

البته عجیب هم نیست. کارشناسان رسانه بارها بر اهمیت و قدرت تاثیرگذاری برنامههای گفتوگو محور تلویزیونی در شبکههای مختلف تاکید کردهاند و از این مدل برنامهسازی در کنار سریالها و مسابقات تلویزیونی بهعنوان سهگانهای یاد کردهاند که میتواند تا حد بسیار زیادی سرنوشت یک شبکه تلویزیونی را به لحاظ میزان گستره مخاطب مشخص کند. اگر بخواهیم در فضای رسانه ملی هم بررسی کنیم که کدام شبکهها توانستهاند در شکل برنامهسازی موفق عمل کنند، بیشک به پرمخاطبترین شبکههای تلویزیون میرسیم و همین اتفاق است که باعث میشود حتی برنامههای پرمخاطبی مانند اخبار سراسری و اخبار 20:30 هم تنها به جذب مقطعی مخاطب بینجامند و نتوانند برای تمامیت شبکه آورده اجتماعی کاملی داشته باشند؛ حال آنکه سریالها، مسابقهها و برنامههای تلویزیونی به افزایش کلی مخاطب میانجامند و اینها یعنی اهمیت برنامههای گفتوگو محور تلویزیون و طبیعی است که مهمترین بخش این برنامههای تلویزیونی، مجری آن است. مخاطبان تلویزیون برنامه «کولهپشتی» را با فرزاد حسنی به یاد دارند و «ماه عسل» را با احسان علیخانی، «دورهمی» را با مهران مدیری، «خندوانه» را با رامبد جوان و کمی عقبتر و «جشن رمضان» را با سیدکاظم احمدزاده و این میزان تاثیرگذاری آنقدر است که همچنان هویت این مجریان را با مسابقه و برنامههای متبوعشان به یاد مخاطب بیاورد، هر چند سالها از پایان این برنامهها گذشته باشد.
تهدید و فرصت ستارهسازی مجریان تلویزیونی
به هرحال این قالب برنامهسازی ناگزیر است به ستارهسازی مجریان و این پدیده ستارهسازی، به نوعی تهدید و فرصتی همزمان است. تهدید از این بابت که نکند مجری مشهور شده بخواهد از سرمایه اجتماعیای که کسب کرده، سوءاستفاده کند که نمونه اخیر و مشهورش یک مجری فراری سابق تلویزیون است و از طرف دیگر مجریان تلویزیون، فرصتی برای بزنگاههای یک رسانه هستند و میتوانند بهعنوان نقطه قوتی از سرمایه اجتماعی ظاهر شوند. تمام این پروسه پیچیده است که فرآیند رشد حرفهای و اجتماعی چهرهها در تلویزیون را مهم میکند؛ بهخصوص اینکه حجم ستارههای تلویزیونیای که بعد از افزایش محبوبیت به تلویزیون پشت کردهاند در سالهای اخیر بیشتر شده است. انگار یک رویه در تلویزیون مرسوم شده که ستارهسازی کند و بعد از مدتی، به دلیل نداشتن تدبیر در مدیریت سرمایه اجتماعی ستارهها، رهایشان کند و تمام اینها باعث میشود آن همه زحمت تلویزیون برای تربیت تعداد قابل توجهی در میان مجریان چهره کمکم به هرز رود و آن همه سرمایه اجتماعی و حرفهای که میتواند در بزنگاه امروزی رقابت میان تلویزیون و سایر رسانهها، به داد مرجعیت تلویزیون برسد، دیگر کارکردی نداشته باشد و تلویزیون به روزگار کم مخاطبی امروز بیفتد و این پروسه عجیب همچنان ادامه پیدا میکند. رشد و ستارهسازی مجریان زیر سایه تلویزیون و بعد از اندکی، گرفتار حاشیه شدن و تنها شدن مجریان! کجای کار ایراد دارد که به چنین چرخه ناقصی میرسیم؟ چه اتفاقی میافتد که مجریان و برنامهسازان جدی تلویزیون بعد از چندی به دلایل مختلف مجبور یا محکوم و مختار به خروج از تلویزیون میشوند؟
برخی کارشناسان بهطور جدی به مواجهه تلویزیون با چهرهها ایراد وارد میکنند. آنها معتقدند تلویزیون به جای اینکه در جایگاه شایسته خود با این چهرهها وارد گفتوگو شود، با رویکرد و موضعی ضعیف با آنها تعامل میکند و این باعث دوری آنها از تلویزیون میشود. برخی دیگر اما ایراد را در تربیت نیرو میدانند. تلویزیون بعد از سالها کسب تجربه موفق و ناموفق در حوزه تربیت نیروی محبوب، در حال حاضر به خوبی میتواند دست به تربیت نیروی ورزیده جدید بزند و با استفاده از تجربیات قبلی که کسب کرده، نسل جدیدی از نیروهای تلویزیونی را تربیت کند. حفظ فرآیند تربیت نیروهای تازهنفس در ساختار و شخصیت حرفهای تلویزیون میتواند باعث ایجاد رقابتی سالم و همچنین تمرکز زدایی از انحصارطلبی برخی مجریان ستاره شود.
جای خالی شهامت برای تربیت مجری
مدیران تلویزیون از چند سال قبل، با کنار رفتن یک به یک مجریان از رسانه ملی، متوجه خلأ جدی در این حوزه شدهاند و همین باعث شد که به فکر تربیت نیروی جدید باشند و ارگانهایی مانند شبکه افق ماموریت یافتند که با تربیت مجری، این خلأ را مرتفع سازند. نتیجه اما موفقیتآمیز نبود! شبکه افق تقریبا هیچ مجریای را نتوانست به مخاطب عمومی ارائه کند و هیچ چهره جدیای از میان اهالی افق به مردم معرفی نشد و وقتی به تلویزیون نگاه میکنیم، میبینیم همانها که پیشتر در تلویزیون مجریان سرشناس امروز را رشد دادهاند دست روی آدمهایی با همان ساختار شخصیتی گذاشتهاند که بتوانند آنها را چهره کنند. چه جای تعجب، اگر چنین کسانی برای ظاهر و مدل مو و ریش خود بیش از دانش و قدرت فنی اجرا و دایره واژگان و بیان و... ارزش قائل باشند و چه جای تعجب که تکرار این ساختار نادرست به تکرار تجربه پیشین منتهی شود؟
این روزها جای خالی شهامت بیشتر از هر چیزی در میان تلویزیونیها به چشم میآید. شهامتی که به مجریان جوان و تازهنفس امکان ارائه دهند و در میدان عمل و نهفقط برای پر کردن ساعتهای مرده آنتن در شبکههای بیمخاطب، اعتماد کند. نتیجه هرچه که باشد، هرچند ممکن است مانند هرکار جدی دیگری مصادیق غیرقابل دفاعی هم در میان داشته باشد ولی در مجموع باعث رشد تعداد قابل اعتنایی مجری خوب میشود. مجریانی که لزوما به خاطر چهره، به اجرا رو نیاوردهاند و همچنین دانش و بیان و لحن و تسلط کافی داشته باشند. امروز مدیران انقلابی در جبهههایی مانند سازمان اوج و شبکه سه سیما و... حضور دارند و تمام نگاهها به اینهاست تا بتوانند جور کمکاری سالیان سال را بکشند و در فضای بیمجری این روزها فلک را سقف بشکافند و طرحی نو دراندازند. اتفاقی که فقط و فقط با حمایت مدیران قابلیت اجرا دارد.
فرزاد حسنی
اگرچه بسیاری او را متهم به قبحشکنی و بیمبالاتی در برخورد محترمانه با میهمان میکردند ولی به لحاظ فنی، یکی از بهترینهای اجرا در کارهای تلویزیون بود که سالها پربینندهترین برنامهها به اجرای او روی آنتن شبکه سه رفت. حواشی ازدواج او با آزاده نامداری یکی دیگر از مجریان پرحاشیه تلویزیون، آغازی برای سیر نزولی محبوبیتش شد. اگر تا قبل از این، به خاطر چالشی بودن برنامههایش، موقتی ممنوعالتصویر میشد، بعد از ازدواج به خاطر حاشیههای بیشمار این وصلت، از تلویزیون دور بود و در تمام این سالها فقط یک برنامه پزشکی از او دیدیم که آن هم فاصلههای زیادی با یک برنامه جدی پر مخاطب داشت. البته همین برنامه هم بعد از مدتی گرفتار حاشیه شد و بار دیگر باعث دور نگه داشتن فرزاد حسنی از تلویزیون شد. اگرچه شنیده شده که فرزاد حسنی قرار است با یک برنامه جدید به شبکه سه برگردد.
فرزاد جمشیدی
او هم جزء بهترینهای تلویزیون بود. کسی که یکتنه برنامههای سحرگاهی ماه مبارک رمضان را به پربینندهترین برنامه این مقطع زمانی تبدیل کرد و به یکی از چهرههای کاملا نامآشنا و سرشناس در میان مردم تبدیل شد. دانش بالا و تسلط و قدرت شگفتانگیز بیانش اما در سایه حاشیههای اخلاقی انتشار یک خبر از او ناگهان رنگ باخت. هیچوقت معلوم نشد که دقیقا چه شد که دیگر فرصت حضور در تلویزیون را نیافت، ولی آنچه واضح است اینکه اتهام اخلاقی اثبات نشده، به راحتی باعث ممنوعالتصویری و نابودی او شد. البته او در مصاحبههایی که بعدها با رسانهها داشت، تاکید کرده است که هیچ برخورد منفیای از مردم دریافت نکرده و از صداوسیما گلهای ندارد و در هیچ پروسه قانونی ممنوعالتصویر نشده است. جمشیدی علت خروجش از سازمان صداوسیما را نوع نگاه برخی از دستهای پنهان عنوان کرده است.
آزاده نامداری
با برنامه «تازهها» در سیمای خانواده به شهرت رسید و در بین مردم شناخته شد. تیر ماه سال ۹۲ با فرزاد حسنی مجری معروف تلویزیون ازدواج کرد و حدودا بعد از یک سال، با جاروجنجالی که در فضای مجازی هم منتشر شد، از یکدیگر جدا شدند. نامداری که در اجرا یکی از مجریان زن موفق تلویزیون شده بود، در راه شهرت، دست به خرق عادتهایی در شکل اجرای برنامههایش زد و حتی از میهمانان نامتعارف دعوت کرد. اما همواره به خاطر نوع ژستی که او برای خود و حجابش گرفته بود، زندگی شخصیاش در معرض جنجالهای رسانهای قرار میگرفت. اوایل مرداد سال قبل فیلم و عکسهایش بدون پوشش سر در یکی از شهرهای سوئیس در شبکههای اجتماعی منتشر شد. هیچگاه معلوم نشد که این عکسها از چه طریق و به چه قصدی، نامداری را درگیر حاشیه کرد ولی واضح است که همین جنجال و انتقادات بعدی، باعث شد که او دیگر نتواند سرمایه اجتماعی قبل خود را بین مخاطبان تلویزیون به دست آورد.
* نویسنده : علی مرادخانی روزنامهنگار
