«فرهیختگان» گزارش می‌دهد
این روزها طبیعت بکر ایران و آثار تاریخی‌اش، بیشتر از هر زمان دیگری زیر چرخ ماشین‌های آفرود و نوک خودکارهای مسافران نوروزی له می‌شود. بلاگرهایی که برای چند دقیقه شهرت، از دل دره‌ها و کویرها رد می‌شوند و مسافرانی که برای ثبت حضور، تاریخ را خط می‌زنند؛ نتیجه‌اش فقط یک چیز است: تخریب بی‌صدا و پیوسته سرزمین ما.
  • ۱۴۰۴-۰۱-۱۹ - ۱۴:۲۲
  • 10
«فرهیختگان» گزارش می‌دهد
حفظ میراث ملی، وظیفه مردم یا مسئولین؟
حفظ میراث ملی، وظیفه مردم یا مسئولین؟
پرستو توکلیخبرنگار

هرسال که می‌گذرد بیشتر باید بگوییم که طبیعت ایران دیگر آرامش ندارد. در تعطیلات نوروز امسال در کنار همه منافعی که نصیب گردشگری کشور شد، اما صحنه‌های تلخ هم کم نبود. بخش زیادی از تعطیلات برای آنهایی که اخبار را دنبال می‌کردند به تماشای مطالب و ویدئوهای از دست رفتن خاک نقره‌ای جزیره هرمز و خالی شدن ساحل این جزیره از زیبایی طبیعی و منحصر به فرد آن گذشت.

شاید بسیاری تصور کنند یادگاری نوشتن روی اثار تاریخی مربوط به دهه‌های گذشته بوده و دیگر کسی این کار را انجام نمی‌دهد. اما متاسفانه هستند هنوز آدم‌هایی که تصور می‌کنند باید روی آجرهای سی‌وسه‌پل یا مجمسمه‌های تخت جمشید بنویسند فلانی از فلان جا و زیر آن تاریخ بزنند. انگار که بخواهند نمادی از بی‌فرهنگی خود را بروی بخشی از فرهنگ و تمدن قدیمی کشور جا بگذارند.

کوه، دشت، جنگل و حتی دل دره‌ها، هم شده‌اند صحنه‌ خودنمایی عده‌ای بلاگر و آفرود سوار که دنبال جلب توجه در شبکه‌های اجتماعی هستند. کسانی که در اینستاگرام از اکتشاف، سفری عمیق و عشق به طبیعت می‌نویسند، اما رد چرخ ماشین‌هایشان چیز دیگری می‌گوید؛ چیزی شبیه خشونت علیه زمین. کافی ا‌ست چند دقیقه ویدیوهایشان را تماشا کنید. ماشین‌های سنگین، در دل دره‌های باریک، وسط رودخانه‌هایی که هنوز زندگی در آن‌ها جریان دارد. خاکِ نرم کویر، جنگل‌های انبوه شمال یا سکوت کوه‌های زاگرس، تبدیل شده به پس‌زمینه‌ای برای چند فریم فیلم و عکس مهیج. اما کسی نمی‌پرسد این نمایش چه بهایی دارد؟ فرسایش خاک، آلودگی منابع آبی، نابودی گونه‌های گیاهی، ترساندن و فراری دادن جانوران و آسیب به زیستگاه‌ها فقط بخشی از تبعات این تفریح به ظاهر بی‌ضرر است. طبیعت ایران سال‌ها زمان لازم دارد تا خودش را ترمیم کند، اما یک عبور بی‌فکر می‌تواند زخم‌هایی بگذارد که برای همیشه بماند.

در بسیاری از کشورها، قوانین سخت‌گیرانه‌ای برای آفرودسواری، تخریب آثار تاریخی و صدمه زدن به محیط‌زیست وجود دارد. در آمریکا، بخش زیادی از پارک‌های ملی تحت حفاظت شدید قرار دارند و ورود خودرو به مناطق حساس اکیداً ممنوع است. مسیرهای مشخصی برای آفرود تعیین شده‌اند که آن هم فقط با مجوزهای خاص قابل استفاده‌اند. یا برای برخی مناطق طبیعی در بازه مشخصی تنها به تعداد کمی بلیت فروخته می‌شود تا منطقه مورد ازدحام جمعیت و آسیب قرار نگیرد.  همه روی کاغذ می‌دانیم که  حفظ طبیعت، فقط با قانون و آگاهی ممکن است. اما در ایران، چه کسی مسئول نظارت است؟ سازمان محیط زیست؟ منابع طبیعی؟ یا فقط وجدان شخصی؟

درحالی که در اخبار مسئولین هرمزگان از کسانی که خاک هرمز را به عنوان یادگاری  برده بودند خواستند خاک را به منطقه برگردانند، اما برای برخی هنوز کاسبی از همه چیز مهم است. آنجایی که مجازی به محلی برای فروش گردنبند با خاک هرمز، حلقه با خاک تخت جمشید و ژست ایران‌دوستی و تور آفرودسواری در مناطق جنگلی و سرسبز به بهانه طبیعت‌گردی تبدیل شده است. اینجا ناظر کیست؟ پلیس فتا یا باز هم مردم دغدغه‌مند؟ معلوم نیست!

وقتی هنوز برای طبیعت و تاریخ ایران این اتفاقات می‌افتد به نظر لازم است قبل از اینکه صبر کنیم تا این فرهنگ جابیفتد که «محیط زیست و آثار تاریخی ملک شخصی ‌کسی نیست، متعلق به همه و آیندگان است، نماد ریشه و تاریخ این کشور است و هرکس حق دارد تکه‌ای از آن را ببرد، بفروشد یا بسازد» باید برای مقابله با این موارد قوانین سفت و سخت وضع کرد.

شباهت عجیبی میان رد چرخ‌های آفرود در کویر و رد خودکار روی نقش‌برجسته‌های تاریخی وجود دارد و هر دو نشانه‌ای از بی‌احترامی به میراث کهن کشورمان است. هر دو، نوعی تصرف و مالکیت بی‌جا بر چیزی‌اند که به ما تعلق ندارد، اما به ما سپرده شده تا حفظش کنیم.  هیچ سازوکاری برای جلوگیری از ورود بی‌رویه آفرودسوارها به مناطق حفاظت‌شده وجود ندارد. هیچ نظارت واقعی بر رفت‌وآمد گردشگران به آثار تاریخی نیست. فرهنگ‌سازی، اگر هم باشد، قطره‌ای در مقابل موج بزرگ نادیده‌گرفتن و تخریب است.

طبیعت و تاریخ ایران، هم‌زمان قربانی یک بیماری‌اند: میل به دیده شدن به هر قیمت.

نظرات کاربران