر گرفته از شاهنامه نقش فردوسی و بازیگران اصلی را ایفا کرده است
از شمشیرخان سریال «پایتخت» درباره وضعیت سینمای ایران در تاجیکستان پرسیدیم و پاسخ او وابسته به فیلمهای قبل از انقلاب و البته فرجالله سلحشور بود: «متأسفانه باید اقرار شویم که (باید بدانیم که) رابطه پخش شدن فیلمهای تاجیکی در ایران و فیلمهای ایرانی در تاجیکستان کاملاً بر قرار نیست. نمیدانم این کار را چه کسی باید انجام دهد اما هیچ کاری در دو سمت انجام نشده است. این هم مسلم است که مردم تاجیکستان علیرغم تفاوتهایی که در سیاستهایمان است، هر آیینه ایران و فیلمهای ایرانی را دوست دارند. مثلاً زمان شوروی فیلمهای آزادهای (آزاده به معنی خوب) چون «پلنگ مازندران» و «در امتداد شب» خیلی محبوبیت داشت و ما در تاجیکستان در دوران جوانیمان این فیلمها را میدیدیم و عاشق سینمای ایران شدیم. بعد از آن فیلمها دیگر هیچ خبری از فیلمهای ایرانی نبود البته این چیزها خیلی وابسته به سیاست است دیگر.
البته این را باید بگوییم که ناوابسته از این سیاستها فیلم یوسف (سریال یوسف پیامبر) در اینترنت و یوتیوب پخش شد و مردم این فیلم را از همان جا میدیدند. من در خاطرم است که هر قسمتی که از این سریال پخش میشد در دوشنبه شور ولولهای بر پا میشد. آن زمان دیسک بود (یعنی دیسک یوسف پیامبر پخش میشد) و دیسک فروشها این فیلم را خیلی در کوچه و بازارها میفروختند و مردم میخریدند. احتمالاً کسی نبود در آن زمان که دنبال فیلم یوسف نگشته باشد و ندیده باشد. البته این فیلمها و سریالها به همین چند مورد ختم شد و دیگر هیچ فیلم و سریال دیگری پخش نشد.
ما چقدر آرزو داشتیم فیلم در «چشم باد» با حضور استاد حبیبالله عبدالرزاقاف در تاجیکستان پخش شود. سریالی که بنده هم در آن سهم داشتم اما این اتفاق نیفتاد. بارها گفتند یک سال دیگر پخش میشود یا نوروز پخش میشود، اما نشد. این گناه مردم نیست. آنها در همه زمانها میخواهند سریالهای خوب داشته باشند، ما باید درهای دیگری را بکوبیم و آنها را باز کنیم. اگر بخواهم به طور کلی بگویم فیلمهای ایرانی در تاجیکستان اکران نمیشود به جز فستیوالهایی که برگزار میشود و در آنجا فقط آنهایی که در سینما حرفهای هستند باخبر از سینمای ایران میشوند.»
رسم ادب میهمان به میزبان اجازه نمیداد که قربان صابر از گروه بازیگران سریال «پایتخت» بد بگوید، او از گروه تازه نفسی میگوید که بخشی از آن با سابقهکاری کمی به پایتخت اضافه شده بودند و همین مسیر آنها را در ابتدای کار دچار چالشهایی کرده بود: «باید ذکر کنم که ارتباط میان گروه فیلمسازان «پایتخت» و ما از آغاز هم در زمان قرارداد بستنها در دوشنبه تا زمان سفرمان به تهران و رسیدن به مازندران همه خیلی خوب، آزاده (به معنای با محبت و باصفا) و با صفا بود یعنی همه جا تبسم، مهر و عزت بود. بعد از آنکه ما رسیدیم به مازندران کار آغاز شد و از آغاز کار ارتباط میان بچههای گروه تاجیکی و گروه تدارکات و کارگردانی فیلم «پایتخت» بسیار صمیمی، آزاده و پر از محبت بود. من پنهان نمیکنم که گروه ما عبارت از نسلهای گوناگون بود؛ یعنی من که دیگر به اوج پیری رسیدم و ماه پیکر که در میانهها قرار دارد (میانسال است) ولی تهمینه و منوچهر در آغاز کارشان هستند، حتی معلوم بود که چندان تجربه بازی در فیلمهای متعدد را ندارند و من از این خاطره میکشیدم (نگران بودم) که چگونه با آنها برخورد میشود؟ خوشبختانه بعد از رسیدن به روز اول کار این خاطرههای ما از میان رفت، چراکه اولین کاری که گروه کارگردانی انجام داد با منوچهر بود و روز بعد من دیدم که همه منوچهر را احسنت و آفرین میگفتند و این کلیدی بود برای بقیه کار در زمان فیلمبرداری در سریال «پایتخت».
سر و صداهایی درباره اختلافات وجود داشت که بعد من شنیدم که البته این اتفاقات بسیار است میان بازیگران فیلم و گروه تدارکات و گروه کارگردانی که البته بعد من اینها را متوجه شدم. در زمان کار، زمان فیلمبرداری در لوکیشن، در سرصحنه هیچ یک از این چیزها نبود، آقای سیروس کار خودشان را انجام دادند. آقای تنابنده هم با آن انرژی خیلی زیبا کار میکردند و حتی در ذهن بچههای تاجیک چیزهایی را میکاشتند (درباره نحوه بازی در نقش) که حاصل میداد. اگر بخواهم خیلی خلاصه بگویم بسیار محیط سالمی بود.»
از جایی به بعد صحبتهای صابر شبیه به گلایه شد، گلایه از ایران که چرا کمتر در تاجیکستان حضور دارد و چرا میلی برای برقراری روابط فرهنگی از طرف ایرانیها نیست: «چرا یک آوازخوان خوب ما یا یک فیلم خوب ما نباید در ایران پخش شود، اما شما رادیو و تلویزیون ما را ببینید. گوش اندازید؛ از صبح تا شام همه آوازخوانها ایرانی هستند از شجریان گرفته تا معین و دیگر خوانندگان. همه هستند. مردم دوستشان دارند. در ماشینهایشان گوش میدهند، مردم ما هر چه که در فرهنگ و فراست دارند ایرانی است دیگر.
یعنی ما در این سمت مشکلی نداریم. هر چه مشکلی هست از طرف شماست. من با محبت این حرفها را میزنم که یک کاری کنیم که بچههای ما هم به ارتباط داشتن با یکدیگر ترغیب شوند. شاید همین پاسخهای من باعث ترغیب چند نفر بشود البته میدانم احتمالش کم است. با این حال باید سریع دست به اقدام زد. مثلاً شوخیهایی در پایتخت بود که شاید در نگاه اول مردم تاجیکستان فکر کنند با لهجه و زبان ما شوخی شده و ما خراب شدهایم و یا شاید مردم ایران به همین چیزها بخندند، اما همین واژگانی که برای دو طرف نامأنوس است وقتی به زبان میآید و دو طرف متوجه آن میشوند کمکم اختلافات زبانی میان ایران و تاجیکستان از بین میرود و مردم متوجه این تفاوتها میشوند. یعنی باید خیلی فیلمهای زیادی از شما در خانوادههای ما پخش شود و خیلی فیلمهایی که تاجیک فیلم ساخته است در خانوادههای ایرانی پخش شود تا این چیزها یعنی حدود کلمهها و معنیهایی که در فاصله 70 ساله شوروی سدی ساخته است که ما نتوانیم به درستی زبان شما را بفهمیم و شما هم زبان ما را.
با چه چیزی میشود این سد را برداشت؟ تنها با فیلم میشود این سد را برداشت. مثلاً بعد از پخش یوسف (سریال یوسف پیامبر) من یادم هست که همه و همه با زبان یوسف و یعقوب و با زبان قهرمانهای این فیلم صحبت کردن را آغاز کردند. آن زمان، هر جا که میرفتی، واژه «چَرا» را میشنیدی که در آن زمان خیلی بین مردم تاجیک متداول نبود، میدانستی که به خاطر سریال یوسف پیامبر است. به جز این خیلی از عبارتها و واژگان دیگر هم به خاطر یوسف پیامبر به زبان ما وارد شد. ببینید با یک اثر چقدر میتوان کارهای خیر انجام داد؟!»
به غیر از قربان صابر که مستقیماً توسط خود سیروس مقدم انتخاب شده، باقی بازیگران تاجیکی پایتخت در آزمونی شرکت کردند و از این طریق پذیرفته شدند. منوچهر حبیباف (یا به قول خودش منوچهر حبیبزاده) که نقش دولت یعنی داماد خانواده معمولی را بر عهده دارد به گفته خودش از میان چند ده بازیگر انتخاب شده و ماهپیکر یارآوا که نقش مادر خانواده تاجیکی را بر عهده دارد در میان همان بازیگرانی بوده که در تست سریال پایتخت شرکت داشتهاند. بازیگرانی که به گفته خودشان آنچنان چیزی از سریال پایتخت نمیدانستند؛ اما در سینما و سریالهای تاجیکستانی نسبتاً شناخته شدهاند به خصوص خانم ماهپیکر یارآوا که سابقهای چندینساله با سینمای ایران دارد.
پاسخ ما را اول منوچهر حبیبزاده داد. با او که تماس گرفتیم حدود ساعت 11 شب در تاجیکستان بود. در ابتدا به زبان فارسی برای او پیامی فرستاده بودیم و به گمان اینکه مانند قربان صابر میتوانند زبان فارسی را بخوانند منتظر جواب بودیم تا اینکه حبیبزاده پاسخ داد: «ما نمیتوانیم فارسی بخوانیم و اگر میتوانید صدایی به زبان فارسی بفرستید.» سؤالات را در قالب صدا برایش فرستادیم. پاسخ سؤالات را که حبیبزاده و کمی بعدتر یارآوا فرستاد متوجه عمق لهجه تاجیکی شدیم. با این حال برای آنکه لهجه تاجیکی برای مخاطب ایرانی ملموس شود، مجبور شدیم تغییراتی در ساختار جملات و کلماتشان بدهیم وگرنه جملات بیانشده توسط بازیگران تاجیکی نیازمند به جزوه درک مطلب بود.
«خوشبختم که تقدیر مرا به سینمای بزرگ ایران پیوند داد. من خیلی غیرمنتظره به این فیلم دعوت شدم و از میان حدود 80 نفر انتخاب شدم. ما خیلی درباره سریال پایتخت خبر نداشتیم چون پایتخت را از تلویزیون تاجیکستان پخش نمیکنند، البته میدانستیم که پایتخت در میان ایرانیان اثری محبوب است.»
از طرف دیگر ماهپیکر یارآوا میگوید که پس از انتخاب شدن تیم تاجیکی در سریال پایتخت، درصد توجه تاجیکها نسبت به سریال پایتخت زیاد شده است: «مردم ما پایتخت را نمیشناختند چون تبلیغاتی در این زمینه برای سریال نشده و پخش نمیشود اما پس از آنکه من، آقای قربان صابر، آقای منوچهر حبیباف و تهمینه رجبوا به اثر اضافه شدند کم کم مخاطبان تاجیکستانی هم به اثر اقبال نشان دادند.»
منوچهر حبیبزاده هم میگوید از زمانی که سریال شروع به پخش کرده، حدود 3000 کامنت دریافت کرده از سراسر مناطق فارسیزبان در جهان. با این حال پایتخت در سینما و تلویزیون تاجیکستان یک اتفاق است. آنطور که منوچهر حبیبزاده میگوید، جامعه عمومی تاجیکستان به غیر از یوسف پیامبر دیگر از سینما و تلویزیون ایران چندان خبری ندارد ولی جامعه هنری تاجیکستان در حال گرتهبرداری از سینمای ایران است و تلاش دارد به آن نزدیک شود. منوچهر حبیبزاده در پاسخ به سؤال ما میگوید: «البته از سینمای ایران باخبر هستیم ولی در مجموع مردم تاجیکستان کم آگاهی دارند از سریالهای ایرانی بهجز فیلمهای خوب ایران که در فستیوالهای جهانی میرود و مثلا چند سال این استاد عزیز محسن مخملباف دوشنبه آمدند، کار و فعالیت کردند و در جشنوارههای ما پیوسته اشتراک میکنند؛ و البته سینمای ایران را خیلی دوست داریم و خودمان را خیلی نزدیک به سینما میدانیم. ما کارگردانهایی مثل اصغر فرهادی، شهرام مکری، کیارستمی و مجید مجیدی را میشناسیم و دوستشان داریم.»
