کاسبی فاندبگیران کساد شد
اعترافات فرخ‌نژاد و کریمی از ناکامی‌هایشان پس از پیوستن به اپوزیسیون، بازتابی از واقعیت تلخ کاهش حمایت‌های مالی و تغییر الگوریتم‌های رسانه‌ای است که آن‌ها را به انزوا کشانده است.
  • ۱۴۰۴-۰۱-۱۷ - ۱۰:۱۶
  • 00
کاسبی فاندبگیران کساد شد
«فرخ‌نژاد» و واقعیت‌های تلخ اپوزیسیون
«فرخ‌نژاد» و واقعیت‌های تلخ اپوزیسیون

فرهیختگان: شایعاتی که پیش‌تر درباره فرخ‌نژاد مطرح شده بود، از جمله اینکه او در خارج از ایران به رانندگی تاکسی اینترنتی روی آورده، با این اظهارات رنگ و بوی واقعیت به خود گرفت. او که زمانی در ایران از شهرت و ثروت برخوردار بود، حالا به نظر می‌رسد در تنگنای مالی و اجتماعی قرار گرفته است.
این وضعیت تنها به فرخ‌نژاد محدود نمی‌شود؛ علی کریمی، ستاره سابق فوتبال ایران نیز پیش‌تر در اظهاراتی مشابه از تجربه‌های تلخ خود پس از پیوستن به جریان اپوزیسیون سخن گفته بود. کریمی در گفت‌وگویی اذعان کرد که دوستانش در اینستاگرام او را آنفالو کرده‌اند و او نیز در واکنش، همین کار را با آن‌ها انجام داده است.
او همچنین در گفت‌وگویی دیگر با صراحت از اشتباه‌های خود گفت: «همه آدم‌ها اشتباه کردند، من هم اشتباه کردم، منی که می‌توانستم عادی زندگی‌ام را بکنم، تمام این‌ها را از دست داده‌ام.» اعترافات چهره‌هایی مانند حمید فرخ‌نژاد و علی کریمی را می‌توان آینه‌ای از سرنوشت برخی از افرادی دانست که به امید آینده‌ای متفاوت، از گذشته خود دست کشیدند.
این اعترافات از یک‌سو نشان‌دهنده واقعیت‌های تلخ زندگی پس از پیوستن به اپوزیسیون است و از سوی دیگر بیانگر تغییراتی در ساختار‌های مالی و رسانه‌ای است که زمانی حامی این افراد بودند. کاهش فاند‌های مالی که با تحولات سیاسی مانند روی کار آمدن ترامپ تشدید شده و همچنین کم‌رنگ شدن حضور این افراد در فضای رسانه‌ای به دلیل تغییر الگوریتم‌های رسانه‌ای و شکست پروژه‌های براندازی آن‌ها را به نقطه‌ای رسانده که ناچار به بازگو کردن ناکامی‌های خود شده‌اند.
این وضعیت شاید هشداری باشد برای دیگرانی که با تصوراتی مشابه، در فکر ترک جایگاه خود در ایران و پیوستن به چنین جریان‌هایی هستند. فرخ‌نژاد و کریمی که هر دو زمانی در ایران از موفقیت و محبوبیت برخوردار بودند، حالا در موقعیتی قرار گرفته‌اند که نه‌تنها رؤیا‌هایشان به حقیقت نپیوسته، بلکه حتی همان زندگی «عادی» پیشین را نیز از دست داده‌اند. 

براندازی رونق رسانه‌ای قبل را ندارد
دلیل اصلی که می‌توان برای اعترافات اینچنینی امثال فرخ نژاد و کریمی مطرح کرد، تغییر در الگوریتم‌های رسانه‌های اجتماعی و کاهش توجه عمومی به مواضع اپوزیسیون است. در جریان اتفاقات سال 1401 پلتفرم‌هایی چون اینستاگرام و توییتر (اکنون ایکس) با الگوریتم‌هایی که به نفع محتوای اپوزیسیون عمل می‌کرد، به دیده‌شدن هرچه بیشتر آن‌ها کمک می‌کردند.
این پلتفرم‌ها به‌عنوان ابزاری قدرتمند به این افراد اجازه می‌دادند تا مخاطبان گسترده‌ای را جذب کنند و صدایشان را به گوش حامیان خود برسانند. کریمی به‌عنوان یک ورزشکار محبوب و فرخ‌نژاد، به‌عنوان یک بازیگر شناخته‌شده در ابتدا از این فضا بهره‌مند شدند و توانستند توجه زیادی را جلب کنند.
اما با گذشت زمان و به‌ویژه پس از شکست پروژه براندازی این وضعیت تغییر کرد. پروژه‌ای که برخی از اپوزیسیون این‌گونه القا می‌کردند قرار است با حمایت‌های خارجی و فعالیت‌های رسانه‌ای به نتیجه برسد خیلی زود ماهیت کاسبکارانه‌اش آشکار شد و مطابق همه موارد مشابه در سال‌های گذشته به هدف خود نرسید.
در نتیجه، نه‌تنها حمایت‌های مالی کاهش یافت بلکه توجه عمومی به این افراد نیز کم‌رنگ شد. الگوریتم‌های رسانه‌های اجتماعی که زمانی به نفع آن‌ها عمل می‌کرد حالا دیگر اولویت را به محتوای دیگری داده‌اند. این موضوع باعث شده که این چهره‌ها از «موضوعیت» رسانه‌ای خود خارج شوند و تنها زمانی دیده شوند که از شکست‌ها و ناکامی‌های خود سخن می‌گویند.
کریمی در اعترافاتش به از دست دادن دوستانش در اینستاگرام اشاره می‌کند؛ این نشان‌دهنده آن است که پایگاه اجتماعی او حتی در بین نزدیکانش نیز به‌تدریج فروپاشیده است. فرخ‌نژاد نیز با اشاره به اینکه «آخرش من ماندم و موبایلم»، به‌نوعی انزوای خود را در این فضا تأیید می‌کند. این انزوا نه‌تنها نتیجه کاهش حمایت‌های مالی است، بلکه به تغییر در الگو‌های رسانه‌ای نیز بازمی‌گردد که دیگر به این افراد به‌عنوان صدا‌های تأثیرگذار نگاه نمی‌کند. 

کاسبی کساد شد
دیگر دلیلی که می‌توان برای وضعیت کنونی این افراد برشمرد، کاهش یا قطع فاند‌های مالی است که اپوزیسیون خارج‌نشین در سال‌های گذشته از آن بهره‌مند بود. با روی کار آمدن دونالد ترامپ در دوره اخیر، سیاست‌های بین‌المللی و به‌تبع آن حمایت‌های مالی از گروه‌های اپوزیسیون دستخوش تغییراتی شده است. در دوران پیشین، برخی دولت‌ها و نهاد‌های خارجی با هدف فشار بر ایران، بودجه‌هایی را به گروه‌ها و افراد مخالف جمهوری اسلامی اختصاص می‌دادند.
این منابع مالی به اپوزیسیون امکان می‌داد تا فعالیت‌های خود را گسترش دهند، رسانه‌هایی مانند «منوتو» و «ایران اینترنشنال» را تأمین مالی کنند و حتی به چهره‌های تازه‌واردی چون فرخ‌نژاد و کریمی کمک کنند تا در ابتدا جایگاه خود را در این فضا تثبیت کنند.
اما با تغییر معادلات سیاسی و کاهش این حمایت‌ها، اپوزیسیون با چالش‌های جدی مواجه شده است. دلیل اصلی این است که پس از دستور جدید ترامپ کاهش درآمد‌های مالی تشدید شده است؛ چرا که رئیس‌جمهور جدید آمریکا پس از انتخاب مجدد جلوگیری از هدررفت منابع مالی را بهانه‌ای برای برچیده شدن USAID نهاد حمایت‌کننده از پروژه براندازی در کشور‌های مختلف از جمله ایران قرار داد.
این وضعیت نه‌تنها به کاهش امکانات مالی منجر شده، بلکه اختلافات داخلی را نیز در میان این گروه‌ها تشدید کرده است. شدت این اختلافات به حدی است که هر روز شاهد یک اعتراف جدید از جانب اپوزیسیون مبنی بر پروژه‌بگیر بودن هم‌قطارانشان در تقابل با ایران هستیم. 

آمریکا سالی حداقل 50 میلیون دلار فاند براندازی می‌دهد
از جمله چهره‌هایی که پس از دستور وزیرخارجه آمریکا مبنی بر بازنگری در حمایت‌های مالی ازگروه‌های اپوزیسیون اقدام به افشاگری درمورد فاندبگیر بودن آن‌ها می‌کند فردی به نام غزال مدیریان است. او مدعی شده است از سال 2014 به بعد آمریکا به‌طور میانگین 50 میلیون دلار در سال به پروژه براندازی در ایران کمک کرده است و هر مؤسسه ضدایرانی به‌طور میانگین 2 میلیون دلار در سال از این بودجه درآمد داشته است. مبلغی که مطابق ادعای وزیرخارجه آمریکا اپوزیسیون ایرانی از هر یک دلار آن 88 سنتش را برای خودش برداشته است.
مطابق آنچه در توضیحات مدیریان آمده است مانی مستوفی، مدیر یک مؤسسه ثبت‌شده در تگزاس، بین سال‌های 2021 تا 2023 درآمدی بالغ بر 3.7 میلیون دلار کسب کرده است. این رقم، با توجه به شیب تند رشد درآمدی نسبت به مؤسسات مشابه قابل‌توجه است.
مدیریان نیز همچون مارک روبیو، وزیرخارجه آمریکا مدعی است که تنها 10 درصد از این فاند صرف پروژه‌های اعلام‌شده (احتمالاً مرتبط با دموکراسی یا حقوق بشر در ایران) شده و مابقی به حقوق دست‌اندرکاران، هزینه‌های سفر و مخارج نامشخص مؤسسه اختصاص یافته است. این الگو که بخش عمده بودجه به جای پروژه‌ها صرف هزینه‌های داخلی می‌شود، مشابه مؤسسات دیگری است که دستاورد مشخصی ارائه نکرده‌اند. وجود واسطه‌های بانفوذ در دولت آمریکا برای معرفی این پروژه‌ها به دریافت‌کنندگان فاند چنین فسادی را دامن‌ زده است. 

گزارش کامل را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.

نظرات کاربران