


«دیپلماسی نمایشی» مهمترین اهرمی است که دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا با خودش به کاخ سفید آورده است. از نشستهای رو در رو با نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی و ولادیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین گرفته تا توییتها و مصاحبههای بیوقفه علیه اشخاص و کشورهای مختلف، ازجمله ایران. آن چیزی که درباره این شخصیت متناقض مشخص است، پیگیری و تشدید رویکردی تهاجمی و نمایشی است توسط او که بهوضوح بخشی از یک عملیات روانی گسترده علیه مردم ایران را به تصویر میکشد. ترامپ از زمان بازگشتش به قدرت بارها ایران را به اعمال فشار حداکثری، بمباران و روزهای سخت تهدید کرده؛ تهدیدهایی که نه تنها با هدف فشار بر فضای حاکمیتی ایران، بلکه برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی مردم طراحی شدهاند. این استراتژی که ترکیبی از تهدیدهای آشکار، مدیریت فضای رسانهای و بمباران تبلیغاتی است، بیشتر از هرچیزی نشاندهنده تلاشی برای ایجاد ترس و سردرگمی روانی در میان مردم است.
ترامپیسم و تقویت پارادایم رسانهای
ترامپ از اول بهمن سال گذشته بارها از پلتفرمهایی مانند X برای انتشار پیامهای تهدیدآمیز علیه بسیاری از کشورها ازجمله ایران استفاده کرده است. به عنوان مثال، در اسفند ماهی که گذشت، او در پستی اعلام کرد اگر ایران به توافق هستهای مورد نظر آمریکا تن ندهد، با بمبارانی مواجه خواهد شد که «تاکنون نظیرش را ندیده است.» این تهدیدات که با لحنی تند و نمایشی پرتاب شدند، به سرعت در شبکههای اجتماعی و رسانهها بازتاب یافتند و موجی از واکنش را در میان کاربران ایرانی ایجاد کردند. چند هفته بعد هم در اوایل فروردین با اشاره به برنامه هستهای ایران و تهدید به نابودی کامل کشور در صورت هرگونه اقدام تلافیجویانه، این پیام را تکرار کرد. این تداوم در تهدیدها، همراه با استفاده از عبارات تند، نشاندهنده تلاش او برای تسلط بر فضای خبری و شکلدهی به ادراک عمومی است.
رویکرد رسانهای ترامپ فقط به تهدید نظامی محدود نمیشود. او همزمان با تشدید فشارهای اقتصادی، ازجمله امضای دستور افزایش تحریمها در اسفند 1403 سعی کرد با برجستهسازی این اقدامات در مصاحبههایش، حس ناامیدی را در میان مردم ایران تقویت کند. او در چندین سخنرانی ازجمله در پاسخ به سؤالی از یک خبرنگار در روز گذشته اعلام کرد: «ایران به زودی روزهای سختی را تجربه خواهد کرد.» او پیشتر کشورهایی که تحریمهای نفتی ایران را نقض کنند، تهدید به اعمال فشار کرده بود. این پیامها که به شکلی هدفمند از طریق رسانههای بینالمللی و شبکههای اجتماعی پخش شدند، بهوضوح با هدف تأثیرگذاری بر روان جامعه ایران طراحی شدهاند؛ جامعهای که تحت تحریمهای همان کشور با فشارهای اقتصادی سختی دستوپنجه نرم میکند.
پلتفرمیها در خدمت جنگ روانی
یکی از جنبههای کلیدی این عملیات روانی، استفاده ترامپ از ابزارهای رسانهای نوینی است که تحت اختیار خود قرار داده. او با بهرهگیری از پلتفرمهایی مانند X، متعلق به ایلان ماسک، پیامهایش را مستقیماً به مخاطبان جهانی و بهویژه ایرانیان منتقل میکند. ترامپ روز یازدهم فروردین در پستی مدعی شد ایران در حال ارسال تسلیحات به گروههای مقاومت است و این موضوع را با تهدیدهای مستقیمی همراه کرد که هم دولت ایران و هم افکار عمومی را هدف قرار میداد. این پیامها که اغلب با واکنشهای سریع کاربران همراه میشوند، به او امکان میدهند تا چرخههای خبری را تحت کنترل خود درآورد و روایتی یکجانبه را به مخاطبان تحمیل کند. این دیپلماسی نمایشی، با خلق لحظات جنجالی، توجهها را به خود جلب میکند و سیاست را به یک صحنه تئاتر رسانهای تبدیل میکند.
تأثیر این بمباران تبلیغاتی بر افکار عمومی ایران قابلتوجه است. اظهارات ترامپ، بهویژه وقتی با تهدیدهای نظامی یا اقتصادی همراه میشود، اغلب در شبکههای اجتماعی داخلی بازتاب مییابد و به بحثهایی داغ میان کاربران منجر میشود. برای نمونه، پس از تهدید بمباران ایران، برخی کاربران ایرانی در X از نگرانیهای خود درباره آینده نوشتند، درحالیکه برخی دیگر این تهدیدها را صرفاً بلوف خواندند.
از طرف دیگر نامهای که ترامپ در مصاحبه با فاکسنیوز ادعا کرده بود برای رهبر انقلاب ارسال کرده، از همان ابتدا کشمکشهایی در فضای داخلی کشور به وجود آورد. این دوقطبیسازی، که خود نتیجه سیاست قطببندیکننده ترامپ است، نشان میدهد او نه تنها در پی فشار بر دولت ایران، بلکه در تلاش برای ایجاد شکاف و سردرگمی در میان مردم است. استراتژیای که به او اجازه میدهد تا با کمترین هزینه عملی، بیشترین تأثیر روانی را بر جامعه هدف بگذارد.
فشار رسانهای؛ فرصت یا تهدید؟
جنگ رسانهای ترامپ علیه افکار عمومی مردم ایران به موضوع مذاکرات دوجانبه ایالات متحده با ایران رسید. او در سخنانی اعلام کرد مذاکرات با ایران به صورت مستقیم از روز شنبه آغاز خواهد شد؛ اظهاراتی که با توجه به تهدیدهای پیشین او، حتی فضای رسانهای بینالملل را تکان داد. این موضع او در حالی بود که عباس عراقچی اعلام کرد مذاکرات غیرمستقیم خواهد بود. حسین دلیریان، سخنگوی مرکز ملی فضای مجازی هم در شبکه اجتماعی ایکس با انتشار خبر مذاکرات مستقیم توسط رویترز، نوشت: «مذاکرات مستقیم مصداق فیکنیوز است.» ادعاهای متناقض ترامپ نیز درواقع بخشی از همان بازی روانی است. او با ترکیب تهدید و پیشنهاد مذاکره، سعی دارد ایران را در موقعیتی قرار دهد که هر واکنشی از سوی آن، به نفع روایت رسانهای او تمام شود. این تاکتیک که در گذشته کمتر در دیپلماسی دیده میشد، نشاندهنده تغییر پارادایم از مذاکرات محرمانه به سمت نمایش عمومی است؛ همان استراتژی که در نشست تحقیرآمیز ترامپ و زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین بهوضوح دیده شد. هرچند این رویکرد، تهدیدآمیز به نظر میرسد اما به نوعی فرصتی در اختیار دستگاه دیپلماسی کشور قرار میدهد که اهرمهای رسانهای را تقویت کرده و توجه ویژهای به آن داشته باشند.
در این میان او با استفاده از اهرمهای اقتصادی، مانند تأثیرگذاری بر نرخ ارز یا بازارهای داخلی ایران، تلاش میکند تا فشار روانی را به زندگی روزمره مردم منتقل کند. پس از اعلام تحریمهای جدید در هفتههای اخیر، گزارشهایی از افزایش نرخ دلار در بازارهای ایران منتشر شد که برخی از کارشناسان آن را نتیجه مستقیم جنجالسازیهای رسانهای او دانستند. این تأثیرگذاری غیرمستقیم که از طریق توییتها و اظهارات او تقویت میشود، بخشی از استراتژی رئیسجمهور آمریکا برای تضعیف روحیه عمومی و ایجاد حس ناامنی است.
مقابل فضاسازی بایستید
عملیات روانی ترامپ علیه مردم ایران که در بازه ابتدای بهمن 1403 تا به امروز به اوج خود رسیده، ترکیبی از تهدید، نمایش و اعمال سلطه بر فضای رسانههایی است که مدیران بسیاری از آنها در جشن تحلیف او حضور داشتند و چندین میلیارد دلار هم تقدیمش کردند. او با این رویکرد، نه تنها دستگاه دیپلماسی ایران را تحت فشار قرار میدهد، بلکه افکار عمومی را نیز به میدان نبرد خود تبدیل کرده است. این وضعیت، ایران را به بازنگری در استراتژیهای رسانهای و دیپلماتیک خود ملزم میکند؛ زیرا در جهانی که ارتباطات لحظهای و شفافیت اجباری حرف اول را میزند، سکوت یا واکنشهای سنتی نمیتواند پاسخگوی بازیگری باشد که با توییت و مصاحبه و فضاسازی، هم تهدید میکند و هم روایت میسازد. ادامه این وضعیت آن هم در شرایطی که مذاکرات به زودی کلید خواهد خورد، وجود ضعف در دیپلماسی رسانهای را بیش از پیش نمایان خواهد کرد.
