یک هدف، شش مسیر!
صهیونیسم به‌عنوان یک ایدئولوژی، در طول تاریخ با شاخه‌ها و رویکردهای مختلفی توسعه یافته است. از صهیونیسم سیاسی و کارگری تا فرهنگی و دینی، هر کدام با اهداف و دیدگاه‌های متفاوت، به دنبال ایجاد و تثبیت یک دولت یهودی در فلسطین اشغالی بوده‌اند.
  • ۱۴۰۴-۰۱-۲۰ - ۱۱:۴۰
  • 00
یک هدف، شش مسیر!
صهیونیسم، چگونه جنبشی است؟
صهیونیسم، چگونه جنبشی است؟

محمدعلی یزدانیار: تعریف رایج صهیونیسم عمدتاً به قبول کردن حق مردم یهود برای ایجاد یک خانه ملی یهودی در فلسطین اشغالی اشاره دارد و در وهله بعدی ادعایی است مبنی بر اینکه به دلیل فقدان خودمختاری، این حکومت باید به‌عنوان یک دولت یهودی دوباره تأسیس شود. به‌طور تاریخی، تأسیس یک دولت یهودی در جریان اصلی صهیونیسم به‌عنوان ایجاد و حفظ اکثریت یهودی شناخته شده است.
صهیونیسم توسط فلاسفه مختلفی مورد بحث و رشد قرار گرفته است که رویکرد‌های متفاوتی را درباره هدف و مسیری که صهیونیسم باید طی کند، نمایندگی می‌کنند. اجماع صهیونیستی معمولاً به یک چتر ایدئولوژیک اشاره دارد که معمولاً به دو عامل اصلی نسبت داده می‌شود: تاریخ غم‌انگیز مشترک (مانند هولوکاست) و تهدید مشترکی که از سوی دشمنان متوجه آن‌هاست. بنابراین اساساً صهیونیسم چه شاخه‌ها و انواعی دارد؟

  انواع صهیونیسم
اینکه صهیونیسم چه انواعی دارد، بین اندیشمندان مختلف محل بحث و جدل است. یک جست‌وجوی ساده نشان می‌دهد که برخی معتقدند سه جریان عمده صهیونیستی وجود دارد، برخی روی چهار جریان حساب می‌کنند و حتی هفت جریان اصلی هم مورد بحث قرار گرفته است.
در این گزارش منبع استناد ما سایت Unpacked.com است که به صورت تخصصی به بررسی و تبلیغ و اشاعه سبک زندگی و مسائل مرتبط به یهودیان می‌پردازد. طبق مقاله‌ای که در این سایت منتشر شده است، شش جریان اصلی در صهیونیسم وجود دارد. صهیونیسم سیاسی، صهیونیسم کارگری، صهیونیسم اصلاح‌طلبانه، صهیونیسم دینی، صهیونیسم فرهنگی و صهیونیسم دیاسپورا یا همان صهیونیسم مهاجران یهود.

  این شش جریان اصلی چه می‌گویند؟
صهیونیسم شش جریان اصلی دارد که هرکدام به نحوی بر جامعه یهودی تأثیر گذاشته‌اند و قصد من این است که شما را با ریشه‌های این شش جریان آشنا کنم.
صهیونیسم سیاسی به رهبری تئودور هرتزل و ماکس نوردو در روسیه شکل گرفت. این جنبش بر اهمیت اقدام سیاسی و لزوم ایجاد یک میهن یهودی تأکید داشت. اساس نظریه صهیونیسم سیاسی این است: نخست، یهودیان یک قوم (نه فقط یک دین) بودند و پیوند‌های ملی مشترکی داشتند.
مکس نوردو در سال 1902 توضیح داد: «اصل ملیت که بر اندیشه و احساسات در اروپا غالب بود، حس هویت خود را در مردم یهود بیدار کرده است.» او افزود: «این امر به آن‌ها آموخته است که ویژگی‌های منحصر به فرد خود را به عنوان ارزش‌ها در نظر بگیرند و آرزوی شدید استقلال را در آن‌ها بیدار کرده است.»
دوم، یهودیان تند به دلیل یهودی‌ستیزی، قتل‌عام‌ها و مشکلات دیگر نیازمند یک دولت یهودی بودند. تئودور هرتزل در سال 1896 در کتاب «دولت یهود» نوشت: «جهان به شدت یهودیان را محکوم می‌کند.» او ادامه داد: «ما به صورت صادقانه در همه جا تلاش کرده‌ایم که خود را در زندگی اجتماعی جوامع اطراف ادغام کنیم و در کنار آن ایمان پدرانمان را هم حفظ کنیم. اما به ما اجازه داده نمی‌شود که این کار را انجام دهیم.» صهیونیست‌های کارگری «صهیونیسم سیاسی را به عنوان آغاز، نه پایان سفر می‌دیدند.»
آن‌ها مایل بودند که یک طبقه کارگر یهودی در فلسطین اشغالی مستقر شده و جامعه‌ای یهودی و پیشرفته بسازد. صهیونیست‌های کارگری تنها نمی‌خواستند مشکل یهودیان را حل کنند یا قوم یهودی جدید قوی و خودکفا بسازند. آن‌ها می‌خواستند دنیا را نجات دهند و مدلی جدید برای بشریت به‌وجود آورند تا سوسیالیسمی واقعی را زنده کنند. یکی از شناخته‌شده‌ترین عبارات صهیونیسم کارگری، کیبوتص بود. کیبوتص به عنوان یک مزرعه جمعی آغاز شد که در آن همه‌چیز به اشتراک گذاشته می‌شد. کیبوتصی‌ها به کار در زمین می‌پرداختند و مسئولیت‌های اداره و حفاظت از جامعه را به اشتراک می‌گذاشتند.
وقتی اسم صهیونیسم اصلاح‌طلبانه به گوش مخاطب بخورد، ممکن است فکر کنید صهیونیست‌هایی وجود دارند که تندوتیزی جریان‌های قبلی را نمی‌پسندند، درحالی‌که ماجرا دقیقاً 180 درجه متفاوت است. جنبش صهیونیسم اصلاح‌طلب که در سال ۱۹۲۵ توسط زئِو جابوتینسکی تأسیس شد، به دنبال بازنگری در سیاست رسمی جنبش صهیونیسم (تحت رهبری حایم وایزمن و دیوید بن‌گوریون) بود. شعار صهیونیست‌های اصلاح‌طلب این بود که هدف صهیونیسم این است: ارض اسرائیل (سرزمین اسرائیل) به عنوان یک دولت واحد در دو سوی رود اردن. چه چیزی این گروه را از سایر صهیونیست‌ها متمایز می‌کرد؟ آن‌ها بر حق حاکمیت یهودیان بر تمامی سرزمین‌های کتاب مقدس اسرائیل تأکید داشتند. برای دستیابی به این هدف، آن‌ها خواستار مهاجرت سریع و انبوه یهودیان به فلسطین اشغالی بودند. این در تضاد با وایزمن بود که خواستار استقرار تدریجی در این سرزمین بود.
صهیونیست‌های مذهبی مبنای نظری مذهبی برای ایجاد یک دولت یهودی را توسعه دادند. برای درک این مکتب فکری، باید به لحظه‌ای در تاریخ یهود توجه کنید که این اندیشه آغاز شد. اوضاع به این شکل بود: با افزایش یهودستیزی، رنج و ناامیدی در سرتاسر اروپا، برخی از جوانان یهودی تصمیم به اقدام گرفتند.
آن‌ها اصرار داشتند که زمان بازگشت به خانه -سرزمین فلسطین که به اعتقاد این جماعت صهیونیست به ناحق از چنگ آن‌ها درآمده است- و ساخت یک ملت یهودی با دستان خودشان –و طبیعتاً با از بین بردن تمام حقوق ساکنان فعلی سرزمین فلسطین- فرارسیده است.
صهیونیست‌های دیاسپورا برای ایجاد پیوند برای میهن‌پرستی یهودی، با میهن‌پرستی یهودیانی که ریشه در خاک دیگر کشور‌ها داشتند، تلاش کردند. آن‌ها تعریف صهیونیست را گسترش دادند تا شامل افرادی شود که از ایده ملی‌گرایی یهودی حمایت می‌کردند. آن‌ها تأکید کردند برای صهیونیست بودن، لزوماً نیازی نیست که یک یهودی فعال و ساکن اسرائیل و در حال ساختن وطن یهودی باشید.
شما می‌توانید یک شهروند یهودی دوست داشتنی و پرافتخار در آمریکا، استرالیا، بریتانیا یا کشور دیگری باشید -بدون هیچ قصدی برای زندگی در سرزمین اشغالی اسرائیل- که از اهداف صهیونیسم حمایت کرده و به آن‌ها اعتقاد دارد. شما می‌توانید یک یهودی باشید که در دیاسپورا زندگی می‌کند و می‌خواهد اطمینان حاصل کند که یهودیان در سرتاسر جهان دارای یک وطن خواهند بود.
  درحالی‌که صهیونیست‌های سیاسی، کارگری، تجدیدنظرطلب و مذهبی به نیاز به یک دولت یهودی (هرچند با دیدگاه‌های متفاوت درباره شکل آن دولت) تأکید می‌کردند، صهیونیست‌های فرهنگی به نقطه آغاز متفاوتی متمرکز شدند. برای صهیونیست‌های فرهنگی، آنچه که قوم یهود واقعاً نیاز داشت، تجدید حیات فرهنگ ملی یهودی بود و این باید قبل از ایجاد یک دولت متمرکز صورت می‌گرفت. آن‌ها هنوز هم خواهان یک دولت یهودی در آینده بودند، اما هدف فوری متفاوتی داشتند.
صهیونیست‌های فرهنگی به‌مراتب بیشتر به ساختن یک فرهنگ ملی یهودی علاقه‌مند بودند تا اینکه فوراً دنبال تأسیس یک کشور جدید باشند. آن‌ها دنیای یهودی را در اسرائیل و دیاسپورایی تصور می‌کردند که مردمان آن تاریخ یهود و متون یهودی را آموخته، به زبان عبری تسلط داشته و ادبیات، موسیقی و هنر تولید کنند.
آن‌ها به دنبال احیای فرهنگی کل مردم یهود بودند و احساس نمی‌کردند که داشتن یک دولت سیاسی برای رسیدن به این هدف ضروری است. همچنین شک و تردید‌هایی درباره موفقیت این ایده دیوانه‌وار برای تأسیس یک دولت یهودی داشتند.
بسیاری از صهیونیست‌های فرهنگی همچنین به همکاران خود درباره دشواری‌هایی که با تأسیس یک دولت در سرزمین اشغالی اسرائیل همراه خواهد بود، هشدار دادند. به عنوان مثال، با توجه به درگیری قریب‌الوقوع با اعراب، مارتین بابر پیشنهاد داد که باید آشتی عربی-یهودی قبل از تأسیس یک دولت صورت گیرد. به جای یک دولت سیاسی، صهیونیست‌های فرهنگی می‌خواستند یک مرکز روحانی یهودی جدید در سرزمین اشغالی اسرائیل ایجاد کنند. آن‌ها امیدوار بودند که این قطب فرهنگی و روحانی، الهام‌‌بخش قوم یهود در سراسر کره خاکی باشد.

  سخن آخر
صهیونیسم، درنهایت یک هدف را دنبال می‌کند؛ محو آرمان فلسطین، گسترش یهودیت در ارض موعود و تسلط و سروری قوم یهود بر سراسر زمین، بدون توجه به اینکه دیگران کیستند و چگونه زندگی می‌کنند. با این حال لازم است که صهیونیسم را فارغ از تعاریف دستمالی‌شده و درجه‌چندم، به خوبی شناخت. تمام جریان‌های صهیونیسم پیوست‌های مهم و بزرگ فرهنگی دارند که باید مورد توجه قرار بگیرند. در آینده بیشتر در این مورد برایتان می‌نویسم. 

نظرات کاربران