«میشه بگین من بیام جلو بشینم؟ می‌خوام آقا رو ببینم»
جمعیت پراکنده‌ای که در حال تطبیق میزان اشرافشان به محل سخنرانی رهبرانقلاب با جایی می‌نشینند هستند، عکاسانی که لنز دوربین را برای ثبت رویدادها تنظیم می‌کنند، چند دختر بچه که چادر سبز پوشیدند و برای اجرایی که پیش از سخنرانی دارند، هیجان زده اند و اضطراب هم دارند.
  • ۱۴۰۴-۰۱-۰۱ - ۲۲:۳۸
  • 00
«میشه بگین من بیام جلو بشینم؟ می‌خوام آقا رو ببینم»
روایت خبرنگار «فرهیختگان» از سخنرانی نوروزی رهبر انقلاب
روایت خبرنگار «فرهیختگان» از سخنرانی نوروزی رهبر انقلاب
زهرا طیبیخبرنگار

«از بندر عباس اومدم، دو روزه تو راهیم. 2 و نیم صبح رسیدیم، چهار صبح هم راه افتادیم تا به دیدار برسیم. ولی ارزششو داشت.»این جملات را در حالی که در صف انتظار برای بازرسی ایستاده بود، می‌گفت. مادر دو بچه بود، همزمان که به اطرافیان تاکید می‌کرد، بازرسی و تفتیش گیت به گیت و خستگی‌اش به دیدن آقا می ارزد، گفت:«فقط برای دیدار آقا اومدیم بعدهم برمی‌گردیم. همسرم هم کارت ملاقات نداشت، گفتم برو انقدر التماس کن تا راهت بدن، تو هم بیایی داخل.»

دو سالی می‌شود که رهبرانقلاب به رسم سال‌های گذشته سخنرانی نوروزی را در مشهد ایراد نمی‌کنند، همزمانی نوروز و ماه رمضان، این رسم چندساله را برهم زده است.البته پیش از این، شیوع ویروس کرونا هم امکان سفر نوروزی و صحبت مستقیم  با مردم را فراهم نکرده بود.با این حال، در میان آنهایی که برای دیدار با رهبرانقلاب آمده بودند، تعداد مسافرانی که از شهرهای دور و حاشیه تهران خودشان را به حسینیه رساندند، کم نبود. گویی اولین مقصد سفر نوروزی در اولین روز بهار برای آنها، حسینیه امام خمینی بود.

تکراری دوست داشتنی
جمعیت پراکنده‌ای که در حال تطبیق میزان اشرافشان به محل سخنرانی رهبرانقلاب با جایی می‌نشینند هستند، عکاسانی که لنز دوربین را برای ثبت رویدادها تنظیم می‌کنند، چند دختر بچه که چادر سبز پوشیدند و برای اجرایی که پیش از سخنرانی دارند، هیجان زده اند و اضطراب هم دارند. اینها صحنه‌های عموما تکراری است که هربار که از چارچوب آهنین یکی از درها رد شوید و پا به حسینیه بگذارید، به چشمتان می‌خورد. بار اولی نیست که برای دیدار رهبرانقلاب به حسینیه امام می روم، اما تکرار تمام این اتفاقات، تماشای این اشتیاق و انتظار مثل بار اول لذت بخش است.

ساعت تقریبا 7و نیم صبح است، هنوز جمعیت زیادی  وارد نشدند اما صف‌های ابتدایی، پرشدند، البته جایگاه‌های ویژه و صف‌های اول که با یکی دو میله از جایگاه دیگر جدا شده، هنوز خالی است. دو نفر از خبرنگاران اصرار داشتند که بین دو میله آهنی، یا همان جایگاه ویژه بنشینند، می‌گفتند، اینطور می‌توانند همه چیز را خوب ببینند، در حالی که مشغول رایزنی برای نشستن پشت میله‌ها با یکی از مسئولان انتظامات بودند، وسط صحبت‌شان پریدم و از خانم انتظامات پرسیدم:«این صندلی‌های گوشه سالن برای افراد خاصی چیده شده؟» او هم جواب داد:« نه همه می‌تونن بشینن و فرقی نداره...ولی بدیش اینه که جمعیت که زیاد بشه نمی‌تونن محل سخنرانی رو ببینن.»

در حالی که سر می‌گرداندم که سوژه ای برای گفتگو پیدا کنم و در عین حال پیگیر پیدا کردن کاغذ و خودکار هم بودم، گویا رایزنی آن دو خبرنگار هم جواب داده بود.در بین جمعیت یکی از خانم‌ها صدایم زد و گفت:«میشه یوسف سلامی رو صداکنی؟» پرسیدم:«می‌خوای مصاحبه کنی؟» گفت:« نه آن دختر کوچولو کارش دارد»، صدایش کردم گفتم :«می‌خوای باهات مصاحبه کنه؟ گفت:« نه کارش دارم، میشه به خودش بگم؟»

با یکی از انتظامات صحبت کردیم که برود جلو حرف بزند، کنارش ایستادم تا بفهمم چه می‌گوید، اسمش کوثر بود، تقریبا 8.9ساله. اشک از گوشه چشمانش آمد و ‌گفت:«هی به همه میگم من میخوام آقا رو از نزدیک ببینم هیچکس هیچ کاری نمی‌کنه.»

در دنیای کودکانه‌اش آرزویی داشت که فکر می‌کرد، شاید کسی که بیشتر جلوی دوربین می‌رود و در تلویزیون می بیند، بتواند آرزویش را محقق کنند. کمی آن طرف‌تر، دختر بچه هشت ساله‌ دیگری ایستاده بود، جلو رفتم و اسمش را پرسیدم. اسمش سدنا بود، گفت:« میشه بگین من بیام جلو بشینم؟میخوام آقا رو ببینم.» از این جنس دختر بچه و پسربچه ها در حسینیه امام خمینی کم نبودند، اینجا انگار تحلیل ها و شخصیت شناسی نسل ضد و آلفا، لطیفه بودند. هرچه دنبال تفاوت بین شوق و اشتیاق این دختر بچه‌های آلفایی با نسل قبل و قبل‌ترش گشتم، کمتر به نتیجه رسیدم.

 یک ایران کوچک در یک قاب 
وسط‌های حسینیه بین جمعیت، بالاخره جایی برای نشستن پیدا کردم. ساعت از 8 گذشته بود و مراسم هم شروع شده بود. گرم صحبت با دور و بری‌هایم شدم، خانم جوانی اصرار داشت خودکارم را بگیرد که یک جمله را کف دست خواهر زاده هایش بنویسد.از من پرسید، جمله‌ای به ذهنت نمیرسه که روی چهار تا دست بنویسیم؟ پاسخی نداشتم.دختر بچه‌ها اما مشارکت می‌کردند، جمله‌هایی می‌گفتند که شهادت، رهبر و ملت داشت اما خیلی مفهوم نبود.

خانم سالخورده ای که کنار دستم نشسته بود، گفت:«آبان یا آذر ماه پارسال بود، یک درخواست نوشتم که می‌خوام تو یکی از دیدارهای آقا بیام. پنجشنبه‌ای زنگ زدن و گفتن دعوت شدین.»ساعت به 9 نزدیک شده بود و سالن تقریبا پر شده بود، چشمی چرخاندم و نگاهی به جمعیت انداختم، دختر و پسرهای جوان و نوجوان، زن و مردهای سالخورده، همه به یک اندازه مشتاق دیدار رهبرانقلاب بودند. بین جمعیت اهالی برخی شهرستان‌ها هم با لباس محلی شان آمده بودند. آن طرف میله‌ها هم دیگر شلوغ شده بود. گویی تصویری کوچک از همه مردم ایران با همه تفاوت‌ها در حسینیه امام دورهم جمع شده بودند. 

هیاهوی حیدر حیدر راس ساعت 10
لحظاتی که مجری یا سخنران پشت بلندگو ورود رهبرانقلاب را اعلام می‌کند، حال مهمانان حسینیه امام خمینی دیدنی است.ترکیبی از شوق و اشک و اضطرابند.بعضی‌هایشان اینهمه راه را آمده‌اند، فقط برای دیدن همین لحظه. ساعت نزدیک 10 صبح، رهبرانقلاب وارد حسینیه امام خمینی شد، با موج جمعیت، خیلی جلوتر از جایی که نشسته بودم، رفتم.فریاد حیدر حیدر جمعیت بلند بود و در میان این هیاهو به چهره‌های مردم نگاه می‌کردم، کسی از جایگاه آبی رنگ بالای حسینیه چشم برنمی‌داشت، حتی سر نمی‌چرخاند.شور جمعیت با نشستن رهبرانقلاب روی صندلی، بالاخره آرام گرفت.

خودمان را نمی‌شناسیم
سخنرانی نوروزی امسال، در مقایسه با سال‌های گذشته مختصرتر بود، اما نکات مهم کم نداشت. رهبر انقلاب به تقارن ایام شب قدر و روزهای شروع سال نو اشاره کردند. حضور پرجمعیت مردم در مراسم شب‌های احیا و مخصوصا در حرم امام رضا را نشان از این دانستند که عید نوروز هم برای مردم یک عید معنوی است. تلاش چندین ساله دشمنان ایران براین موضوع متمرکز بوده تا شکافی عمیق میان اعیاد مذهبی و ملی ایرانیان بیندازند، موضوعی که رهبرانقلاب هم به آن اشاره می‌کنند و «تبلیغات سمی و زهرآگین دشمن برای اینکه ملت را از معنویت جدا کند»را شکست خورده می‌دانند.

ایشان اشاره‌ای هم به رویدادهای سخت سال گذشته کردند. نکته جالب توجه این بود که  عبور از وقایع و اتفاقات سال1403 را حاوی یک دستاورد مهم دانستند و آنهم آشکار شدن قدرت معنوی، صبوری، رشادت و ایستادگی ملت ایران بود. اتفاقاتی مثل تشییع پیکر رئیس جمهور شهید، مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری برای تشکیل و روی کارآمدن دولت تازه، ایستادن در مقابل تهدیدات دشمنی که به دنبال ترساندن مردم ایران بود و از همه مهم تر حضور پرشور در راهپیمایی 22 بهمن در شرایطی که دشمنان ایران همه تلاششان را برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی و مردم ایران انجام می‌دهند، تنها بخشی از نمایش قدرت مردم ایران بود.

رهبرانقلاب در تکمیل صحبت‌هایشان گفتند:«ملت ایران خود را به دنیا شناساند، عزیزان! خودمان هم خودمان را  بشناسیم، ملت ایران، خودش هم خودش را بشناسد.»نکته اصلی صحبت‌های رهبرانقلاب در این موضوع، همین بخش است، عبور از اتفاقات تلخ، القای احساس تحقیر و ضعف از جانب دشمنان گاهی فاصله‌ای میان تصویر واقعی از مردم ایران با آنچه تصور می‌کنیم، ایجاد می‌کند و از نقاط مثبت غافل می‌شویم. 

برنامه ریزی‌های اجرایی در حوزه اقتصادی، وظیفه دولت
چندسالی می‌شود که شعارهای سال برمحور تولید، سرمایه گذاری و در یک کلام اقتصاد کشور، نام گذاری می‌شوند.امسال هم مثل سال‌های گذشته، شعار سال، اولویت را به تولید و سرمایه گذاری داده است. موضوعی که رهبرانقلاب در دیدار نوروزی هم صراحتا به این تاکید اشاره کردند و گفتند :«چندسالی است که من مسئله تولید را مطرح می‌کنم، چرا؟چون تولید یکی از کلیدهای اصلی بهبود اقتصاد و معیشت کشور است.»

اما چند پیش شرط هم برای فراهم شدن و افزایش سرمایه‌گذاری برای تولید هم ذکر کردند از جمله اینکه افزایش سرمایه گذاری مردم، مستلزم تامین امنیت سرمایه مردم است. انتقادی به نهادهای نظارتی وارد کردند، از جمله آنکه یا در مواردی اساسا نظارتی وجود ندارد و دستگاه‌های نظارتی غایبند، یا در مواردی دستگاه‌های نظارتی سختگیری‌های بی‌جا می‌کنند که اینهم غلط است. مسئله ثبات قوانین و مقررات، کوتاه کردن فرآیند سرمایه گذاری، توجه به واردات و این نکته که وقتی کالایی توسط تولید کنندگان داخلی تولید می‌شود، مشابه آن از خارج وارد نشود و به تولید کننده ضربه نخورد هم تذکر مهم دیگر بود.

رهبرانقلاب، اشاره‌ای هم به اختیارات قانونی مقام رهبری در موضوعات اقتصادی کردند و گفتند در مواردی به من نامه می‌نویسند و توصیه می‌کنند، «رهبری در برنامه ریزی‌های اقتصادی دخالت نمی‌کنند.حق دخالت هم ندارد، این جزو وظایف دولت است.»یادآوری حد و حدود قانون در این مورد خاص از جانب رهبرانقلاب از چند جهت حائز توجه است، اگرچه رهبرانقلاب تعیین کننده سیاست‌های کلی نظام مخصوصا در حوزه اقتصادی هستند، اما مسئولیت اجرا و برنامه ریزی برای آن مشخصا برعهده دولت و دستگاه‌های اجرایی است که گاهی توجه به این موضوع و اصل مهم مورد غفلت قرار می‌گیرد، علاوه براین، عموما در سال‌های اخیر هزینه کردن از رهبرانقلاب برای کم کردن بار پذیرش مسئولیت انجام اقدامات از جانب دستگاه‌های اجرایی شیب صعودی داشته و در باور عمومی هم برداشت‌های غیرصحیحی ایجاد کرده است.

با تهدید به جایی نمی‌رسید
رهبرانقلاب در ابتدای صحبت‌ها اشاره‌ای هم به نبرد حضرت موسی با فرعون کردند، نبردی که با کمک گرفتن از خداوند و صبر و استقامت به پیروزی منجر شد.مصداق عینی این رویداد را هم مواجهه با دشمن ایران، یعنی رژیم خبیث صهیونیستی دانستند. بخش اصلی و شاید مهم‌ترین بخش در صحبت‌های رهبرانقلاب در فضای سیاسی واکنش به اظهارات و لفاظی‌های اخیر کاخ سفید و اروپا علیه ملت ایران بود.رهبرانقلاب اشاره کردند که با تهدید در مواجهه با ایران به جایی نخواهند رسید و اگر خباثتی نسبت به مردم ایران انجام دهند، سیلی سختی خواهند خورد.

بیان این جملات از آن لحظاتی در حسینیه امام خمینی بود که دیگر نمی‌شد جمعیت را کنترل کرد، صدای بلند تکبیر در حسینیه پیچید، این بار صداها از فریادهای حیدر حیدر در ابتدای سخنرانی، بلندتر بودند.رهبرانقلاب به اشتباه بزرگ دولت‌های اروپایی و آمریکایی  که نیروهای محور مقاومت را نیروهای نیابتی ایران می‌خوانند هم اشاره کردند و آن را اهانت به این نیروهای مقاومت دانستند.اشاره رهبرانقلاب به خاطر لفاظی اخیری است که این کشورها علیه مواضع مقاومت در یمن مطرح کردند.

دید و بازدید نوروزی در حسینیه امام 
ساعت تقریبا 45 دقیقه مانده به 11 صبح، سخنرانی رهبرانقلاب تمام شد و جمعیتی هم برای گرفن چفیه و انگشتر خیز برداشتند و صدای فریادهایشان در بین دعاهای پایانی رهبری بلند بود. پایان مراسم سخنرانی تازه آغاز دید و بازدید نوروزی مردم با بعضی مهمانان حسینیه امام خمینی بود.یک سمت حسینیه با چراغ نیمه خاموش گروه تواشیحی که ابتدای مراسم اجرایی داشتتند، مناجات و هم‌خوانی کوتاهی داشتند، در سمت دیگر سردار حاجیزاده هم در بین جمعیت مردم، ایستاده بود، با خطاب قرار دادن خانمی از بین جمعیت ببه سمت جایگاه خانم‌ها رفت و پیرمردی که کنار او بود، مدام سردار ررا می بوسید و از جمعیت می‌خواست برای سلامتی‌ او صلوت بفرستند.

 حسینیه تقریبا خالی شده بود و چراغ‌ها هم تقریبا خامو ش شدند. سانس بعدی دید و بازدیدها در محوطه بیرونی همچنان ادامه داشت. باران اولین روز بهار، دلپذیری این روز را تکمیل می‌کرد، ما اما مشغول تحویل گرفتن و تحویل دادن وسایلمان بودیم. آن طرف یکی از روحانیون سید مشغول عیدی دادن به دختر بچه‌ها و پسربچه‌ها بود و پدر و مادرهایشان توصیه می‌کردند که به فرزند ما هم عیدی تبرکی سید بدهید.

آن طرف‌تر چندنفری مشغول صحبت و گفتگو با سردار سلامی بودند.همان حوالی روحانی سیدی میان قد در حال عبور بود و آنهایی که او را می شناختند، آرام صدایش می‌کردند، سوالی خواسته‌ای و نکته‌ای را مطرح می‌کردند. اگر اطرافیان در زمزمه‌هایشان اشاره نمی‌کردند که او فرزند رهبرانقلاب است شاید اصلا متوجه حضور بی سر و صدا و آرام او نمی‌شدم.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰