
نشست نقد و بررسی کتاب «ساعت ۵ بود» نوشته حسینعلی احسانی در حوزه هنری برگزار شد.
«ساعت ۵ بود» در بوته نقد قرار گرفت

امیر کثیری دولت آبادی، فرهیختگان آنلاین: برگزاری نشست های نقد و بررسی کتاب یکی از برنامه های روتین حوزه هنری به شمار می رود و این بار کتاب «ساعت 5 بود» نوشته سرهنگ حسینعلی احسانی مورد نقد و بررسی قرار گرفت. کتابی که دربرگیرنده خاطرات از کودکی تا اسارت آزاده «حسین سهمی» در اردوگاههای دشمن بعثی است.
حسین سهمی، آزاده در ابتدای این نشست درباره عنوان این کتاب گفت: وقتی نیروی عراقی دستم را برای بیرون کشیدن از آب گرفت اولین کاری که میخواست انجام دهد این بود که ساعتم را از دستم باز کند و همان لحظه من نگاهم به ساعت افتاد و دیدم ساعت ۵ است. ضمن اینکه وقتی از اسارت بازگشتم به من گفته شد که برادرم در ساعت ۵ به شهادت رسیده است.
وی ادامه داد: جنگ باعث شد تا برای تحصیل به آلمان نروم و بعد از جبهه و با تاخیر ۱۳ ساله دانشجو شوم. کتاب «ساعت۵ بود» کتاب خاطره نیست بلکه روایت زندگی در جنگ است و این کتاب شامل تمام وقایع هم نمیشود.
در ادامه این نشست محمد قاسمیپور، منتقد نیز با بیان اینکه اگر بخواهیم مولفههای ایستادگی را تعریف کنیم یکی از راهها رجوع به ادبیات اسارت و شرح حال و خاطرات آزادگان است، گفت: به همین دلیل دفتر هنر و ادبیات اسارت تلاش میکند تا به تولیدات بپردازد و از همین حیث هم لازم است تا افراد علاقهمند در چنین رویدادهایی حضور داشته باشند.
وی ادامه داد: در این کتاب مشخص است که مادر حسین سهمی، فرزندان را برای ایثارگری، سالها مبارزه و عضویت در بسیج و آمادگی در زندگی و اسارت ترغیب میکند. در این کتاب مادر را یک تنه در فهوای روایت میبینیم، او نظارهگر بر حق فرزند شهیدش است و نماد زن ایرانی نستوه، مبارز، مقاوم و خستگیناپذیر و بیادعاست.
وی با اشاره به اینکه مادر در کتاب «ساعت ۵ بود» اگرچه در حاشیه است ولی از سوی مخاطب رها نمیشود، اظهار داشت: با این حال اسم کتاب درگیرکننده و سوالبرانگیز است و ما با آن جلو میآییم تا اینکه در میانه کتاب به این نکته اشاره شد که عنوان از کجا آمده و به شدت از آن صفحه روی دور تند رد شده است و به نظرم باید کمی روی ماجرای باز کردن ساعت از دست حسین سهمی بازی میشد.
در ادامه نشست حسینعلی احسانی، نویسنده «ساعت ۵ بود» در معرفی حسین سهمی گفت: وی کوه استقامت و مصداق صلابت و استواری است. پدر وی انسان مرفهی است و حسین سهمی احترام پدر را در حالی دارد که او را توجیه میکند تا اینکه برای رفتن به بسیج و جبهه مسئله ملی را مطرح میکند. او با شرایطی که میتوانست به خارج از کشور برود، به جبهه رفته است.
وی خاطر نشان کرد: در نگارش این کتاب بیشتر تحت تاثیر صلابت حسین سهمی قرار گرفتم. وی در طول کار مدام میگفت اینکه مینویسیم به درد کسی میخورد؟ عشقی که من نسبت به وی پیدا کرده بودم خیلی برایم ارزش داشت.
