

فرهیختگان: در روزهای گذشته خبری در توییتر در مورد یکی از براندازان آمد که در نگاه اول بامزه مینمود. خبر در مورد یکی از براندازان ساکن کانادا به نام سروش صالحی بود که گفته میشود تلاشهای زیادی برای قرار گرفتن نام سپاه پاسداران در فهرست گروههای تروریستی دولت کانادا کرده، اما حالا حضور خودش در کانادا به همین دلیل با ابهام و شبهه روبهرو شده است. سروش صالحی حدود دودهه قبل در یکی از مراکز سپاه پاسداران سرباز بوده و طبق آنچه صفحه انگلیسی ایراناینترنشنال خبر داده، قرار است دولت کانادا بررسی کند که آیا او با وجود سابقه حضور در سپاه میتواند در کانادا بماند یا خیر.
واکنش کاربران توییتری به این خبر، استهزا و خنده و مواجههای طنز بود اما در بطن چنین خبری میتوان بیمبنایی، سطحی بودن و ابتذال مبارزه را در میان براندازان دید. همان زمانی که برای تروریستی اعلام شدن سپاه تلاش میکردند، بارها چه از داخل کشور و چه حتی از سوی خود اپوزیسیون این موضوع مطرح شد که تروریستی اعلام کردن نهادی که هزاران نیرو از متن مردم دارد، ایجاد مشکل برای مردم است.
ماجرای سفر مردمی که سابقه حضور در سپاه دارند به کانادا و کشورهای امثال آن، فقط بخشی جزیی و ظاهری از مشکلی است که برای مردم ایجاد میشود. بطن ماجرا مشکل بزرگتری را برای مردم دارد و آن هم قطع یا تضعیف یکی از بازوهای دفاعی مردم ایران مقابل تجاوز نظامی است. هزینه تراشی برای حضور در سپاه، حتی در حد سربازی، بخشی از تلاش جهت منصرف کردن مردم برای عضو سپاه شدن است. با تضعیف نیروی نظامی آنها تلاش دارند مسیر حمله نظامی به ایران را هموار کنند. حالا بماند که چقدر چنین تصوری خام است، صرفاً میخواهیم نگاه طرف مقابل را تبیین کنیم.
براندازان البته ابایی هم ندارند که مستقیماً از حمله نظامی به ایران حمایت کنند یا حتی چنین مطالبهای از دولتهای غربی داشته باشند.
چه مسیح علینژاد که صریحاً از حمله نظامی به ایران استقبال کرد و حتی مدعی شد مردم ایران هم از آن استقبال میکنند و چه روال برنامهسازی و سیاستگذاری در رسانههای فارسیزبان غربی که بر مبنای مطالبه برخورد نظامی غرب با ایران پیش میرود. حتی بعضاً لیدرهایی از اپوزیسیون دوره افتاده و ملتمس سران غربی و نیروی نیابتی آنها در منطقه شدند تا برخورد با ایران و کمک به براندازان را در محتوای مالی و سیاسی خلاصه نکنند.
حتی رعنا رحیمپور، مجری سابق بیبیسی فارسی هم که برخی او را نیرویی معتدل و نه تندرو میدانستند، زمانی در توییتر از قول بستگان خود در ایران نوشت که جنگ را بر شرایط حاضر ایران ترجیح میدهند. این دروغها و تحلیلهای کذایی تلاش میکرد از قبح حمله نظامی به ایران در افکارعمومی بکاهد و آن را عادیسازی کند، اما کدام ذهنی میپذیرد که بر خانه و خانوادهاش موشک فرود بیاید و برایش عادی باشد؟!
رسانههای ضدانقلاب بازی دیگری را هم در برنامههای خود رقم زدهاند و آن هم اینکه حمله نظامی، حمله به زیرساختهای جمهوری اسلامی است و نه حمله به مردم ایران؛ در حالی که زیرساختها، نیروگاهها و همۀ داشتههای کشور متعلق به مردم است و نابودی آنها یعنی نابودی ایران. چه کسی برای نابودی با یک نظام سیاسی حاضر است کشورش را به نابودی برساند؟! در غزه هم گفتند دنبال نابودی حماس هستند، اما هزاران هزار زن و بچه را کشتند، ایران را هم در فرض بعید حمله نظامی، از این قاعده استثنا نخواهند کرد.
باید پذیرفت براندازان ایرانی نه فقط به لحاظ جسمی و فیزیکی، بلکه به لحاظ هویت ملی و سیاسی نیز به آوارگی رسیدهاند و حتی اگر نگوییم مزدور دشمن شدهاند و فاندهای غربی در دهانشان مزه کرده و از وطن خود عبور کردهاند، باید بگوییم هویتی التقاطی دارند و هر بخش هویتیشان آواره در فرهنگی بیگانه است. رسانههایشان هم از ایرانی بودن فقط زبان فارسی را دارند که آن هم برای تأثیرگذاری بر جامعه ایرانی است وگرنه از آن هم میگذشتند.
ویدئویی که اخیراً از صادق زیباکلام در یک گفتوگوی تلویزیونی با ضدانقلاب منتشر شده، نشان میدهد او هم به همین ابتذال هویتی رسیده وقتی میگوید که «از این نگرانم که ایران در برابر آمریکا پیروز شود و بگویند ترامپ ترسیده است. نگرانی من این است که سرانجام این همه قشونکشی و تهدیدهای نظامی آمریکا، هیچ اتفاقی نیفتد و این ایران باشد که پیروز میدان شود؛ آنگاه جمهوری اسلامی به سایرین خواهد گفت دیدید ترامپ ترسید و هیچ غلطی نتوانست بکند.»
